۱۳۹۲ فروردین ۱۱, یکشنبه

نخوردیم نون گندم، دیدیم که دست مردم !

همه شخصیت های سریال کلاه قرمزی یک طرف ، این آقای " فامیل دور " هم یک طرف.
پ. ن - امسال هم به نظر من ، تنها مجموعه خوب نوروزی تلویزیون ایران ، همان سریال کلاه قرمزی بود. 



۱۳۹۲ فروردین ۸, پنجشنبه

بازجوهای درون و برگه های خالی ...


یک وقتایی مثل امروز که سر یک قسمت هایی از تز ام گیر می کنم، و ذهن ناخودآگاه می خواهد زیر آبی بره از فکر کردن و " آرگیومنت " در آوردن و چه و چه و چه ... ، به زور سعی می کنم خودم را بنشانم سر تز ام و ذهنم را روش متمرکز کنم . تشر میزنم به خودم که " آخه بی شعور، چند ماه بیشتر وقت نداری ، ببند آن فیس بوک و سایت های لعنتی را و رویا پردازی های فلان و بهمانت را ... فقط راجع به این کوفتی بخوان و بنویس و فکر کن و ... که کلکش را زودتر بکنی، تمام شه بره پی کارش ، بعد هم بتوانی با خیال راحت بری آن کاری را که واقعا دوست داری بکنی. "


ولی ، هر چقدر هم که همه چیز را تعطیل کنم و بگذارم کنار و خودم را مجبور کنم که فقط به آن قسمت تز که گیر کردم توش و جلو نمیره، فکر کنم و چند خطی در موردش بنوسیم یا استدلال کنم، دقیقا حالت همان زندانی ای را پیدا می کنم که بازجو به زود می نشاندش روی صندلی و جلوش ورق سفیدی می گذاره و میگه : " اعتراف کنم، بنویس، بنویس راحت شی." زندانی بی چاره هم نه که نخواهد راحت شه، جرمی نکرده که بخواهد بهش اعتراف کنه ...من هم نه که نخواهم تز ام تمام شه و راحت شم ، حرفی ندارم ، ذهن ام خالی است .. چرت و پرت هم بنویسم ، خوب استاد راهنما قبول نمی کنه ، همان جوری که بازجو هم می فهمه و برگه را پاره می کنه ...



۱۳۹۲ فروردین ۷, چهارشنبه

My Interview with Dr. Ahmed Shaheed, Special Rapporteur on the situation of human rights in the Islamic Republic of Iran


چهارشنبه ۷ فروردين ۱۳۹۲

مصاحبه روز با گزارشگر ویژه سازمان ملل در مورد حقوق بشر در ایران

وضعیت به مراتب بدتر از پیش است

نرگس توسلیان

احمد شهید، گزارشگر ویژه ایران در امور حقوق بشر، روز دوشنبه، بیستم اسفند گزارش خود را در شورای حقوق بشر سازمان ملل، قرائت کرد. این گزارش از نظر کارشناسان، از جمله دقیق ترین گزارش های جهانی درباره نقض حقوق بشر بود، بعد از انتشار آن گزارش وی در مصاحبه با روزآن لاین به سئوالاتی درباره گزارش امسال نقض حقوق بشر در ایران پاسخ گفت.

آقای شهید در گزارش خود، به موارد تازه ای از نقض حقوق بشر در ایران از جمله اعدام های مخفیانه، دستگیری و اذیت و آزار فعالین حقوق بشر، خبرنگاران، وکلا و اعمال تبعیض علیه اقلیت های قومی، مذهبی و زنان اشاره کرد. آقای محمد جواد لاریجانی، دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضاییه جمهوری اسلامی اما با انتقاد از احمد شهید، گزارش وی را "یک جانبه، سیاسی و بر اساس اطلاعات گروه های تروریستی" خواند.

ابتدا از نماینده ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر خواستم تا توضیح دهد با توجه به این که جواد لاریجانی، نماینده جمهوری اسلامی در نشست سازمان حقوق بشر در ژنو، گزارش وی را "سیاسی، یک جانبه، و بر اساس اطلاعات گروه های تروریستی" صفت داده، همان صفت ها که به دیگر گزارش های حقوق بشری هم از سوی تهران داده شده، اینک پاسخ ایشان چیست؟

احمد شهید می گوید: من فکر می کنم دکتر لاریجانی باید توجه و دقت بیشتری به زیر نویس های گزارش من بکند تا متوجه وسعت و تنوع افراد و اسنادی شود که بدان ها استناد کرده ام. در گزارش اسناد جمهوری اسلامی نیز بررسی شده. با بیش از ٥٩ ایرانی که از نقض حقوق اشان شکایت داشته اند، مصاحبه کرده ام و دلیلی دارم که ان ها تروریست نیستند .

هم چنین اسامی بیش از ٥٩ نفر دیگر از مصاحبه شوندگان را آوردم که اگرنگاه کنید می بینید که هیچ یک از افراد ی نیستند که بتوان آنان را تروریست خواند. اما حتی اگر در لیست افرادی بوده باشند که متهم به جرایم امنیتی شده باشند، صحبت من این است که در مورد آنها هم باید قواعد دادرسی عادلانه رعایت شود."

