۱۳۹۳ آبان ۸, پنجشنبه

بیانیه اعتراض بیش از ٢٤٠ تن از کنشگران حقوق زنان و فعالان مدنی نسبت به افزایش خشونت علیه زنان در شکل اسید پاشی و ایجاد حاشیه امن برای خشونتگران از طریق تصویب کلیات طرح آمران به معروف و ناهیان از منکر در مجلس


اسيدپاشان خیابانی و مجلس نشینانی كه طرح حمايت از آمران به معروف و ناهيان از منكر را تصويب كرده به دنبال عادی سازی خشونت علیه زنان در ایرانند. سال هاست که دختران و زنان در ایران به شكلهاى مختلف قربانى رفتار مردسالارانه و نظام یافته ای هستند كه آمران آن، این بار اسيدپاشى را برای سرکوب، ارعاب، خانه نشین کردن، کنترل بدن و زندگی زنان به کار بسته اند.
ما از زخمهاى تاريخى حرف نمى زنيم ما از رنجى كه امروز مى بريم فرياد برآورده ايم!

متاسفانه با حمايتهاى آشكار و پنهان حاکمیت سیاسی در ایران، فضای زندگی عمومی و شهری بر زنان تنگ تر و ناامن تر شده است. افرادى با داعشی مسلکی در لباس مذهب، به بهانه كنترل حجاب زنان، به زنان و دختران در ایران حمله كرده و به صورت آنها اسيد می پاشند تا شهر را از حضور زنان خالى کرده و آنها را از بودن در عرصه هاى عمومى به وحشت اندازند. و بدتر از همه اينكه، مسئولان قضایی و امنیتی در پاسخ به اعتراض مردم و به ويژه فعالان زن، به بازداشت و تهديد و ارعاب منتقدان و معترضان می پردازند تا اعتراض عمومی را خاموش کنند.

همزمان با اين اتفاق، مجلس شوراى اسلامى نيز با تصويب كليات طرح حمايت از آمران به معروف و ناهیان از منکر، درصدد اعمال فشار هر چه بیشتر بر زنان، تثبيت و قانونى كردن اين ناهنجارى و دادن مجوز قانونى به بنيادگرايانى است كه قدرتشان را با زورگويى، قلدرى و تجاوز به حقوق زنان به رخ مى كشند. با وجود بازتاب گسترده اخبار اين عمل متوحشانه دررسانه ها، تاكنون نه تنها برخورد قاطع و حتی ابراز انزجار و تبرى جستن از بنيادگرايان از سوى مقامهاى سياسى كشور ديده نشده كه تلاشها در جهت تقلیل گرایی و ساده سازی جرم از یک اقدام سازمان یافته به حرکتی فردی؛ و بازداشت معترضان به جای مسببان بوده است.

سكوت سياستمداران مصالحه گر و معامله جو در برابر طرحى به نام حجاب و عفاف كه چندسال گذشته حضور زنان در جامعه را به بهانه كنترل بدن آنها هدف گرفته بود، باعث شده تا امروز بخش بنيادگراى قدرت سياسى درصدد قانونى كردن دیدگاه خود و خدايى بر سرنوشت مردم به ويژه زنان باشد. این نوع زن ستیزی در قدرت، بی شباهت با آنچه طالبان در پاكستان و افغانستان و داعش در عراق و سوريه انجام داده و مى دهند، نیست.


ما امضا كنندگان اين بيانيه، گروهى از فعالان حقوق زنان و فعالان اجتماعی و مدنى نسبت از ادامه اين روند نگرانیم و قانون گذاران، دستگاه قضایی، امنیتی و اجرایی را مسئول و حافظ جان و امنیت زنان و مسئول و پاسخگوی آسیب های وارد شده بر زنان می دانیم.
 
اعلام می کنیم:

– به جاى ارعاب مردم و تهديد و بازداشت معترضان، به خواسته منطقى آنها كه حفظ امنيت زنان در عرصه هاى عمومى است گوش فرا دهید .
– به تهيه و تصويب طرحهاى ضد حقوق زنان در مجلس پايان دهید .
– سكوت سوال برانگيز دولت و بى تفاوتى نسبت به حقوق تضييع شده زنان قربانى اسيدپاشى خاتمه يابد.
- قوه قضائيه به جای برخورد با زنان مسووليت پى گيرى و برخورد با آمران اسید پاشی را به عهده بگيرد.
- نيروى انتظامى كه به جاى تامين امنيت شهروندان، خيابانها را با تهديد و هراس ناامن كرده است، در خدمت حفظ امنيت زنان باشد.
ما بر اين باوريم كه آگاهى و مشاركت شهروندان در حفظ حقوق شهروندى و كرامتشان نيازمند تضمين اجرايى و حضور عملى آنهاست. ضمن حمایت از اعتراض گسترده زنان و مردان در اصفهان، تهران، مشهد و سایر شهرها نسبت به این خشونت گسترده و سازمان یافته می کوشیم تا هرجا که هستیم اعتراض خود را نشان دهیم.


امضا کنندگان:
احترام عشقی- احمد پورمندی- احمد تقوائی- احمد مشعوف- ارسلان عاشور – ارسلان کهنمویی پور- اسفندیار طبری – اسماعیل ختائی- اسماعیل زرگریان – اشکبوس طالبی- اشکبوس طالبی- اعظم بهرامی – اعظم نیرومند راد- اعظم یوسفیان – اکبر کریمیان -اکرم خیرخواه- امیر رشیدی- امیر گنزالس- امیلیا اسپارتاک- أميد كوهي- الاهه شکرائی- آذین رضاییان- آرش نصیری اقبالی- آزاده خسروشاهی -آزاده خرازی- آزاده دواچی- آزاده فرامرزيها- آزاده کیان – آسيه امينى -آمنه زماني- آیدا سعادت -آيدا ابروفراخ- باربد بهروان- بهرام روحی آهنگرانی- بهرام شفیعی- بهروز جهانزاد – بهروز حشمت- بهروز ستوده- بهمن نیرومند- بیژن افتخاری- پردیس درخشنده- پرستو فاطمی – پرستو فروهر- پرویز نامدار- پروین اردلان- پروین بختیارنژاد- پروین ذبییحی- پروین شهبازی- پروين ملك- پریسا کاکایی- پوران کریمی- تانيا كليجئ- تتورج ابوذرخانی- توفیق سهرابی- ثمین چراغی- ج. مهدوی – جلال سرفراز-جلوه جواهری- جمشید آیین دار- جمشيد اسدي- جواد منتظری- ح. رئیسی- حسن نایب هاشم- حسن یوسفی اشکوری- حسین علوی-حسین لاجوردی- حمید حمیدی- حمید کوثری- حميد عمرانی -خاور مختاری- خدیجه مقدم -خسرو بندری- داوود نوائیان- دریا خدیر- دلارام علی- راما هاشمی علیا- رامین نجارباشی- رضا جوشنی- رضوان مقدم- روحی شفیعی- روناک نصیری- رویا طلوعی- رویا کاشفی- زویا امین- زيبا ميرحسينى- ژاله بهروزی- ژاله تبریزی- ژیلا سیاسی- ژیلا گلعنبر- ژیلا موحد شریعت پناهی- ساچلی افلاکی- سارا صحرانورد فرد- ساریوس (سیروس؟) معرفت – ساقی لقایی- ستاره هاشمی- سحر دیناروند- سحر مفخم- سعیدکرم نژاد- سعيد كلانكي- سکینه زارع محمدی- سمیه رشیدی- سميه بهادري -سوده راد- سیده نسرین حسین پور- سیمین مرعشی- سینا غیور- شاهد علوى- شاهین انزلی- شاهين نصيري- شقایق زعفری- شکوه جوادیان- شمزین جهانی- شهرزاد آل داود- شهره شریفی- شهلا انتصاری- شهلا بهاردوست- شهین ترابی -شیرین عبادی- شیوا نصررمزی- صبرا رضایی- صدیقه مرادی- صدیقه مقدم- صوفیا صادقی پور- طیبه عباسلو- عارفه تهرانی- عباس مظاهری- عصمت بهرامی -عفت ماهباز- علی اكبر مهدی- علی عبدی- علی فتوتی-علی ماهباز- على اصغر خرسند- علي طايفي- فاطمه رضایی – فاطمه عامری- فاطمه غواصی- فاطمه فر هنگ خواه- فاطمه فنائیان -فاطمه مسجدی- فتانه صادقی- فرح صنیعی فر- فرح کمانگر- فرحناز محمدی- فرزاد جواهری -فرزانه بذرپور- فرزانه عظیمی- فرناز کمالی- فروغ سمیع نیا- فروغ عزیزی- فرهاد فرجاد- فرهنگ رضایی- فریبا داودی مهاجر- فریدون راد – فریده غاپب- فریده کیومهر- فریده مهاجر – فريد اشكان- کاظم علمداری- کامران امین آوە- کاوه رضائی شیراز- کاوه کرمانشاهی- کمال ارس – کوروش پارسا-کوهیار گودرزی- کیانوش سنجری- كاويان صادق زاده ميلانى – گرجی مرزبان- گلاله بهرامی- گیتی دارابی -لاله رودی -لیلا آذر- لیلا بهرامی- لیلا صحت- لیلا علی کرمی- ليلي فخار- مائده سلطانی- مائده قادری- محبوبه عباسقلی زاده- محبوبه محبی- محسن مالجو- محمد اولیایی فرد- محمد آل احمد – محمد بهبودی- محمد حسین زارع- محمد زاهدی- محمود امیری مقدم- محمودمیرزاوند-مربم رحمانی- مرضیه بهرامی – مرضیه عباسی- مریم اسفاری- مریم اهری – مریم زرع چارکی- مریم شجاعی- مریم یاسمین- مريم امى- مزدک لیماکشی- مسعود شب افروز- مسعود فتحی- ملیحه محمدی- منصوره شجاعی – منوچهر نوروزیان – مونا کلانتری- مهدی فتاپور- مهدیه سمایی- مهران میرفخرائی- مهرداد فلاحی- مهری جعفری- مهناز پراکند- میثاق پارسا – میثم ارشدی- مینا زند سیگل – میهن جزنی – ميترا صفاري- نادر فیروزی – ناهید جعفری – نجیبه اسدپور – نرگس توسليان- نریمان رحیمی- نسرین ابراهیمی- نسرین افضلی- نسرین حمیدی- نسیم خاکسار- نسیم فروردین – نوید محبی- نیره توحیدی- نیلوفر صمیمی – نیلوفر مهدیان- نیما مشعوف- وجيهه مقدم- وهاب انصاری- هدا امینیان- هدي زارعي- یلدا خدیر


