۱۳۸۸ تیر ۸, دوشنبه
چرا ما پیروز شدیم؟
همیشه میگن خوبه که در هر قضیه ای نیمهٔ پر لیوان رو هم ببینیم.
اینم نیمهٔ پر لیوان. نوشته ای از آقای نبوی
پیروزی بزرگ سبزها
ما بی شماریم، این همان رازی بود که وقتی گفتیمش حتی خودمان هم باور نمی کردیم. حتی نمی توانستیم تصور کنیم که این " ما" تا کجا بزرگ و تا کجا بی پایان است. امروز بعد از چند ماه، این " ما" چنان تنومند و بلند قامت و استوار شده است که حالا دیگر خبر اول جهان است. ما بر تصویر کریهی که احمدی نژاد از ایران و ایرانیان ساخته بود، پیروز شدیم. امروز همه جهان باور کرده است که احمدی نژاد هیچ ربطی به ایران ندارد، که " ما" چنان کردیم که جهان امروز می داند مردم ایران با شجاعت و دلیری رای به احمدی نژاد نداده و با تمام وجودش پای انتخاب خود ایستاده است. امروز تمام جهان تصویر مقاومت تهران است در مقابل دیکتاتوری و استبداد. داستان شهامت و درایت و صلح خواهی یک ملت. ما پیروز شدیم.
ما پیروز شدیم، چون توانستیم چهره ایران را از ایران احمدی نژاد به ایران مردمی مصمم برای احقاق حقوق مدنی خود تبدیل کنیم. امروز چهره ایران در جهان دیگر چهره مرد دروغگوی تندرویی نیست که جنگ می خواهد، بلکه چهره زیبای پسران و دخترانی هستند که آزادی می خواهند و می خواهند خواسته شان را به متقلبان و دروغگویان تحمیل کنند.
ما پیروز شدیم، چون توانستیم یک انتخابات را به یک جنبش تبدیل کنیم، رنگ زیبای سبز را به نماد انتخاباتی تبدیل کنیم و شب های شاد خرداد 88 را به مردم ایران هدیه کنیم. مردم در آن شب ها خیابان هایی را که سالها بود از دست داده بودند، دوباره به دست آوردند، در آن خیابانها زنجیر سبزی بستند، خیابان را از سیاهی به سبزی بدل کردند، آواز خواندند و طنز را به خیابان بردند. مردمی که عادت کرده بودند در خیابان جدی و اخمو باشند، شهر به شهر خندیدند. ما جنبش سبز را ساختیم و این جنبش حالا دیگر به زور تانک و هلیکوپتر هم به خانه نمی رود.
ما پیروز شدیم، چون توانستیم در انتخاباتی پرشکوه حاضر شویم و به لایق ترین کسی که در میان نامزدها بود رای بدهیم. ما لکنت و تردید و دودلی موسوی را از او گرفتیم و به او نشان دادیم که اگر از حقوق مردم دفاع کند ما هم از او حمایت می کنیم. ما به او شجاعت بخشیدیم و از او اعتماد گرفتیم. ما در انتخابات پیروز شدیم. شدت این پیروزی چنان بود که آنان مجبور شدند با تقلبی آشکار، قطع کلیه ارتباطات، با کودتای نظامی خودشان را پیروز نشان دهند. اما ما با قدرت و به دور از خشونت همانطور که گفته بودیم بر سر حرف مان ماندیم.
ما پیروز شدیم، چرا که توانستیم یک رهبر یکدل و یکرنگ را به رهبران اصلاح طلب دیگر اضافه کنیم و بحران رهبری را که در سالهای اخیر جنبش اصلاحات را دچار سردرگمی کرده بود، حل کنیم. یافتن موسوی و نشاندن او بر شانه های ملتی که در کنار اوست، پیروزی بزرگ ما بود.
ما پیروز شدیم، چون موفق شدیم برای نخستین بار پس از سالها مردمی همدل و همراه بسازیم، مردمی که با شهامتی بی نظیر و نظمی حیرت آور راهپیمایی چند میلیون نفری سکوت را در مقابل چشمان ایرانیان و جهانیان برگزار کردند. ما توانستیم در میان دهها هزار مامور ضد شورش بدون کوچکترین تندروی و خشونت طلبی خواست مان را بگوئیم و بر آن تاکید کنیم. ما برای همیشه پیروز شدیم، چون دیگر گفتن اینکه " مردم ایران شجاعت و پایداری ندارند" یک داستان قدیمی است. جنبش سبز شجاعت گمشده همه ماها را به ما بازگرداند. حنجره های گرفته ما بازشد و شب ها آسمان تهران و سراسر ایران طنین الله اکبر و مرگ بر دیکتاتور گرفت. طنینی که هر روز قوی تر می شود.