سئوال دیگر، با توجه به این که اجازه ورود به ایران را دریافت نکردید، ممکن است بفرمایید چگونه به اطلاعات مذکور در گزارش اتان دسترسی یافتید؟

خیلی آسان است، امروز عصر اینترنت است ومن از طریق اینترنت و اسکایپ و سایر وسایل ارتباط الکترونیکی مصاحبه هایم را انجام داده ام . مردم ایران به اینترنت و اسکایپ دسترسی دارند و حتی باید اضافه کنم که خیلی از مردم از این طریق راحت تر میتوانند تماس بگیرند و صحبت می کنند تا وقتی که در ایران بخواهند نزد من بیایند [ به خاطر ترس از عواقبی که ممکن است برایشان داشته باشد ] . بنابراین درعین حال که رفتن به ایران را برای انجام ماموریت ام، خیلی مهم می دانم، اما نرفتن به ایران هم با وجود ابزار ارتباط الکترونیک، مانع جدی انجام ماموریتم نمی شود.

از احمد شهید پرسیدم: در گزارش اشاره کرده اید به افرادی که به خاطر ارتباط با شما در ایران دستگیر شده و مورد اذیت و آزار قرار گرفته اند . اگر ممکن است کمی در این خصوص توضیح دهید.
پاسخ این بود: بله، در ایران حدود ٦، ٧ نفری بوده اند که به " اتهام" ارتباط با من، مجازات شده اند. من البته در این جا، تاکید یا تکذیب نمی کنم که این افراد با من ارتباط داشته اند یا نه، ولی به هر حال در ایران به این "اتهام" مجازات شده اند . در جلسه ای که در شورای حقوق بشر در هفته گذشته داشتیم [هم چنین در جوابیه ای که دولت ایران به گزارش من داده است]، دکتر لاریجانی نگفت که این افراد به خاطر ارتباط با گزارشگر سازمان ملل مجازات نشده اند بلکه تنها عنوان کرد که مجازات این افراد بر اساس فرآیند با روند قضایی بوده است، حال آن که اعتراض من این است که اصولا کسی نباید به خاطر ارتباط با گزارشکر سازمان ملل، مجازات شود، این که مجازات بر چه اساس بوده است مهم نیست، نفس مجازات به خاطر ارتباط با گزارشگر سازمان ملل، مورد اعتراض است.
پرسیدم: بیش از دو سال است که شما به عنوان گزارشگر ویژه ایران در امور حقوق بشر، انتخاب شده اید. در طول این مدت چه تغییری در وضعیت حقوق بشر ایران، می بینید ؟ آیا اوضاع حقوق بشر را در ایران رو به بهبود می بینید یا رو به وخامت؟
پاسخ گزارشگر این بود: از نظر من بدتر شده است. اگر به گزارش امسال نگاه کنید، متوجه می شوید که برخود با خبرنگاران و مدافعین حقوق بشر به مراتب بدتر شده و اگر به اعلامیه هایی که دولت در ارتباط با افراد در مورد انتخابات آینده صادر کرده است [به احتمال اشاره به بیانیه ها و تبلیغاتی است که از معترضان به روند انتخابات با عنوان "فتنه گر" یا "جاسوس" و یا عنوان های دیگر یاد شده است. که به دستور رهبران کشور دولت باید آن را در نطفه خفه می کرد].

دلایل نگران کننده دیگری هم هست مانند اعدام های مخفیانه که هم چنان خیلی بالا است.

اولین گام چه باید باشد

از آقای احمد شهید پرسیده شد: به نظر شما آیا وضعیت حقوق بشر بدون اصلاح قوانین فعلی امکان پذیر است؟
وی پاسخ داد: دکتر لاریجانی در جلسه شورای حقوق بشر گفتند که برخی از قوانین ایران در حال تغییر است که بسیار خبر خوبی بود، و من از آن استقبال می کنم، اما فکر میکنم برای این که واقعا شرایط در ایران بهبود یابد باید این نکته قبول شود که رعایت حقوق بشر در اولویت قرار بگیرد. پس دولت ایران باید تمامی زندانیان عقیدتی- سیاسی را آزاد کند، و باید شورایی مستقل تشکیل گردد برای حفاظت از حقوق بشر. این شورا حتما باید موثر و مستقل باشد و برخی از قسمت های قانون جزا نیز باید بازنگری شود.