لینک:  
http://cshr.org.uk/human-rights-portal/reports/2790

دو روایت شخصی از سکسیسم (جنسیت زدگی)

بی بی سی فارسی دیروز ویژه برنامه ای در ارتباط با سکسیسم و جنسیت زدگی داشت. من هم دو تجربه شخصیم را از سکسیسم تعریف کردم که در این لینک می توانید ببینید. سایر تجربه ها را هم می توانید از این جا ببینید.

۱۳۹۳ آبان ۲, جمعه

گزارشم در مورد طرح‬ ‫‏حمایت‬ از ‫‏آمران‬ به ‫‏معروف‬ و ‫‏ناهیان‬ از ‫‏منکر‬ و اشکالات حقوقی وارده بر آن

پنجشنبه 23 اکتبر 2014 نرگس توسلیان

طرح حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر، یک بررسی حقوقی- بخش اول

١٦ مهرماه امسال، کلیات طرح پرمناقشه "حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر" با ١٥٦ رای موافق، ٢٣ رای مخالف و ٨ رای ممتنع در ٢٤ ماده به تصویب نمایندگان مجلس ایران رسید. طرحی که از همان ابتدا با انتقادات فراوانی مواجه گشت و مخالفان آن را طرحی در تعارض با اصول مسلم حقوقی هم چون اصل برائت، اصل قانونی بودن جرم و مجازات و حفظ حریم شخصی و کرامت انسانی شهروندان و هم چنین زمینه ساز ناامنی و هرج و مرج در جامعه خواندند. تناقض های این طرح را می توان در هشت مورد بررسی کرد.

١) طرح در مغایرت آشکار با اصل قانونی بودن جرم و مجازات است. اصل قانونی بودن جرم و مجازات یکی از اصول بنیادین حقوق جزا است. مطابق این اصل تنها اعمالی قابل مجازات هستند که در قانون برای آن ها مجازات تعیین شده باشد. مطابق ماده ١٥ میثاق بین المللی حقوق مدنی- سیاسی "هيچ‌ كس‌ به‌ علت‌ فعل‌ يا ترك‌ فعلي‌ كه‌ در موقع‌ ارتكاب‌ بر طبق‌ قوانين‌ ملي‌ يا بين‌المللي‌ جرم‌ نبوده‌، محكوم‌ نمي‌شود و همچنين‌ هيچ‌ مجازاتي‌ شديدتر از آنچه‌ در زمان‌ ارتكاب‌ جرم‌ قابل‌ اعمال‌ بوده‌ تعيين‌ نخواهد شد." این اصل در قوانین ایران نیز انعکاس یافته است از جمله اصل‏ ٣٧ قانون اساسی که عنوان می کند "اصل‏، برائت‏ است‏ و هیچکس‏ از نظر قانون‏ مجرم‏ شناخته‏ نمی‏ شود، مگر این‏ که‏ جرم‏ او در دادگاه‏ صالح‏ ثابت‏ گردد." و اصل ٣٦ قانون اساسی که عنوان می کند "حکم‏ به‏ مجازات‏ و اجرای آن‏ باید تنها از طریق‏ دادگاه‏ صالح‏ و به‏ موجب‏ قانون‏ باشد." در ماده ٤ قانون آیین دادرسی کیفری نیز عنوان شده است که "اصل‏، برائت‏ است. هر گونه اقدام محدود کننده، سالب آزادی و ورود به حریم خصوصی اشخاص جز به حکم قانون و با رعایت مقررات و تحت نظر مقام قضائی مجاز نیست و در هر صورت این اقدامات نباید به گونه ای اعمال شود که به کرامت و حیثیت اشخاص آسیب وارد کند."


٢) طرح حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر در تعارض با آزادی، کرامت انسانی و حریم شخصی شهروندان است. حفظ کرامت انسانی و حریم شخصی شهروندان اصل دیگری است که نه تنها در مواد مختلف میثاق بین المللی حقوق مدنی - سیاسی که در بسیاری از قوانین ایران نیز انعکاس یافته است. به عنوان مثال ماده ٩ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی به صراحت عنوان می کند که "هرکس حق آزادی و امنیت شخصی دارد." همچنین مطابق ماده ١٧ میثاق "هیچکس نباید در زندگی خصوصی و امور خانوادگی و اقامتگاه یا مکاتبات خود مورد مداخلات خودسرانه (بدون مجوز) یا خلاف قانون قرارگیرد و همچنین شرافت و حیثیت او نباید مورد تعرض غیر قانونی واقع شود." اصل ٢٢ قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز بر این اصل تاکید داشته و عنوان می کند "حیثیت‏، جان‏، مال‏، حقوق‏، مسکن‏ و شغل‏ اشخاص‏ از تعرض‏ مصون‏ است‏ مگر در مواردی‏ که‏ قانون‏ تجویز کند."