ما پیروز شدیم، چون تصمیم گرفتیم خودمان، رئیس جمهور منتخب مان و حکومت را وادار کنیم که از ما صرف نظر نکنند. ما مردم هستیم، مردمی که دموکراسی را به حکومت تحمیل کردند و می کنند. ما هزینه های این رفتار سیاسی را پرداختیم و می پردازیم.
ما پیروز شدیم، چون اگرچه بسیاری از عزیزترین و بیگناه ترین مردمان مان کشته شدند و به زندان رفتند، اما این ما نبودیم و نیستیم که خشونت را ایجاد کردیم. ما شیشه ای نشکستیم و خانه ای آتش نزدیم، ما بر سر بامی نجستیم و ما چماق به دست نگرفتیم. ما میلیونها تن بودیم، با دل های پر از میل به آزادی و دهان های بسته. تلاش آنان برای تبدیل مردمی خشمگین به شورشگرانی که می توان سرکوب شان کرد عقیم ماند. ما همچنان با هوشمندی و درایت راههای مبارزه غیرخشونت آمیز را پیدا می کنیم و تا آخر پیروز می شویم.
ما سبزها پیروزیم، چون توانستیم حتی رقبای انتخاباتی و مخالفان تحریم کننده را نیز به صف خود بکشانیم و تمام دوستانی که همدیگر را در مجادلات سیاسی و در فضای یاس آلود پیش از خرداد 88 گم کرده بودند، دوباره به هم پیوستند و در هر جایی که ایرانیان زندگی می کنند اتحاد و همدلی را ساختیم، این همدلی را هیچ کس نمی تواند از ما بگیرد.
ما سبزها پیروز شدیم، چون توانستیم حتی در دل کسانی که دشمنانه به ما نگاه می کردند این احساس را ایجاد کنیم که ما مردمانی صلح طلب هستیم که فقط حق مان را می خواهیم. ما نه انقلاب می خواهیم، نه خواهان دشمنی با کسی هستیم. حالا دیگر حتی کسانی که ده روز قبل به احمدی نژاد رای داده بودند، در کنار ما هستند و قدرت طلبان خشونت طلب جز مزدورانی که با گرفتن دستمزد روزانه مردم را کتک می زنند و می کشند هیچ کسی را ندارند.
ما سبزها جهان را تسخیر کردیم. ما در همه شبکه های تلویزیونی و روی جلد همه مجله ها و در همه پارلمانها و در همه شهرها حضور جدی داریم، ما پیروز شدیم، چون هرچه کردند و می کنند که از ما انقلابیونی شورشگر بسازند نمی توانند. ما مردمانی هوشمندیم که زیر سیطره مردمانی زورگو زندگی می کنیم، هوش و دانایی ما به ما راههای نجات را نشان می دهد، ما جنبش سبز را ادامه می دهیم، زورگویان را خسته می کنیم و شهر سبزمان را از آنان پس می گیریم، ما ایران را سبز و زیبا می خواهیم.
ایران سرزمین ماست، ما مردمی متحدیم، ما مردمانی بی شماریم، ما رهبرانی قابل اعتماد داریم، ما می دانیم چه می خواهیم و با وجود دشواری راه، می دانیم که فردا سبز ترین روز خداست.
I am Iran : You have forgotten me!!!
I think all of us are so moved by all the recent stuff happening after the fraud election in Iran, and especially after the death of our beloved sisters and brothers (all Nedas).Sometimes, I get so excited by the unity and solidarity of all brave people going on street hands in hands, sometimes I am just sorry for...
But as ... says, the taste of power seems to be so delicious that once you taste it, it will be so hard not to cling to it. This morning I just heard the new song by Googoosh, the very famous Persian singer, “Man Hamoon Iran am. I am Iran”. In this song, Iran is talking to the brain-drain population, to her children who left her and went abroad and is telling them to come back. Come back because Iran is waiting for them and it’s sleepless.
Is Iran talking to us? To us who left the country and went to Canada?
I'm feeling so guilty, so bad, for the first time I'm feeling like a bad child who abandoned her beautiful mother who is getting hurt. But I'm also confused. Yes, I decided to immigrate to Canada (well, now I’m living in Europe for doing my internships), becasue I wasn't happy living in Iran. Can you make any changes if you are not happy yourself? Can you make someone happy if you are not happy yourself?
So, I’m just very confused. Trying to resist tears at work, and trying to find out how I can explain that the cause of all these tears is only one song: “i am Iran-Man hamoon Iran am".
اشتراک در:
پستها (Atom)