در پاسخ به این سئوال که "اولین قدم در بهبود اوضاع حقوق بشر در ایران در چه می دانید" پاسخ داده شد: اولین قدم در این زمان، به نظر من آزادی رهبران جنبش سبز - آقایان موسوی و کروبی - است که الان به مدت دو سال است بدون هیچ اتهام و محاکمه ای در حبس خانگی به سر می برند و هم چنین آزادی تمامی زندانیان عقیدتی و سیاسی از نسرین ستوده گرفته تا روزنامه نگاران و خبرنگاران و ایجاد شرایط برای انتخابات آزاد . در ضمن ایران باید به تعهدات خود در زمینه "بررسی ادواری جهانی" عمل کند و به شورای حقوق بشر پاسخ گو باشد.
در گزارش سازمان ملل در خصوص نقض حقوق بشر در جمهوری اسلام به نقض گسترده حقوق انسان ها در زمینه های مختلف (اعمال شکنجه، اعدام های مخفیانه، اذیت و آزار وکلا، فعالین حقوق بشری، خبرنگاران، تبعیض علیه اقلیت های قومی، جنسی، مذهبی، زنان و غیره) اشاره شده، از آحمد شهید پرسیده شد: بیشترین نقص حقوق بشر در ایران، در چه زمینه ای بوده است؟ پاسخ این بود: بیشترین نقض حقوق بشر را در "نبود دادرسی عادلانه" و "اجرا نشدن اصل حاکمیت قانون" می دانم. مثلا در اجرای قوانین مربوط به دستگیری، دادرسی، تشکیل دادگاه، بازجویی، ممنوعیت شکنجه و قانون وجود دارد ولی در اجرای آن، اشکالات اساسی وجود دارد.
هم چنین اصل حاکمیت قانون به این معنا است که کسانی که قانون را شکسته اند، مسوول شناخته شوند و هیچ کسی (از جمله مسولین) از مسولیت مصونیت نداشته باشد.

منابع ملی؟
پرسیدم: فکر می کنید به چه علت دولت ایران تا به اکنون، اجازه ورود به ایران را به شما نداده است؟
آقای احمد شهید جواب داد: این که چرا دولت جمهوری اسلامی ایران تاکنون، به من اجازه ورود به ایران را، نداده است نمی دانم، اما اگر شکایتشان این است که نظراتشان به اندازه کافی در گزارش منعکس نشده است، باید گفت بهترین کاری که می توانند بکنند این است که گزارشگر ویژه را به کشورشان دعوت کنند و با من تعامل داشته باشند. من چهارمین گزارشگر ویژه در امور حقوق بشر ایران هستم و تا آن جا که می دانم تنها دو نفر از گزارشگران پیشین اجازه ورود به ایران را دریافت کرده اند.

یکی از سئوالاتی که در برخی از مخالفت ها و سم پاشی ها در راه گزارشگر ویژه سازمان ملل مطرح می شود در مورد دولت ها یا نهادهای تامین کننده مالی ماموریت آقای احمد شهید است، او در پاسخ سئوالی در همین باره می گوید: هیچ دولتی ماموریت من را پوشش مالی نمی دهد، تنها سازمان ملل متحد هزینه سفر های من برای تهیه گزارش را می دهد . اصولا گزارشگران سازمان ملل برای تهیه گزارش خود پولی دریافت نمی کنند.

آخرین سئوال ما این این است: ماموریت شما تا چه مدت ادامه خواهد داشت؟ پاسخ گزارشگر ویژه سازمان ملل چنین است:ماموریت گزارشکر برای کشور ها، یک سال است، مگر آن که تمدید شود، اگر این شورای حقوق بشر رای به تمدید گزارش من دهد، گزارشگری من برای یک سال آینده تمدید می شود.

گفتنی است که در اولین روز سال نو پارسی شورای حقوق بشر سازمان ملل با رای ۲۶ موافق و فقط دو رای مخالف به تمدید حکم گزارشگر ویژه در امور حقوق بشر در ایران برای سومین سال پی در پی رای داد و به این ترتیب یک بار دیگر آشکار گردید که در جهان گوش شنوا بیش از آن است که جمهوری اسلامی تصور می کند.

--------------------------------------------------------------------------------

--------------------------------------------------------------------------------









۱۳۹۲ فروردین ۶, سه‌شنبه

خواب هایی با طعم واقعی


این که شبی اقلا چند تا رویا یا کابوس [ یا ترکیبی از هر دو ] ببینی ، حسب این که قبل از خواب به رویاهایت فکر کرده باشی یا ترس هایت، خیلی چیز غریبی نیست. خوب، یعنی وقتی یک چیزی از وقتی که یادت میاد همیشه باهات بوده [ حتی در حد خواب های چند دقیقه ای توی ماشین ، یا حتی سر کلاس درس ] ، می شه کم کم بخشی از وجودت ، حتی بهش عادت هم می کنی. اما اینی هم که طعم و مزه و رنگ خواب هات - چه شیرین ، چه تلخ  - گاهی این قدر پر رنگ باشه - که تمام روز یا حداقل نصف روز بعدش - هم باهات بمونه ...گاهی وقتا نگرانم می کنه ...اون بیماریه چی بود اسمش ... اسکیزوفرنی ... نکنه از همین جاها شروع می شه ؟؟ ... ولی خوب اگه می خواست شروع بشه نباید از همان بیست و چند سال پیش شروع می شد ؟ ...


۱۳۹۲ فروردین ۵, دوشنبه

Winter is Back




هوای لندن دوباره رسید به منفی صفر درجه . شنبه هم ، بعد از مدت ها ، برف خوبی آمد. گویی در چند دهه گذشته ، لندن سردترین روزهای ماه مارس را داشته. همین شد که اولین عید دیدنی سال جدید را با این خانواده که جدیدا به محله امان آمده اند ، آغاز کردیم.

۱۳۹۲ فروردین ۳, شنبه

علیکم السلام پیرشی ایشالا ..