٣) در ماده ٨ طرح حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر ستادی تحت عنوان "ستاد امر به معروف و نهی از منکر" به عنوان مرجع صالح برای صدور مجوز برای اقدام جمعی یا تجمع برای امر به معروف و نهی از منکر پیش بینی شده است. ماده مذکور در تعارض با قوانین ایران است. چرا که اولا مطابق اصل ٢٧ قانون اساسی اصولا تشکیل‏ اجتماعات‏ و راه‏ پیمایی‏ ها، بدون‏ حمل‏ سلاح‏، به‏ شرط آن‏ که‏ مخل‏ به‏ مبانی‏ اسلام‏ نباشد آزاد است‏. ثانیا حتی اگر بنا بر برخی تفسیرها نیاز به مجوز را هم چنان لازم دانست، مرجع صدور آن تنها وزارت کشور است و تعیین مرجع دیگر برای صدور جواز تجمع برخلاف قوانین مذکور است.


٤) در طرح حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر، حقوق طبیعی شهروندان مورد جرم انگاری واقع شده است. ماده ١٠ طرح مذکور برای افرادی که در مقابل آمران به معروف و ناهیان از منکر ایجاد مانع و مزاحمت می کنند، مجازات حبس تعزیری و جزای نقدی تعیین کرده است. در واقع شهروندان به طور طبیعی حق دارند که در مورد اتهامات احتمالی که علیه شان مطرح می شوند، اعتراض کنند ولی چنین ماده ای، این حق آنها را سلب می کند، بلکه ممکن است به علت اعتراض، مجرم شناخته و مجازات شوند.


٥) مطابق ماده ١٢ طرح مذکور "قوه قضاییه مکلف است به منظور تسریع در رسیدگی به جرایم موضوع این قانون شعب ویژه ای را اختصاص دهد." حال آن که مطابق اصول حقوق کیفری رسیدگی به جرایم باید در دادگاه های عمومی انجام گیرد و در نتیجه تعیین شعباتی ویژه برای جرایم موضوع طرح بدون ارایه دلیل خاص، فاقد مبنای حقوقی است.


٦) مطابق ماده ١٥ طرح مذکور "سازمان های مردم نهادی که اساسنامه آن ها در زمینه امر به معروف و نهی از منکر به ثبت رسیده، می توانند در مورد جرایم ارتکابی موضوع این قانون اعلام جرم نموده و در تمام مراحل دادرسی جهت اقامه دلیل شرکت کنند." تفویض اختیار طرح شکایت به سازمان های مردم نهاد برخلاف اصول کیفری است چرا که بر اساس ماده ١١ قانون آیین دادرسی کیفری "تعقیب متهم و اقامه دعوی از جهت حیثیت عمومی بر عهده دادستان و اقامه دعوی و درخواست تعقیب متهم از جهت حیثیت خصوصی با شاکی یا مدعی خصوصی است." بدین ترتیب برخلاف اصول کیفری علاوه بر دادستانی و شاکی خصوصی سازمان های مردم نهاد نیز امکان طرح شکایت را خواهند داشت. این تفویض اختیار علاوه بر آن که فاقد وجاهت قانونی است باعث بی نظمی در امر قضا نیز می گردد. 


٧) در طرح حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر، عوامل خودسر مورد تقدیس قرار گرفته اند. این نگرش، انگیزه آنها برای انجام اعمال خودسرانه را تقویت کرده و نوعی مصونیت به آنها می بخشد. شاید بتوان این ماده را دنباله رو ماده ٣٠٢ قانون مجازات اسلامی دانست. مطابق این ماده اگر کسی شخصی را با اعتقاد به مهدورالدم بودن بکشد قصاص نمی شود و حتی اگر نتواند مهدور الدم بودن مقتول را ثابت اما بتواند ثابت کند که با این اعتقاد وی را به قتل رسانده است، از قصاص معاف و تنها به پرداخت دیه و حدأکثر ده سال حبس محکوم می شود.


٨) مکلف کردن سازمان شبه نظامی بسیج در اجرای امر به معروف و نهی از منکر می تواند عواقب ناگواری در پی داشته باشد. ساختار و ادبیات این نیرو به طور طبیعی متناسب با اجرای یک طرح اجتماعی نیست و آنها تلاش می کنند در قالب تشکیلات نظامی و با همان شیوه و برنامه ها، چنین طرح هایی را پیاده کنند. حتی در صورت دیدن آموزش های لازم، در مواقعی که چنین نیروهایی احساس کنند از منظر اجتماعی و یا اجرایی به مشکل برخورده اند، با توجه به ساختار و منشی که دارند، میل ذاتی به استفاده از قوه قهریه برای پیشبرد امور را دارند.

 http://iranwire.com/features/6716/

My Report on the ‪‎Persecution‬ of the ‪‎Bahais‬ of ‪‎Semnan‬


آزار و تهدید بهاییان و تخریب اموالشان در سمنان




مرکز حامیان حقوق بشر، نرگس توسلیان: برخی از منابع موثق ازشدت گرفتن اذیت و آزار شهروندان بهایی در شهر سمنان گزارش داده اند. طبق این گزارشها بیش از ٥٠درصد بهاییان این شهر حق کسب و کار ندارند. نزدیک به ٣٠ درصد از بهاییان شهر در گیر حبس و بازجویی های طولانی مدت وزارت اطلاعات بوده اند و بیش از ١٥ جواز کسب و کار باطل شده و درب مغازه های اشخاص بهایی پلمپ شده است.


علاوه براینها، دو کارخانه تولیدی در شهرک صنعتی سمنان بسته و کارگرانش بیکار شده اند. این دو کارخانه بسته شده عبارتند از “شرکت تولیدی پویا نوار” که تولید کننده پرده های عمودی بوده و نزدیک به ٥٠ کارگر داشته است. کارفرمای این شرکت بهایی وکارگران آن شامل افراد مسلمان و بهایی بودند. کارخانه دوم “کارخانه فرزان لنز” است که تولید شیشه یا عدسی عینک داشته است. این کارخانه متعلق به اقای افراسیاب خانجانی یکی از شهروندان بهایی سمنان بوده و بیش از ١٥ کارگر بهایی و مسلمان در آن مشغول به کار بودند. نه تنها درب کارخانه ایشان پلمپ شده بلکه تمامی ماشین الات این کارخانه به مزایده گذاشته شده و به نازلترین قیمت فروخته و دستگاههای تمام اتوماتیک آن که از المان وارد شده بود نیز به شخصی که در مزایده برنده شده بود تحویل داده شده است. مجریان این اقدامات “اداره تعزیرات سمنان” است که تحت هدایت اداره اطلاعات سمنان عمل می کند.


تاراج فروشگاه بهاییان
در یک مورد اجناس مغازه عینک سازی فردی بهایی به نام پورحسینی به بهانه قاچاق کالا یا نداشتن برگ سبز به دستور اداره اماکن که مستقیما زیر نظر اداره اطلاعات سمنان است بسته شد. نزدیک ٢٠٠ ملیون تومن اجناس مغازه را به بهانه نداشتن کارت سبز به تاراج برده و نه تنها پس ندادند بلکه ٣٦٠ ملیون تومن نیز جریمه کردند که حکم هنوز در مرحله دادگاه تجدید نظر است.



توهین به مردگان و زندگان و تخریب اموال
در آبان ماه سال ٩٠ اداره اطلاعات سمنان سمیناری برای معرفی افراد بهایی سمنان برای مدیران دست اول و دوم و… [ از ادارات دولتی تا مهد کودک ها] برگزار کرد که در آن علیه بهاییان صحبت شده و به ساکنان شهر سمنان گفته شد که حق هیچ گونه ارتباط و مراوده با شهروندان بهایی را ندارند و عنوان شد که تمامی سعی شان بر این است بهاییان را از شهر و بلکه از کشور بیرون کنند… و به دنبال این سمینار و بقیه اقدامات مشابه شهروندان سمنانی را از مراوده با بهاییان بر حذر کرده اند . هر چند خود شهروندان مرتبا اظهار همدری میکنند ولی بسیار از فشار های وارده بر ایشان میترسند و ترجیح میدهند که هیچ معامله ای با بهاییان نداشته باشند.
 
