۱۳۸۷ بهمن ۳۰, چهارشنبه
Another article
متن زیر مقاله این جانب می باشد که چندی قبل در سایت "روزانلاین" به چاپ رسیده. مقاله را به بهانه فیلم علی سنتوری نو شتم ولی در واقع در مورد روشهای زیر ابی رفتن در ایران می باشد :
http://www.roozonline.com/archives/2009/01/post_11334.php
سه راه حل عملي
نرگس توسليان - پنجشنبه 10 بهمن 1387 [2009.01.29]
اجازه دهيد بحث "علي سنتوري" را، از اين جهت که مسالهٔ اعتياد در بين جوانان تبديل به يک معضل اجتماعي شده است، دوباره زنده کنيم. طبق آمار منتشره، ايران يکي از بالاترين درصدهاي اعتياد را در جهان دارد. اعتياد، علل زيادي مي تواند داشته باشد. اما علي سنتوري، که حکايت بسياري از جوانان ايراني است، بنا به دلايلي خاص، معتاد شده است. همسر علي سنتوري مي گويد: "از همه چيز بدم مياد. از اين مملکت خشن، دروغ گو، بيرحم که همه رو معتاد بدبخت ميکنه. کي فکرشو مي کرد؟ علي سنتوري که ازاون خاني آباد تا همين شمرون کوفتي همه عاشقش بودن، به اين روز بيفته؟ مجوز همه کنسرتاشو لغو کردن. کاستشو نذاشتن بده بيرون. واسه چندر غاز مجبور شد بره خونه هر ننه قمري بزنه. براي اجاره خونه، اين، اون، که چي؟ که پول نداشت. يکي خواست بهش حال بده. يکي ترياک داد. يکيعرق داد. کشيد، خورد... آه... علي سنتوري..."
چون تا کنون، براي جواناني که همدرد علي سنتوري هستند، راه حلي جدي از سوي مقامات عالي رتبهٔ ايران و کارشناسان "متبحر" دولتي ارائه نشده، بدين وسيله مي خواهم سه راه حل مجاني را براي اين گروه پيشنهاد - توجه داشته باشيد که راه حلهاي اول و دوم در ارتباط با حکومت و راه حل سوم در خصوص خانواده هاي متحجر کاربرد دارند:
راه حل اول : اگر مي خواهيد فيلم، قطعهٔ موسيقي يا آهنگي بسازيد يا مجموعهٔ اشعار خود را چاپ کنيد، يادتان باشد که حتما درابتداي فيلم يا کتاب خود، آن را تقديم به يکي از شخصيتهاي مهم حکومتي نماييد، تا همواره درهاي بسته به رويتان بازگردد. همچنين مي توانيد در مصاحباتي که ميکنيد، گاه با گوشه و کنايه، و گاه آشکارا و علنا، عنوان کنيد که آثار خود را تحت تاثير اقدامات فلان شخص معروف حکومت ساخته ايد. در اين صورت است که معجزهٔ خاموش اتفاق افتاده و مجوز خود را در يافت خواهيد کرد.
راه حل ديگري نيز که مي توانيد به کار ببريد آن است که آثار هنري و ادبي خود را به مردم برخي کشورهاي ديگر، مثلا لبنان يا فلسطين تقديم کنيد. توجه داشته باشيد که تفاوت اين راه حل با راه حل اول در آن است که در راه حل اول، شما اختيار عمل داشتيد تا در بين سران حکومت، يک نفر را به ميل خود انتخاب کنيد، ولي در اين جا، حق انتخاب خيلي زيادي نداريد. فرضا نمي توانيد مردم سودان، چچن، کنگو يا قره باغ را انتخاب نماييد؛ والبته شهروندان کشور خودتان – مثلا زلزله زگان بم – هم که کلا از اين معادله خارجند.
و اما راه حل سوم، براي مقابله با خانوادهاي متحجر تجويز مي شود. آدم اگر خانوادهٔ پولداري مثل خانوادهٔ علي سنتوري داشته باشد و پدري که صاحب کارخانه و رئيس صنف بلورفروشها باشد، مگر مغزش پاره سنگ خورده که خود را از حمايتهاي مالي خانواده محروم کند و زير بار اجاره نشيني برود و در نهايت براي "چندر غاز پول"، مجبور بشود برود "براي هر ننه قمري بزند" و الي آخر؟ پس چاره چيست؟
شايد اگر علي سنتوري به مادرش مي گفت که ميخواهد سنتور ياد بگيرد تا بتواند در مولوديهايي که در خانه شان برگزار مي گردد، برنامه اجرا کند و حتي چند قطعهٔ موسيقي هم براي وقايع مذهبي مي ساخت، مي توانست به طوري به مادرش ثابت کند که ميخواهد موسيقي را در خدمت چيزهاي خوب بکار برد و مادرش را راضي نگه دارد تا ديگر به وي نگويد که "حرامي است" و "يا بايد ساز کوفتيش را انتخاب کند و يا آن خانه را".
نويسنده اميدوار است که حدقل يکي از اين سه راه حل پيشنهادي موثر افتد و گره از کار "علي سنتوري"ها بگشايد.
بازگشت به صفحه اول
اشتراک در:
پستها (Atom)