امسال برنامه نوروزی بی بی سی فارسی با سال ها قبل تفاوت داشت. این که می گم تفاوت داشت یعنی همه چیزش فرق می کرد: از اجرای برنامه که بر خلاف سال های گذشته ، در یک سالن و با اجراهای مختلف اجرا نشد -  بلکه دو مجری شاد برنامه های نوروزی - علی همدانی و بهزاد بلور- این بار با اتوبوس سال ٩١ در شهر چرخیدند و در هر ایستگاه یک مهمان را سوار کردند [ از هادی خرسندی گرفته تا مسعود بهنود و قهرمان جوان ماشین سواری ایرانی ] ، خوب وسط راه هم البته در سال تحویل یک ترمزی زدند و سال نو را  با ساز و دهل آغاز کرده و در آخر به ایستگاه ٩٢ رسیدند . در این بین کلیپ های زیبایی هم از خوانندگان و هنرمندانی از سر تا سر دنیا پخش شد
اما همه زیبایی این سفر اتوبوسی یک طرف ، کلیپ زیبای دیگری که با اجرای ترانه حاجی فیروز اما، با رقص خبرنگاران و کارمندان بخش جهانی و فارسی بی بی سی اجرا شد ، یک طرف . اگر کل برنامه نوروزی را هنوز وقت نکرده اید ببینید، این کلیپ چند دقیقی ای را از دست ندهید. ترقصی هم اگر دراین حین دست داد ، خوب داده است دیگه ... سال نو اتان مبارک .


۱۳۹۲ فروردین ۲, جمعه

یک آرمیا و هزار مدعی

١. صدایش را دوست دارم . حجابش هم به خودش مربوطه ، هر چند شخصا به حجاب اعتقادی ندارم. نوع پوشش یا بی حجابی 
 زنان ، امری شخصی و تنها مربوط به خودشان است . واقعا نمی فهمم این همه داد و قال برای چیست ؟ !  
 IT'S VERY SIMPLE !

٢.دقیقا همین که علی همدانی گفت : "
چندشم مي شود وقتي مي شنوم فحش و فضاحت هايي كه به دختر با حجاب آكادمي گوگوش يك دهند... تعجب و تمسخري كه از برنده شدن او همه جا را برداشته همانقدري كريه است كه شوق "تجاوز گروهي به 
 اميرحسين"... يادتان هست وقتي حذف شد چه موجي از خوشحالي همه جا را برداشت؟ آن خوشحالي و خشم حالا همه از يك جا مي آيد: ما تحمل تفاوت ها را نداريم. به محض اينكه كسي شبيه ما نيست، باب طبعمان نمي شود... واي به روزي كه اكثريت باشيم تا دمار از روزگارش در بياوريم... چنان درنده مي شويم كه با همان دستاني كه براي "آزادي و دمكراسي" سينه چاك مي كنند، تجاوز گروهي به يك نوجوان معصوم را "لايك" مي كنيم و روزگار بر محجبه ها سياه مي كنيم... بس كنيم بهتر نيست؟ سرمان در زندگي خودمان بماند بهتر نيست؟ قبول كنيم كه تفاوت هاي فردي، ربطي به فرد ديگر ندارند وتمرين دمكراسي اتفاقا از همينجا آغاز مي شود؛ قبول كنيم كه تمرين چنين اصلي از هزار تظاهرات ضد حكومتي مؤثر است." 

٣.
حالا همه این بحث ها به کنار ، از چند وقت پیش که بحث آرمینا و آواز خواندن یک دختر محجبه در آکادمی گوگوش مطرح شد، همش دارم به این فکر می کنم که الان جمهوری اسلامی از برنده شدن و کلا شرکت ارمیا در آکادمی گوگوش و ترانه 
 خواندنش خوشحال است یا ناراحت ؟

٤. این مقاله عمار ملکی را هم در همین ارتباط بخوانید.

زنده باد زندگی ..




در فیس بوک ام نوشتم " من اگر بودم، اسمش را می گذاشتم شقایق چون که به خاطرش زندگی باید کرد " . به همدردی های مجازی ( لایک هایی که خورد) فکر میکنم . مطمئن ام اگر میدانستند راجع به چه کسی این حرف را زده ام ، خیلی ها لایک که نمی زدند هیچ ،کلی هم طعنه و تکه می انداختند ، [ تازه اگر قضیه به قیل و قال ختم نمیشد و در حد همان تکه پرانی  و متلک تمام میشد.]  لابد یک سری دیگه هم در جوابشان متلک یا حتی دعوای مجازی راه می انداختند. ماشا الله دست به دعوایمان هم که خوبه.  من هم ترجیح میدهم به استناد قاعده " هر راست نشاید گفت " چیزی نگویم و فقط به شقایق های کوچکی فکر می کنم که به خاطرشان زندگی باید کرد.