علاوه براین موارد در چندین مورد قبرستان بهاییان سمنان موسوم به گلستان جاوید تخریب و غسالخانه آن به آتش کشده شده و درختان آن قطع شده اند. شعار نویسی علیه شهروندان بهایی به طور مکرر در سطح شهر و بر روی درب و پنجره های منازل بهاییان صورت گرفته است. مخازن آب کشاورزان و دامداران بهایی در این شهر پلمپ و سد کشاورزی تخریب شده است.
 
IMG_2027



به طور کلی در این ٧-٦ سال که این مشکلات شروع شده، شهروندان بهایی سمنان از نظر روحی و روانی و مالی بسیار تحت فشار هستند و این فشارها کودکان خانواده های بهایی را نیز بی نصیب نگذاشته است به طوری که آن ها امنیت روحی و روانی نداشته و دچار ترسهای مزمنی شده اند که باعث آسیب های روانی آن ها در طولانی مدت شده است.

هم چنین به گفته شاهدان عینی/منابع موثق از کودکان بهایی در مدارس خوب دولتی و حتی مدارس غیر دولتی از قبیل مدرسه ی ابتدایی نیکان، مدرسه ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان علامه امینی سمنان و مدارس باقرالعلوم و تیزهوشان و مدارس فرهنگیان و مدرسه ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان رفاه ثبت نام به عمل نمی آید. مدیر دبیرستان علامه امینی سمنان، آقای نصیری صراحتا عنوان کرده است که طبق فتوای مراجع تقلیدشان آن ها از هر گونه مراوده با بهاییان منع شده و پول بهاییان برایشان حرام است.
 
تحریکات امام جمعه سمنان علیه بهاییان
شدت یافتن اذیت و آزار ها را شاید بتوان به خطبه های تحریک آمیز امام جمعه سمنان، سید محمد شاهچراغی نسبت داد از جمله آن که “بر هر مسلماني واجب است تا هيچ گونه معامله‌اي با پيروان اين فرقه نداشته باشند و از وصلت با اين افراد به صورت غيرقانوني و غيررسمي بپرهيزند.” … ” اگر مردم ايران اراده كنند، همان گونه كه رژيم پهلوي را سرنگون كردند مي‌توانند ريشه بهائيت را نيز در كشور بخشكانند.” … “بهاييت مولود اسراييل غاصب است و مركزيت آن در اين كشور است و هدفي جز جاسوسي ندارد."

هم چنین در سال ١٣٨٧ ماموران اطلاعات در یک یورش ناگهانی و منظم به منزل ٢٠ خانواده بهایی سمنان وارد شده و تمامی وسایل، کتب دینی، کتب دعا و مناجات، عکس و کامپیوتر و سی دی و… را ضبط کردند.

 http://cshr.org.uk/human-rights-portal/reports/2758

۱۳۹۳ مهر ۲۸, دوشنبه

My Report on ‪‎Larijani‬'s Threats to the Media on the Coverage of ‪Corruption‬







شنبه 18 اکتبر 2014 نرگس توسلیان

ابعاد حقوقی تهدید رسانه ها توسط رئیس قوه قضائیه

یک شنبه هفته گذشته، آیت‌ الله آملی لاریجانی، رئیس قوه قضاییه در مراسم سی‌ وسومین سالروز تاسیس سازمان بازرسی کل کشور در هشداری به رسانه های اصلاح طلب گفت: « رسانه‌های زنجیره ای از متهم نام می‌برند و تیتر می زنند که پای چند وزیر به این پرونده کشیده شد. به دادستان تهران دستور دادم که همه را رصد کند و آنچه خلاف قانون است پایش بایستد و اگر نیاز به احضار است این کار را انجام دهد.» رئیس قوه قضائیه همچنین نمایندگان مجلس که در مورد فساد سخن گفته بودند را تهدید به برخورد قضایی کرد.
هشدار لاریجانی در حقیقت واکنشی بود به درج خبر بازجویی و تحقیق از سه تن از وزرای کابینه دولت محمود احمدی نژاد در ارتباط با پرونده بابک زنجانی در برخی از رسانه ها از جمله روزنامه های شرق، آفتاب، آبان، امروز، ابتکار و اعتماد.
این اولین باری نیست که یکی از مسئولین حکومت به رسانه ها در خصوص پوشش خبری اخبار مربوط به فساد هشدار می دهد. پیشتر نیز علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی در مورد اخبار مربوط به فساد سه‌ میلیارد دلاری از رسانه ها خواسته بود که دیگر موضوع را کش ندهند.
به طور طبیعی مطبوعات آزاد به منزله چشم جامعه عمل کرده و می تواند نقش مهمی در شفاف سازی اعمال حاکمیت و ریشه کن کردن فساد ایفا کنند تا آن جا که از مطبوعات آزاد به عنوان رکن چهارم دموکراسی نام برده می شود. ماده ١٩ میثاق بین المللی حقوق مدنی- سیاسی که دولت ایران بدان پیوسته و ملزم به اجرای آن است به صراحت بر حق آزادی تفحص تاکید کرده و عنوان می کند «هر کس حق آزادی بیان دارد. این حق شامل آزادی تفحص و تحصیل و اشاعه اطلاعات و افکار از هر قبیل بدون توجه به سر حدات خواه شفاهاً یا بصورت نوشته یا چاپ یا بصورت هنری یا به هر وسیله دیگر به انتخاب خود می باشد.»
اصل  ٢٤ قانون اساسی ایران نیز به صراحت به اصل آزادی مطبوعات اشاره و عنوان می کند که «نشریات‏ و مطبوعات‏ در بیان‏ مطالب‏ آزادند مگر آنکه‏ مخل‏ به‏ مبانی‏ اسلام‏ یا حقوق‏ عمومی‏ باشد.» ماده ٢ قانون مطبوعات نیز یکی از رسالت های مطبوعات را «روشن ساختن افکار عمومی» دانسته و ماده ٤ قانون مطبوعات عنوان می کند که «هيچ مقام دولتي و غيردولتي حق ندارد براي چاپ مطلب يا مقاله اي درصدد اعمال فشار بر مطبوعات برآيد و يا به سانسور و كنترل نشريات مبادرت كند.»
اما آیا ذکر این نکته که سه وزیر دولت قبلی در ارتباط با پرونده بابک زنجانی مورد تحقیق قرار گرفته اند می تواند مصداق اخلال در نظم عمومی و یا نقض قوانین کیفری باشد؟ و آیا هشدار لاریجانی مخالف ماده ٤ قانون مطبوعات و از مصادیق اعمال فشار بر مطبوعات نمی شود؟ در این مورد نظر سه حقوقدان را جویا شدم.
حسین رئیسی، حقوقدان در این مورد می گوید: « لحن رئیس قوه قضائیه از شائبه سیاسی برخوردار است ولی در حقوق کیفری ایران، دارای پشتوانه حقوقی است. در توضیح باید عرض کنم که اگر چه حقوق کیفری ایران اصل علنی بودن محاکمات را در ماده ١٨٨ قانون آئین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری پذیرفته است، اما در تبصره این قانون علنی بودن را به منزله اجازه انتشار جریان محاکمه و حکم را پیش از قطعیت رای دادگاه ندانسته است. بنابراین انتشار جریان محاکمات و اسامی افراد متهم در پرونده های مختلف کیفری به شیوه ای که خبر منتشره هویت فرد متهم تا قبل از صدور حکم قطعی را بر ملا نماید، ممنوع است.»
وی با تاکید بر اینکه در مواردی که اتهام متوجه صاحب منصبان حکومتی است، جامعه این حق را دارد تا در جریان دقیق محاکمه و حتی دلایل آن قرار گیرد، افزود: «از این طریق امکان بررسی بی طرفی دستگاه قضایی از یک طرف و جدیت یا عدم جدیت درمحاکمه صاحب منصبان متخلف برای مردم آشکار می گردد، به علاوه از این طریق بساط شایعات نادرست نیز برچپده خواهد شد. در نهایت مردم از این طریق خواهند دید که همگان در برابر قانون یکسان هستند. بنابراین افکار عمومی در این موارد حق دانستن دارند. در نتیجه، تا جایی که اسامی افراد در جریان اطلاع رسانی مطرح نشده است، نه تنها خبر رسانی جرم نیست، بلکه برای اطلاع رسانی عمومی الزامی است. مخالفت رئیس قوه قضائیه نیز به انتشار شایعات و اطلاع رسانی غیر حرفه ای منجر می گردد.»
مهری جعفری، حقوقدان در واکنش به اظهارات رئیس قوه قضائیه می گوید: «لاریجانی به عنوان رئیس انتصابی مقام رهبری برای قوه قضائیه، طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی مستقیما زیر نظر رهبری کار می کند و چنین مقامی هیچ راهی ندارد جز این که تشکیلات قوه قضائیه را در جهت کنترل مردم به کار بگیرد تا امر ریاست در مطلق ترین شکل ممکن پیش برود. نتیجه آن می شود که رسانه ها اگر مواردی را به اطلاع مردم برسانند که طبق خواسته رهبری نباشد، مورد تهدید قرار خواهند گرفت و این یک رابطه اداری حکومتی بسیار ابتدایی و ساده است که در آن تشکیلات قضایی به عنوان اسلحه ای در دست رهبر مطلقه یا همان دیکتاتور عمل می کند.»
وی با تاکید بر اینکه اگر شرایط آزاد بود، باید رسانه ها سوال می پرسیدند که چرا اصولا شخصی به نام صادق آملی لاریجانی باید در چنین مقامی قرار بگیرد که بتواند رسانه ها را مورد تهدید قرار دهد، می گوید: «در یک نظام دموکراتیک هیچ مقام قضایی حق اظهارنظر در زمینه این که رسانه چه باید بگویند و یا نگویند، ندارد. در یک نظام مردمی حدود آزادی رسانه ها را قانون تعیین می کند و تا زمانی که یک شخص و یا نهاد دولتی و یا غیر دولتی شکایتی را از یک رسانه به تشکیلات قضایی نکرده باشد، مقام قضایی حق اظهار نظر نخواهد داشت که مثلا بخواهد آنها را تهدید هم بکند.»
جعفری با تاکید بر این که لاریجانی به عنوان منتخب رهبری نه تنها بین حاکمیت و رسانه بی طرف نیست، بلکه هیچ سمتی جز مامور شخص رهبری ندارد، می گوید: «چنین رئیسی با نظر و اراده مافوقش می تواند نه تنها رسانه را تهدید کند، حتی می تواند سر هر کسی را هم که بخواهد بالای دار بفرستد.»
این حقوق دان افزود: «یک رسانه آزاد به راحتی می توانست بپرسد چرا نوشتن از فساد بزرگنمایی تلقی شده، در حالی که هنوز کسی جرات نکرده، دامنه و عمق فساد در بدنه حاکمیت را اعم از بدنه خود نظام قضایی و نظام اداری ایران به روشنی بیان کند. اگر شرایط آزاد رسانه ای داشتیم آن وقت مشخص می شد که این فساد از بالا تا پایین تشکیلات حکومتی ایران چگونه روز به روز زندگی مردم را سخت تر و فرزندان آنها را محروم تر کرده است. متاسفانه قوه قضائیه و تشکیلات قضایی ایران با چنین ریاستی که ماموری انتصابی بیش نیست، تنها نقش تشکیلاتی و نقش کنترلی برای اهداف تعیین شده را اجرا می کند و در نتیجه به ضد ذات خود تبدیل شده است.»
موسی برزین خلیفه لو، حقوقدان نیز با تاکید با این که اصل آزادی مطبوعات سال ها است که در جامعه جهانی به عنوان یکی از حقوق بنیادین بشری پذیرفته شده، گفت: «آزادی مطبوعات محدودیت هایی از جمله ممنوعیت توهین و یا افترا دارد، اما این محدودیت ها نباید طوری اعمال شود که اصل آزادی گردش اطلاعات به خطر افتد، حال آنکه مشاهده می شود رئیس قوه قضائیه رسانه ها و نمایندگان را تهدید می کند تا آنها را از اطلاع رسانی بازدارد.»
وی با تاکید بر اینکه تلاش برای بازداشتن رسانه ها از اطلاع رسانی در این مورد برخلاف آزادی های مشروع شهروندان است، می گوید: «تنها در صورتی می توان با آنها برخورد کرد که این اخبار دروغ بوده و این رسانه ها و اشخاص عمدا به انتشار آنها پرداخته باشند. این درحالی است که مقامات قضایی خود به صحت این اخبار معترف هستند. متاسفانه مقامات ایرانی تمایلی ندارند که فساد مالی افراد حکومتی فاش شده و رسانه ها وارد این گونه مسائل شده و مردم از آن آگاه گردند. به عبارتی در این موارد غالبا آزادی های بنیادین شهروندان، قربانی چالش های سیاسی و روحیه مستبد مقامات ایرانی می شود.»
خلیفه لو بخش دوم سخنان لاریجانی مبنی بر این که چون قانون اساسی دادگستری را مرجع تظلمات دانسته، در نتیجه نماینده حق ورود به پرونده قضایی و اطلاع رسانی در مورد آن را ندارد، را استدلالی مغالطه آمیز و اشتباه  خواند: «منظور قانون اساسی از اینکه فقط قوه قضائیه می تواند به دعاوی مردم رسیدگی کند این است که محاکم دادگستری تنها قدرتی هستند که اختیار رسیدگی به پرونده های قضایی و صدور حکم را دارند و این امر به معنای ممنوعیت دخالت نمایندگان و یا مطبوعات در پیگیری مساله و اطلاع رسانی نمی باشد. چگونه می توان گفت که چون تنها محاکم دادگستری حق رسیدگی به پرونده های قضایی را دارند پس هیچ کس نمی تواند در مورد آنها اطلاع رسانی کند. رسیدگی به پرونده و اطلاع رسانی در مورد آن دو امر کاملا جداگانه است لذا به هیچ وجه نمی توان نمایندگان مجلس و یا رسانه ها و یا عموم مردم را از اطلاع رسانی در مورد پرونده های قضایی که جنبه عمومی دارد بازداشت.»
http://iranwire.com/features/6695/

۱۳۹۳ مهر ۱۹, شنبه

"My Name is Today", My Interview with ‪ShirinEbadi‬ on this year's Nobel Peace Laureate ‎MalalaYousafzai‬ and ‪‎Kailash‬ ‎Satyarthi‬



جمعه 10 اکتبر 2014 ایران وایر
 

نام من امروز است؛ گفتگو با شیرین عبادی درباره جایزه صلح نوبل

گفتگو با شیرین عبادی، حقوقدان و برنده جایزه صلح نوبل سال ٢٠٠٣ در مورد برندگان صلح نوبل امسال، ملاله یوسف‌ زی و کایلاش ساتیارتی و تلاش آن ها برای برطرف ساختن سرکوب کودکان و نوجوانان و احقاق حق تحصیل برای تمام کودکان



خانم عبادی اگر ممکن است اول از اهمیت این جایزه بگویید. اهمیت جایزه صلح نوبل در چیست؟

جایزه صلح نوبل از این جهت دارای اهمیت است که نورافکنی در سطح بین المللی بر روی برنده این جایزه و کارهایی که وی انجام داده است، می اندازد. در حقیقت این جایزه این امکان را به برنده صلح نوبل می دهد که صدایش را و آرمانش را به تعداد بیشتری از مردم جهان برساند. ضمن این که این جایزه می تواند تشویقی باشد برای ادامه راه و تحمل سختی هایی که برنده جایزه صلح در زندگی حرفه ای خود با آن مواجه است.