۱۳۹۱ اسفند ۲۸, دوشنبه

سفره هفت سین بی طرف ما

به مناسبت عید نوروز، برای میلینگ لیستم [ گروهی که بهشان گه گاهی ،ایمیل دسته جمعی می زنم] تبریک عید با این طرح را فرستادم


طرح را چند روز پیش در صفحه فیس بوک " انجمن خوشنویسان لندن " دیدم و نه تنها به نظرم زیبا، که بسیار متفاوت از سایر
 طرح ها هم آمد : طرح نقشه ایران، که در هر قسمت آن، بخشی از سفره هفت سین نوروز چیده شده است . بر روی دریای خزر ، نشان فرهوهر و بر روی خلیج فارس ، عدد "٢٥٤٠" حک شده است . بعد از کمی  جستجو فهمیدم که عدد ٢٥٤٠، گویای سال جدید به تاریخ شاهنشاهی است . هر چند که معتقد به تاریخ شاهنشاهی نیستم و طرفدار خاص نظام پادشاهی هم در ایران نیستم  - و البته مخالف هم نیستم - قبلا گفتم که مطالبه محور هستم  و شکل حکومت تنها برای من طریقیت دارد و نه موضوعیت - اما، نتوانستم از زیبایی کارت بگذارم و با توجه به این که در یادگیری فتوشاپ و ادیت عکس هم بسیار تنبل هستم ، پس به همان صورت کارت را فرستادم.
امروز از دو دوست ضد سلطنت ، ایمیلی دراین ارتباط دریافت کردم  و دوستی دیگر نیز در مورد فلسفه عدد ٢٥٤٠ سؤال کرده بود. خلاصه آن که، دوستان، فلسفه اش تنها زیبایی کارت و تنبلی این جانب در یاد گرفتن فوتوشاپ و ... است. فلسفه خاصی ندارد.
به هر حال برای رفع سوء تفاهم ، برای  وبلاگ ام ،طرح کارت پستال مدرسه فمینیستی را همراه با شعر جدیدی که خانم سیمین بهبهانی عزیز به مناسبت سال جدید، سروده اند ، این جا می گذارم. سال نو ایرانی برهمه دوستان ایرانی اعم ازچپ، سلطنت طلب، جمهوری خواه ، اصلاح طلب و ...مبارک .
  

۱۳۹۱ اسفند ۲۶, شنبه

مراسم نوروز سواس به روایت تصویر

خب ، جای همه کسانی که دیشب نبودند، خالی بود. نیمه اول مراسم با اجرای سارا امینی و گروه شروع شد و با صرف شام ایرانی [ شامل کباب و مخلفات ایرانی از قبیل سالاد الویه و کشک بادمجان ] به پایان رسید . در نیمه دوم ، صبا زواره ای" اینتراکتیو پرفرمانس " را اجرا کرد که هر چند خیلی قشنگ بازی کرد ولی راستش به نظرم کمی زیادی برای جمع ما سورئالیستی بود . امیدوارم ناراحت نشده باشد اگر آن همکاری را که انتظار داشت از طرف دیگر اجرا ( تماشاچیان ) نگرفت و بالاخره سورپرایز آخر شب هم که برگزار کنندگان از اول برنامه ، مرتب وعده اش را می دادند ، اجرای گروه هیچکس بود : خدا پاشو، این جا تهرانه ، لندنه ...







۱۳۹۱ اسفند ۲۴, پنجشنبه

قدردانی

چه خوب که هستی در مقابل دستگاه پروپاگاندای صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران ...
برقرار و بی پارازیت باشی ...




پ.ن.- البته درست تر آن است که آرزو کنم روزی رادیو و تلویزیون کشورم آنقدر حرفه ای و مستقل باشد که نیازی به تلویزیون / رادیو جایگزین نباشه ولی خوب حداقل تا آن موقع ، تا آن روز  " برقرار و بی پارازیت " باشی ...

نه فقط به خاطر همه دلیلی که یک بار در مقاله " آیینه چون نقش تو بنمود راست " آوردم ، که به خاطر همه مستنداتی که از چهره های مورد غضب حکومت ساخته شد، به خاطر تک تک ممنوع الاسم ها و ممنوع التصویرهایی که نشان داده شد ، و به خاطر یادآوری همه آنهایی که اصلا یادمان رفته بود که بودند و اصلا چرا و کی از ایران رفتند . به خاطر مطرح کردن همه  بحث های ممنوعه ای که مورد دغدغه همه مان بود، و به قول خارجی ها " لست بات نات لیست " [ آخر ولی نه کم اهمیت تر ] به خاطر برنامه های سرگرم کننده ای که باور های پدر سالارانه را ، بر خلاف سریال های جمهوری اسلامی ایران، در مغزمان نکوفت ...    


۱۳۹۱ اسفند ۱۹, شنبه

همین طوری ، محض یادآوری ...