شما از خبر برنده شدنتان چگونه مطلع شدید؟ یادتان می آید که در آن موقع کجا بودید و چه می کردید و اولین عکس العملتان چه بود؟ عکس العمل ها در ایران چگونه بود؟

در سال ٢٠٠٣، من برای شرکت در یک سمینار همراه با دخترم نرگس که دانشجوی حقوق بود به پاریس رفته بودم. روز جمعه ای بود که من بلیط داشتم و قرار بود برگردم. تلفن زنگ زد و گفتند که تو برنده جایزه صلح نوبل شده ای و در نتیجه من برای انجام مصاحبه های لازم سه روز سفرم را به تعویق انداختم و سه روز دیرتر به ایران رفتم که با استقبال خیل عظیمی از شهروندان ایرانی مواجه شدم. آن ها با گرمی از من و جایزه استقبال کردند. شنیدن خبر برنده شدن این جایزه برای من بسیار با ارزش بود و یکی از به یاد ماندنی ترین روزهای عمر من است.

هنگامی که من برنده این جایزه شدم اصلاح طلبان در مجلس شورای اسلامی اکثریت را داشتند و تعداد زیادی از نمایندگان به ویژه نمایندگان زن برای استقبال از من به فرودگاه آمده بودند. بعدا نیز نامه شادباشی به امضای ١٢٠ نماینده به من ارسال شد که در آن به من تبریک گفته بودند و من را به یکی از جلسات غیر رسمی مجلس دعوت کرده بودند که من هم اجابت کردم و به مجلس رفتم. خانم معصومه ابتکار در روزهای اول به من تلفن زدند و از طرف خودشان و همچنین کابینه و آقای خاتمی به من بابت این جایزه تبریک گفتند. اما برخی از بنیادگرایانی که داخل در حکومت بودند، به شدت از این جایزه خشمگین شدند و شروع به حملات شدیدی کردند که این حملات عمدتا در نشریات دست راستی آن زمان مانند کیهان و رسالت منعکس می شد. نکته جالب آن که در یکی از مقالاتی که روزنامه کیهان علیه من منتشر کرده بود عنوان شده بود که اگر این جایزه خوب بود، باید به مادر ترزا داده می شد. ظاهرا نویسنده مقاله حتی زحمت آن را نکشیده بود که یک نگاهی به لیست برندگان نوبل سال های قبل بیاندازد تا متوجه شود که مادر ترزا در سال ١٩٧٩ برنده این جایزه شده بود. به هر حال بعد از آن تاریخ روزنامه کیهان دو کتاب علیه من منتشر کرد تا به قول خودش وجه من را خراب کند هر چند که تعداد کسانی که به حقوق بشر علاقمند شدند روزبه روز بیشتر شد. در آن زمان فقط کانون مدافعان حقوق بشر در داخل ایران فعالیت می کرد و بعد از این جایزه خوشبختانه گروه های زیادی در زمینه حقوق بشر تشکیل شدند و در حقیقت این جایزه باعث تکثیر سازمان های مردم نهاد حقوق بشری در ایران شد.

البته مخالفت برخی از بنیادگرایان و در راس آن ها مامورین امنیتی تاکنون هم ادامه  داشته و به انواع مختلفی سعی در ایجاد مزاحمت در فعالیت های من کرده اند. حتی در یک حرکت عجیب وقتی در سال ٢٠١١ سه زن (لیما گبووی، توکل کرمان و الن جانسون سیرلیف) برنده جایزه صلح نوبل شدند، یکی از روزنامه های ایران اقدام به انتشار لیستی از برندگان پیشین جایزه صلح نوبل کرد و نام من را از آن لیست حذف کرد. هنگامی که برخی از خوانندگان روزنامه به این مساله اعتراض کردند، مسئولین روزنامه عنوان کردند که وزارت اطلاعات نام من را در لیست اسامی ممنوع قرار داده و در نتیجه روزنامه مذکور مجبور به حذف نام من شده است. این ها همه نشان از یک مساله دارد و آن این که فعالیت های من برای پیشبرد حقوق بشر و تکثیر موسسات مردم نهاد حقوق بشری موثر بوده که این چنین خشم مامورین امنیتی را علیه من برانگیخته تا حدی که همین خشم باعث شد همسر و خواهر من بی گناه زندانی شوند، اموال من مصادره شود، دفتر کانون مدافعان حقوق بشر که با پول جایزه نوبل خریداری شده بود، بسته شود و آن را در یک مزایده صوری به یکی از افراد معتمد مامورین امنیتی، به فروش برسانند و بسیاری اذیت و آزارهای دیگری که تاکنون هم ادامه دارد ولیکن باید بگویم که خوشبختانه علیرغم کلیه محدودیت هایی که برای من ایجاد شده است و علیرغم کلیه تلاش هایی که برای سانسور نام من به کار برده می شود، روز به روز بر تعداد طرفداران حقوق بشر در ایران افزوده شده و فعالیت های من همچنان گسترده تر از سابق ادامه دارد.


آیا جایزه صلح نوبل به شما برای پیشبرد اهدافتان کمکی کرده است؟

طبیعتا این جایزه برای پیشبرد اهداف من بسیار موثر بوده زیرا بلندگوهای بیشتری را در اختیار من قرار داد که از آن طریق توانستم صدای خودم را - که در حقیقت ندای مظلومیت مردم ایران و صدای قربانیان نقض حقوق بشر است- به گوش مردم جهان برسانم و از این جهت بسیار به پیشبرد اهداف من کمک کرده است.


نظرتان در مورد دو نوبلیست امسال ملاله یوسف زی و کایلاش ساتیارتی چیست و چه پیامی برای آن ها دارید؟

من به هر دو برنده این جایزه تبریک می گویم و امیدوارم که هر دو در پرتو نور افکنی که این جایزه بر آن ها و فعالیتشان انداخته، بتوانند بهتر و بیشتر از سابق به راه خودشان ادامه دهند. هم چنین این جایزه برای من از این جهت حایز اهمیت است که بر آموزش کودکان تاکید می کند. آموزش کودکان در حقیقت تربیت نسل آینده است و هر جا نام حقوق کودک برده می شود جمله معروفی گفته می شود که "نام من امروز است" یعنی هر کاری که برای کودکان باید انجام شود باید همین امروز انجام شود، فردا دیر است. ضمنا خاطر نشان می کنم که همه ساله با شروع سال تحصیلی بیش از ٣ ملیون دانش آموز به علت فقر نمی توانند به تحصیل ادامه دهند و این برای کشوری مانند ایران که منابع ملی گسترده ای دارد قابل قبول نیست. توصیه من به حکومت ایران این است که به جای آن که به فکر پیشرفت های نظامی و ساختن موشک های دوربرد هوشمند باشد، به فکر ساختن مدارس مخصوصا در نقاط دورافتاده ایران باشد. من اطلاع دارم که تعدادی از کودکان ما مخصوصا در استان سیسیتان و بلوچستان در مدارس فاقد امکانات تحصیل می کنند. این ها حتی گاهی اوقات میز و صندلی به تعداد کافی ندارند. دیوارهای مدارس این منطقه در خطر ریزش است. فراموش نکنیم حادثه دردناکی که در شین آباد رخ داد و تعدادی کودک در آن در آتش سوختند چرا که مدرسه از جهت وسایل گرمایشی استاندارد ایمنی را رعایت نکرده بود. امیدوارم که این جایزه همه دولت ها را - از جمله دولت جمهوری اسلامی ایران- هشیار کند که رسیدگی به تحصیل کودکان باید از مهمترین اولویت های هر دولتی باشد.

http://iranwire.com/features/6671/

۱۳۹۳ مهر ۱۶, چهارشنبه

My Interview with ‪‎Hadi‬ ‪Khorsandi‬ on his latest show "The Trial of ‪Shirin Ebadi's Sister"