نه تو می مانی
نه اندوه
و نه ، هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود ، قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم ، خواهد رفت
آن چنانی که فقط ،خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند
به تن لحظه خود ، جامه اندوه مپوشان هرگز
 
( سهراب سپهری )

سیمین را نه به عنوان نویسنده ، مترجم ، استاد ادبیات ، همسر جلال ال احمد و ... بلکه به عنوان زن نازنینی که وقتی خیلی ها نبودند ، " بود " می شناسم





این هفته در آپارات بی بی سی فارسی  فیلم " سیمین، ساکن جزیره سرگردانی " ساخته حسن صلح جو ، نشان داده می شود. من هم یک خاطره از سیمین خانم تعریف کردم . از زمانی که مادرم به خاطر دفاع از یکی از دانشجویان کشته شده کوی دانشگاه ( عزت ابراهیم نژاد ) به زندان رفته بود و خیلی از دوستان جرات احوال پرسی از ما را در آن زمان نداشتند ، ولی سیمین همان روز اول زنگ زد و از من و خواهرم دلجویی کرد و بعد هم گفت : " بچه ها، مادرتان نیست ، پول دارید ؟ من حقوق بازنشستگیم هست ها، با من یک وقت تعارف نکنید . "
پ.ن .١ - عکس بالا از صفحه فیس بوک حسن صلح جو و آپارات

پ.ن. ٢ - عکس ازبدترین دوران نوجوانی برای عکس گرفتن (!)، از دورانی که مدل مو تیفوسی مد بود .



 .

لذت و بغض توامان ، امشب در بی بی سی فارسی

هیچ وقت فکر نمی کردم یک صحنه صندلی خالی و دفتر خالی این قدر گریه دار باشه ...




شیرین عبادی، رویای ناتمام


مستند "شیرین عبادی، رویای ناتمام" ساخت تلویزیون فارسی بی بی سی داستان زندگی شیرین عبادی، وکیل ایرانی را بازگو می کند.
این فیلم که روز جمعه ٨ مارس (١٨:٣٠ گرینویچ) همزمان با روز جهانی زن از تلویزیون فارسی بی بی سی پخش می شود نگاهی دارد به دستاوردهای شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل ۲۰۰۳.
شیرین عبادی که به تلاش هایش در ترویج حقوق بشر، حقوق زنان و حقوق کودکان شهرت دارد، نخستین زنی بود که در ایران بر کرسی قضاوت نشست. در پی انقلاب سال ٥٧ و با حاکم شدن قوانین اسلامی بر نظام قضایی ایران، او خیلی زود از حق قضاوت محروم شد. عبادی که بشدت نسبت به تدوین قوانین تازه ایران حساس بود برای آگاهی رسانی در این زمینه به نگارش کتاب و مقالات حقوقی روی آورد. موضوع بیشتر این نوشته ها نابرابری حقوق زن و مرد بود.
چندی بعد و با تسهیل قوانین، عبادی امکان پیدا کرد تا به عنوان وکیل به فعالیت حقوقی بازگردد. او در این موقعیت، تصمیم گرفت تا از موکلانی دفاع کند که حقوقشان با قوانین ناعادلانه تضییع شده بود.
این فیلم برخی از مهمترین پرونده های شیرین عبادی را از خلال گفتگو با شاهدان عینی، مطالب منتشر شده در رسانه ها و روایت خود او بازگو می کند. از جمله این پرونده ها داستان لیلا فتحی، دختر نوجوانی است که پس از تجاوز به قتل رسیده بود. با پذیرش دفاع از خانوده لیلا، شیرین عبادی می توانست نابرابری های حقوقی نهفته در قانون جزایی را به چالش بکشد.
در آغاز دهه هفتاد شمسی، شیرین عبادی به همراه برخی دیگر از همکارانش انجمن حمایت از حقوق کودکان را بنیان گذاشته بود. مرور پرونده آرین گلشنی، دختر بچه نه ساله ای که بر اساس قانون حضانت جدا از مادرش زندگی می‌کرد و بر اثر شکنجه در خانه نامادری‌اش به قتل رسیده بود، بررسی یکی دیگر از ابعاد فعالیت های شیرین عبادی را در این فیلم ممکن کرده است. در یکی از جلسات دادگاه این پرونده، شیرین عبادی به صراحت خواستار اصلاح این قانون شد.
شیرین عبادی درسال ۲۰۰۳ به پاس فعالیت های مداومش در زمینه حقوق بشر جایزه صلح نوبل را دریافت کرد. در بازگشت، جمعیت بزرگی در فرودگاه مهرآباد از او همچون یک قهرمان ملی استقبال کردند. مقامات حکومتی البته مواضع متناقضی گرفتند. محمد خاتمی، رئیس جمهور وقت ضمن تبریک به او، اعطای جایزه صلح نوبل را سیاسی و بی اهمیت خواند.
بعد از دریافت جایزه نوبل، فعالیت های شیرین عبادی هر روز بیش از روز قبل با مانع مواجه می شد. او به عدم پرداخت مالیات جایزه نوبل متهم شد. اموالش را از او گرفتند و به حراج گذاشتند و برای بستگانش محدودیت هایی اعمال کردند و به مرور شرایط برای ادامه کار او در ایران عملا غیر ممکن می شد.
عبادی در سال ۲۰۰۹ مجبور به ترک ایران شد. او امروز همچنان در کارزارهای مختلف علیه نقض حقوق بشر در ایران و جهان به فعالیت هایش ادامه می دهد

لینک فیلم در یوتوب :  
http://www.youtube.com/watch?v=gdG9bQoUJP8&feature=youtu.be

۱۳۹۱ اسفند ۱۸, جمعه

به جای ٨ مارس و به امید روزی که واقعا نیازی به تمدید ماموریت آقای شهید نباشد ، نه به خاطر ٢ خط از ٨٥ صفحه ...