درباره "دادگاه خواهر شيرين عبادى" در گفت و گو با هادى خرسندى



هادى خرسندى مركز حاميان حقوق بشر، نرگس توسليان : ” دادگاه خواهر شیرین عبادی” نام کار تازه هادی خرسندی است که با عنوان «نمایشی نیمچه مستند» همراه با پروانه سلطانی به صحنه آورده است. اولین اجرای این تئاتر روز جمعه ١٢ سپتامبر در سالن کنزینگتون لندن برگزار شد و به گفته خرسندی به زودی در شهرهای دیگر 
 دنیا نیز اجراهایی خواهد داشت. با هادی خرسندی در مورد اثر تازه اش گفت و گویی داشتم.

hadi3 (1)


آقای خرسندی چه شد که اصلا به فکر نوشتن و اجرای چنین نمایشی افتادید؟

از چند سال پیش که اطلاعیه خانم عبادی (مبنی بر دستگیری و به نوعی گروگان گیری خواهرشان) را خواندم فکر کردم که این خبر خودش – به خودی خود – مضحک و خنده داراست که یک نفر جایزه نوبل بگیرد و بعد به خواهرش بگویند که تو چرا خانه ات چسبیده به خانه خواهرت است و چرا خواهرت جایزه نوبل گرفته است. فکر کردم که آیا طی این همه سال تا به حال برای نوبلیست دیگری این اتفاق افتاده است که حاکمان کشورش نه تنها به وجودش افتخار نکنند بلکه وی را فراری دهند و سپس همسرش را آزار دهند و خواهرش را به دادگاه بکشانند و محاکمه کنند. خود این قضیه برای من طنزآمیز بود. مخصوصا این که پای جایزه نوبل هم در میان بود. یعنی مثلا اگر فرض کنید که یک بقالی خارج از کشور بود و بعد خواهر یا برادرش را آزار می دادند – که بسیاری از این اتفاقات هم افتاده است – آن اهمیت را نداشت که با برنده جایزه نوبل این کار را کنند و آن هم نوبل صلح. یعنی مثلا اگر نوبل فیزیک بود باز این مساله این قدر طنزآمیز نمی شد. این قضیه از آن زمان در ذهنم بود.


این خبر کم کم لابه لای خبرهای مختلفی که طی سال ها می رسید گم می شد و شاید جز در زندگی خواهر خانم عبادی و خودش دیگر انعکاسی پیدا نمی کرد. من خواستم با این نمایش این خبر را زنده کنم. در ضمن این قضیه به ما نشان می دهد که وقتی که با آدم سرشناسی با آن اهمیت جهانی چنین رفتاری می کنند دیگر با خانواده آن دانشجو، مجاهد، کمونیست و بهایی و یهودی … که دستشان به او نمی رسد چه می کنند و ما خبردار نمی شویم. در حقیقت شیرین عبادی با این افشاگری خدمت بزرگی کرد و ما را نسبت به خبرهایی که خیلی وقتها به گوشمان نمی رسد آگاه ساخت. به عبارتی این افشاگری خود نشان می دهد که خیلی وقتها آدم های دیگری که صدایشان را نمی شنویم هم قربانی چنین بلاهایی می شوند.


نمایش را شما کارگردانی کردید؟
 
من البته کارگردان نیستم و کارگردانی نمی دانم ولی در این مورد پرسیدم و آموختم و یاری گرفتم به ویژه از راهنمائی آقای ابراهیم مکی که در پاریس هستند و استاد ما هستند بهره مند شدم. یادتان باشد که من حدود پانصد بار با هنرمند بزرگی مثل پرویز صیاد بر صحنه بوده ام. ضمناَ وقتی متن را می نوشتم تا قدری کارگردانی شده نوشتم و چون خودم هم آن را بازی می کردم خیلی سخت نبود که آن ظرافت های لازم را در بیاورم.




اگر ممکن است راجع به نقش آفرین مقابلتان، خانم پروانه سلطانی هم توضیح دهید.
 
پروانه سلطانی درس بازیگری خوانده و در لندن زندگی می کند. تا به حال چندین نمایش نامه را خودش نوشته و کار کرده، با کارگردان های مختلف از جمله جنتی عطائی و حسین افصحی همکاری داشته و چندین نمایش نامه را هم از داریو فو، نمایش نامه نویس معروف ایتالیایی روی صحنه آورده است. بانویی است هوشمند و بسیار سازگار با شرایط کار و هنرمندی است که با حضورش نمایش ما را جان داده است.



آیا نمایش به غیر از لندن در شهرهای دیگر هم اجرا خواهد داشت؟

hadi2

بله، این نوع نمایش، تئاتر دربه در است و قرار است در شهرهای مختلف اجرا داشته باشیم. هم اکنون ما از شهرهایی در آلمان و هلند و استکهلم دعوت هائی داریم و چون اولین دعوت از سوی آقای مسعود والا و «بنیاد ایرانی در حرکت» رسیده به نظر می رسد بعد از اجرای مجددی که سوم اکتبر در لندن خواهیم داشت، به هلند برویم و شهرهای آمستردام و روتردام و دنهاخ را بمباران کنیم. (با بمب خنده البته!) آرزوی ما اجرای نمایش در کشور خودمان است که شهر به شهر و استان به استان برویم و دادگاه محاکمه خواهر شیرین عبادی را تشکیل بدهیم و عدالت را اجرا کنیم!


در این نمایش «بنیاد تولید و صدور امامزاده» هم برای اولین بار پیدایش میشود! این بنیاد نوظهور از کجا آمده است؟

این نمایش همراه با زیر سوال بردن دستگاه قضائی کشور، به اشاعه و ترویج خرافات هم توجه دارد و این دو مبحث به طور موازی در نمایش پیش می رود. به هر حال اگر جمهوری اسلامی نخواهد که سهمی از نوبل خانم عبادی ببرد، من به عنوان یک ایرانی همان قدر که در دل و جان خودم سهمی بردم از اسکاری که اصغر فرهادی گرفت و از افتخاری که شهره آغداشلو کسب کرد، این نمایش هم سهم من و پروانه سلطانی و تماشاچیان ما است از نوبل خانم شیرین عبادی، ضمن این که افتخارش برای همه ایرانیان محفوظ است. امیدوارم که جمهوری اسلامی از نمایش ما عبرت بگیرد نه تنها به اذیت و آزار بستگان افراد خاتمه دهد که خود افراد را هم دیگر آزار ندهد و از مملکت خودشان فراری ندهد. از اشاعه خرافات و تولید امامزاده های قلابی هم دست بردارد، وگرنه ما متوجه میشویم که این رژیم تئاترهم نمی فهمد!!
در ضمن همین جا مراتب همدلی و همدردی پروانه و خودم را با خانم نوشین عبادی اعلام می کنم و امیدوارم توانسته باشیم گوشه ای از ناگواری هائی که بر ایشان رفته است، نشان بدهیم. این را هم بگویم که حضور خانم شیرین عبادی در اولین اجرای این نمایش باعث افتخار و دلگرمی ما بود.

http://cshr.org.uk/human-rights-portal/news/2712

۱۳۹۳ مهر ۱۵, سه‌شنبه

خیلی دور، خیلی نزدیک

صبح بیدار شدم رفتم آشپزخانه دیدم یکی پرچم داعش را به نرده بالکنمان گره زده ... بعد از پنجره نگاه کردم دیدم فقط هم خانه ما نیست، درهمه طبقات مجتمع امان، پرچم های داعش نصب شده ... [ از بدترین و واقعی ترین خواب های این چند وقت]

۱۳۹۳ مهر ۱۲, شنبه

My Interview with the Sister of ‪Reza Entesary‬ [One of the Nine Dervishes in the Evin Prison who was in Hunger Strike until Today]




حرف دراويش زندانى اين است كه نگاه امنيتى را از ما برداريد- خواهر رضا انتصارى درويش زندانى