امسال به مناسبت ٨ مارس ، مقاله ای ننوشته ام ، در تظاهراتی [ تا این لحظه البته ] شرکت نکرده ام و جایی هم سخنرانی نداشته ام . اما، دیروز در نشست جانبی شورای حقوق بشر، پنلی داشتم در ارتباط با وضعیت زنان در ایران برای کشورهایی که مخالف تمدید ماموریت احمد شهید بودند. این که استدلال این نمایندگان چه بود ، موضوع دیگری است که شاید در نوشته دیگری به آن بپردازم . [ فقط این را بگویم که نماینده برزیل از کل گزارش ٨٥ صفحه ای آقای شهید ، گیر داده بود به دو خطی که شهید از پیشرفت تحصیلی و بهداشتی زنان نوشته بود ] و با استناد به همین دو خط استدلال می کرد که لزومی به تمدید ماموریت آقای شهید نمی بیند. [ ای کاش نماینده برزیل، چند خط زیرهمان پاراگراف را هم می خواندند که آقای شهید از محدودیت انتخاب رشته برای دختران نوشته بود .]



امسال به مناسبت ٨ مارس، تصمیم گرفتم خلاصه متن سخنرانی دیروز ام را این جا بگذارم وفقط آرزو کنم که روزی بیاید که " واقعا" نیازی به تمدید ماموریت آقای شهید نباشد ، نه به خاطر ٢ خط از ٨٥ صفحه ...



Good afternoon Ladies and Gentlemen. Today, I want to talk about the existing discriminations against women in both laws and policies of the Islamic Republic of Iran. The Iranian government often justifies its discriminatory laws and policies under the name of ‘Islam’ or ‘family cohesion’. If you are raised in Iran one thing that you constantly hear about at school and in the media is the importance of family cohesion. The government has used this concept as well as Islam, as an excuse to justify its discriminatory laws and policies against women. To name some, girls are not allowed to choose certain fields of study at the university (such as mine engineering). The authorities justify the banning of mine engineering on the grounds of this move being necessary for the cohesion of the family. The authorities argue that it is not in the interest of the ‘family’ that women as wives leave their households for mines in remote places, far away from their homes.


In laws there are many discriminations against women under the name of family cohesion. For example, according to Iran’s Civil Code a husband is allowed to bar his wife form her job if it is believed that her job goes against the family good. A wife needs a permission of her husband for travelling abroad. Moreover, polygamy is allowed for men and the right to divorce is only reserved for the husband. Honor killing exits in the Penal Code. According to the law, if a man finds his wife in bed with another man, he has the right to kill them both. Some other discriminatory laws are also justified under the name of Islam. For example, in most cases women’s share of inheritance is half of their male counterparts. A blood money of a woman is also half of a man [meaning that when a man and a women are hit and injured by a car, the compensation given to the woman is half of that received by the man.] In many cases, the testimony of a women is worth half that of a man.

Despite all the restriction and limitations imposed, Iranian women have well succeeded in entering universities and even in the recent years the number of female students (more than 65%) has outbalanced the number of male students. With the rise of female students, the authorities decided to put a quota for boys. The decision raised protests in society. The authorities justified their actions by stating that if the number of women, supersede the number of educated men then it would be hard for female students to find a proper and educated husband and that ultimately, would threaten the foundation of the family!

A note that, I want to mention here in parenthesis is that, while on the one hand, authorities misuse the cohesion and interests of the family to justify their discriminatory actions and decisions, on the other hand, when the government wants to exert pressure on human rights activists and journalists who are not afraid of prison or who are outside of Iran, it uses their families as victims. In recent years the government has harassed family members and relatives of hundreds of journalists and activists (from calling them in for interrogation, to confiscating their passports or denying them their pensions and even subjecting them to short periods of arrest) in order to exert psychological pressure on activists and journalists. Families are told to make their journalist/activist relatives stop working in these fields or get them to co-operate with the Iranian Government. Of course, there were (and are) thousands of spouses who were supportive of their activist husbands and wives and who stood beside them, but realistically one should take into consideration that not all human beings have this same capacity. Thanks for their efforts! Many families have now broken apart (for example the family of the daughter of the Opposition Leader Mousavi and many others) because some could not tolerate the pressure of the Government and its intelligence agents. One can easily see how, the Iranian government is only hiding behind some notions including the cohesion of family to justify its discriminatory policies and laws.

The same is also true with Islam. Whereas many reformative Islamic scholars, have offered different Interpretations of Islam (interpretations which are more compatible with human rights), the Government applies its own interpretation to justify its breaches of human rights.

Another point worth mentioning is that whereas in other realms such as inheritance, custody over children, marriage, divorce, ownership and the ability to be a witness, women are considered less able than men, when it comes to punishments and criminal responsibility they are suddenly considered much more mature and able than men and hence according to Iran's Penal Code, the age of criminal responsibility for girls is six years lower than boys. Whereas boys become criminally responsible at the age of fifteen, girls are considered responsible at the age of nine. That means that if a nine-year-old girl commits a crime, she would face the same punishment as a forty-year-old woman who has committed the same crime.

In 2006, in response to the discriminatory laws against women, a campaign under the name of ‘One Million Signatures’ was formed in Iran with the aim of raising awareness of the discriminatory laws against women and to collect one million signatures in support of changing the discriminatory laws. The campaign has been severely suppressed by the government: its members have been jailed and its website blocked. Charges against members range from acting against the national security of the state and propaganda, to membership in the One Million Signature Campaign itself. However, this did not stop its members from their activities. These activities include informing people bout the discriminatory laws and gathering signatures against these laws. Today, the prisons of the Islamic Republic of Iran are filled with many brave Iranian women: Nasrin Souroudeh (lawyer), Shiva Nazar Ahari (journalist and human rights activist), Bahareh Hedayat (student activist), Zhila Bani Ya’ghoub (journalist), Mahsa Amrabadi (journalist) are just some examples of these women who are now in jail for being the voice of the voiceless.

Ahmad Shaheed’s Report can bring these discriminations and the struggles of all these brave women to the attention of the international community and pressure the Iranian government to observe its human rights obligations. As one of my Bahai’s friends told me once when he was arrested by the religious police (basij) he was told that ‘had it not been because of the pressure of the international community, we would have you 'on our tongue' and swallow you up whenever we wanted.”

This year, many discriminatory bills were about to pass. For example a bill, which required single women under the age of 40 to obtain the permission of their fathers for travelling abroad. Fortunately, due to the widespread protests, the bill was not passed. Ahmad Shaheed’s report can help women’s rights activists in their struggle to abolish discrimination.



۱۳۹۱ اسفند ۱۳, یکشنبه

دوگانه اصلاح طلبی / سلطنت طلبی



نمیشه آدم هم " اصلاح طلب"  باشه ، هم " سلطنت طلب"  ؟ هم محمد خاتمی را " گاهی"  دوست داشته باشه [ و گاهی هم البته کفرش درآد ] و هم برخی خصوصیات و صفات فرح پهلوی را و دلش کباب بشه از خبر خودکشی علیرضا  پهلوی ؟ راستی چقدر این دخترعلیرضا که بعد از مرگش به دنیا آمده ناز است . آخه چطور ممکن آدم با وجود داشتن زن / پارتنر و فرزندی در راه خود کشی کنه ؟ افسرده بوده ؟ آخه از مادری به آن شیرزنی  ، ... چقدر حرص خوردم از دست همه آن هایی که چه در فیس بوک ، چه در وبسایت هایی که قبولشان داشتم و گه گاهی هم می نویسم برایشان ، تکه انداختند به فرح بابت مرگ پسرش . از آن طرف هم ، کم حرص نمی خورم از آن هایی که  در هر شرایطی هر چه فحش بلدند را نثار خاتمی و " همه " اصلاح طلب " ها می کنند . خلاصه بد جوری در تعارض اصلاح طلبی و سلطنت طلبی گیر کرده ام . ولی اقلا جای امیدواری دارد که می دانم به هیچ عنوان " چپ " [ به معنای رایج در اپوزیسیون خارج از ایران]  نیستم .
اولین دلیل عدم نزدیکی ام ، شاید این باشه که هر وقت جایی سخنرانی بوده ، طبق مشاهداتم، یک عده کمونیست / سوسیالیست (نما) کارگر چی چی  سوئد و آلمان و ... حضور داشته و با نثار فحش به سخنرانان و ... سعی در بهم زدن جلسه کردند .
[ که بارزترین نمونه اش را هم در جریان کنفرانس برلین دیدیم که سبب شد اکثر سخنرانان به زندان بروند .]
دوم این که دیشب، چندمین شبی بود که خواب می دیدم یک خانه بزرگ و قشنگ [ نه البته الزاما گران ] خریدیم و نصف شب یک عده " چپ  " [ نمیدانم چی چی ... مال کدوم حزب و گروه ] حمله کردند که " ای مرفه بی درد نمی گذاریم ، سهم ما از گلوت بره پایین ! " هر چی در خواب سعی کردم بهشان توضیح بدهم که بابا جان ،  به خدا ما هم خیلی پول دار نیستیم و اصلا این خانه هم خیلی گران نیست، و بابای منم سهم بابای تو را نخورده و به خدایی [ که البته در تفکر چپی وجود ندارد ، حالا به مارکسی / کارل یا هر کسی که قبول داری ] هر دو پدر مادرم این قدرکار کردند تا کمی مال جمع کنند ، به گوششان نرفت که نرفت ... در حال تصاحب خانه بودند که بیدار شدم  ...
در ایران معمولا با خواب حمله کمیته ، اطلاعاتی ها  و نیروی  بسیج از خواب می پریدم ، حالا در خارج از ایران ، چند شبی  است که با کابوس یورش نیروهای به اصطلاح چپ به خانه از خواب می پرم .
پ.ن. ١ - به هیچ عنوان ، قصد توهین به چپ هایی که فاقد خصوصیات فوق الذکر هستند را ندارم. منظورم از چپ " عده " خاصی است که توضیح دادم ، بهم زدگان و فحش دهندگان جلسات و آدم هایی با طرز تفکر مطلق " یا خودش دزد بوده یا پدرش"... 
پ.ن. ٢ - عکس فرح است و دختر علیرضا که بعد از مرگش به دنیا آمده  از صفحه فیس بوک برادرش .