مركز حاميان حقوق بشر، نرگس توسليان:
نه درويشى كه در زندان در اعتصاب غذا به سر مى بردند، پس از ٣٤ روز اعتصاب غذا با انتشار نامه اى كه در سايت مجذوبان نور منتشر شد، به اعتصاب خود پايان دادند. آن‌ها در بخشی از نامه خود نوشته‌اند: «نگاه امنیتی بر دراویش گنابادی، به طور ناخواسته به ما وکلا و فعالان حقوقی یک هویت سیاسی بخشیده است. این هویت قهری ایجاد شده بعضا مغایر با آموزه‌های مکتب درویشی است و ما از این هویت اجباری گریزان هستیم و آن را به اهل سیاست می‌سپاریم. تنها خواسته ما از حاکمیت، برداشتن این نگاه امنیتی و تضمین امنیت و حق حیات و آزادی اهل طریقت در چهار چوب قانون است»
مركز حاميان حقوق بشر با خواهر رضا انتصارى، يكى از اين زندانيان، زمانى كه برادرش در اعتصاب غذا بود گفت و گو كرده است. محور اين گفت و گو اعتراض به حقوق دروايش به عنوان شهروند ايرانى است.
خانم انتصارى در ابتداى گفت و گو لطفا در مورد خواسته برادرتان كه تا ديروز در اعتصاب غذا بودند، کمی توضیح دهید.
چیزی که برادر من به عنوان خواسته اعلام کرده برداشته شدن نگاه امنیتی از دراویش است. به خاطر این که ده سال است که حسینیه های ما را خراب می کنند. ده سال است که دراویش را از کارهای دولتی اخراج می کنند. همان طور که برادر من را اخراج کردند. مورد ضرب و شتم قرار می دهند. مانع تحصیل دراویش می شوند و وزارت اطلاعات آن ها را رد صلاحت می کند.
این آزار ها به چه صورت و از چه زمانی آغاز شد؟
شروعش را دقیقا نمی دانم ولی می توانم بگویم که از سال ٨٤ آزار ها شدت بیشتری گرفت. اول هم با صدور اعلامیه از سوی مراجع تقلید آغاز شد. اعلام کردند (از طريق) انصار حزب الله که ما منحرف و گمراه دینی هستیم. حسینیه های ما را خراب کردند. ما شکایت کردیم. ما را بازداشت کردند. بعد وکلای ما را بازداشت کردند. ما واقعا کاری به حکومت و مسائل حکومتی و دولتی نداریم و فقط می خواهیم حقوقی که سایر شهروندان از آن برخوردارند داشته باشیم از جمله در حسینیه هایمان آرامش داشته باشیم. هیچ چیز اضافه تری واقعا نمی خواهیم. علاوه بر همسرم، برادر و پدر من هم قبلا دستگیر شده اند. پدر من در منزل شخصیش دستگیر شد در حالی که الان ٤ سال است که حتی مجلس درویشی در خانه پدر من برگزار نمی شود. یعنی در واقع ما حتی در خانه های خودمان هم امنیت نداریم. حتی منزل شخصی یک نفر را در چمبه اصفهان با بولدوزر با خاک یکسان کردند چون در خانه اش مجلس درویشی برگزار شده بود. وقتی وکلا ما پیگیر مسایل ما شدند، آن ها را هم دستگیر کردند.
شما خودتان در تجمعی که روز شنبه در حمایت از دراویشی که در زندان در اعتصاب غذا بودند، حضور داشتید؟
بله. شنبه به همراه همسر و پدرم رفتم ولی تا پدر و همسرم از مترو بیرون آمدند و وارد محوطه شدند بهشان گفتند که شما درویش هستید سوار ماشین شوید. ایشان هم داوطلبانه سوار ماشین شدند. ما خانم ها را هم وارد ون های دیگری کردند و به کوچه معراج حسینه بردند. به خانم ها گفتند پیاده شوید و بروید. خانم ها گفتند ما می خواهیم به اوین برویم. ما پياده نمی شویم. خلاصه تا ساعت ٨:٣٠ شب خانم ها را در ون در کوچه معراج نگه داشتند. بعد از آن سردار ساجدی، رئیس پلیس امنیت تهران آمد و گفت من حافظ جان و مال و ناموس شما هستم، شما تشریف ببرید. آن روز شنبه رفتیم، فردایش روز یک شنبه اش دوباره دراویش آمدند. جلو دادستانی را بستند و دراویش را راه ندادند. دراویش جلو در تجمع کردند بعد یکی از پلیس های امنیت با یکی از خانم های دراویش با الفاظ رکیک درشتی کرد. آقایان ناراحت شدند و اعتراض کردند. بعد از آن اعتراض حمله با گاز اشک آور و باتوم شروع شد. به طوری که یکی از خانم هایی که بچه ٦ ماهه بغلش بود به زمین افتاد و دست و پایش شکست و بچه هم بیهوش شد. به درمانگاه بردنش. خیلی های دیگر را هم با حال بد به درمانگاه بردند.
وقتی که در اوایل هفته ما به دادستانی مراجعه کردیم آقای خدابخشی معاون دادستانی در امور زندان ها گفتند ما به شما ملاقات حضوری نمی دهیم میل خودشان است می خواهند غذا بخورند میخواهند نخورند. بمیرند هم مهم نیست! شندیم که آقای اژه ای هم گفتند که دراویش از مسیر غیر قانونی حرکت کرده اند و جواب غیر قانونی هم می گیرند.
از تعداد دستگیر شده ها و تجمع کنندگان خبر دارید؟
حدود ٥٠٠ نفر دستگیر شدند که بعد آزاد شدند و بیش از ١٠٠٠ نفر هم تجمع کننده بود.
آخر شب رئیس پلیس تهران آمد و با دو تا از خانواده ها صحبت کرد و قول پیگیری داد ولی برای نتیجه پیگیری که ما رفتیم حتی به ما اجازه ملاقات هم ندادند و گفتند که چون شما مصاحبه می کنید به شما ملاقات حضوری نمی دهیم. عزیزان ما الان حالشان خیلی بد است ولی ما از دیدن ایشان محروم هستدیم. آقای اژه ای گفته اند که ما مراحل قانونی را طی نکرده ایم. ما به تک تک نمایندگان مجلس نامه نوشتیم. به رهبری نامه نوشتیم. به شورای امنیت نامه نوشتیم. به همه نامه نوشتیم. حتی دراویش داوطلبانه آمدند سوار ون شدند برای تجمع مسالمت آمیزشان من دیگر نمی دانم چه مسیری قانونی است؟ ما واقعا دستمان به هیچ جا دیگر بند نیست. ما شکایتمان را به خدای خودمان می کنیم. ما واقعا پناهی جز خدای خودمان نداریم.
برادرتان چه حکمی دارند ؟

٨ سال و نیم حبس تعزیری و ٥ سال ممنوعیت از شرکت در هر گونه گروه و تجمع و شغل دولتی
ایشان قبل از دستگیری به چه کاری مشغول بودند؟

برادر من در واحد خبر صدا و سیما کار می کرد ولی از واحد خبر اخراجش کردند. مستند می ساخت و به سازمان صدا و سیما می فروخت. بعد از سال ٨٨ ممنوع الورود به سازمان شد. مدتی با سایت مجذوبان نور همکاری می کرد تا این که در ١٤ شهریور سال ٩٠ به دفتر سایت ریختند و آن ها را دستگیر کردند تا امروز که حتی وقتی که حکمشان صادر شده یک ملاقات با وکیلشان نداشته اند.
قاضی پرونده برادرتان چه کسی است؟

قاضی صلواتی
وکلیشان کیست؟

سایر وکلای دراویش. حدود ٢٠ وکیل اعلام آمادگی کرده بودند اما هیچ ملاقاتی بین دراویش و وکلا صورت نگرفت. آقای صلواتی در حالی حکم ها را صادر کرده که از روز دستگیری تا الان دراویش حتی یک روز هم وکلایشان را ندیدند. حتی در روز دادگاه نه وکلا حضور داشتند و نه متهمین. این قدر تخلفات در پرونده دراویش زیاد است که ٥٨١ وکیل نامه نوشتند و تخلفات این پرونده را ذکر کردند اما آقایان انگار چشم هایشان را کاملا بسته اند …

http://cshr.org.uk/human-rights-portal/news/2709