۱۳۸۸ تیر ۳۱, چهارشنبه
...Let's go Iranian
باز هم در جهت مثبت اندیشی و این که بهتر است همیشه در هر موقعیتی، نیمه پر لیوان را دید،این نوشته را که روی هافينگتون پست دیدم، اینجا میارم.
زنده باد ایران، زنده باد مثبت اندیشی
- امروزه نام ایران مترادف با حق طلبی و ایستادگی در برابر ظلم است
هافينگتون پست يکی از پرطرفدارترين سايت-وبلاگ های ليبرال در امريکاست که به اخبار جالب و بااهميت از سايت های ديگر لينک می دهد و بسياری از سياستمداران و وبلاگ نويسان مشهور ليبرال در آن قلم می زنند. همان طور که يک مسلمان روزی پنج بار روی به قبله می کند و نماز می گذارد، يک ليبرال امريکايي نيز روزی چند بار به اين وبسايت سری می زند. در جريان انتخابات ايران، اخبار مربوط به ايران تا دو هفته در صدر اخبار هافينگتون پست بود، صفحه ای که در آن نيکو پيتنی به طور لحظه به لحظه اخبار ايران را به روز می کرد- و هنوز هم اين کار را می کند گرچه وبلاگ زندة او ديگر در صدر اخبار اين سايت نيست. کار او از آن جهت بسيار مهم بود که اخبار نيمه رسمی و ويدئوهای آماتوری که کمتر در رسانه های متداول امکان طرح می يافتند را نيز به وبلاگش اضافه می کرد و از اين رو اگر کسی اخبار وبلاگ او را به دقت دنبال می کرد از تمامی آنچه در فضای سايت های خبری و وبلاگهای ايرانی می گذشت با تقريب خوبی باخبر می شد.
امروز پس از مرور اخبار در اين وبلاگ هوس کردم سری هم به نظرات کاربران بزنم و ببينم امريکايي ها در مورد ايران و آنچه در آن می گذرد چگونه می انديشند و چه می گويند که نظر زير توجهم را جلب کرد؛ عين نظر و ترجمة آن را در اينجا می آورم:
I teach at a NYC high school, and recently one student stood up to our very intimidating principal, (something that almost never happens). When he did not get permission for what he intended another student said “Let’s go Iranian on him.” By that he meant organize a protest. And so now they “IRAN” anything they want to change. So it has become a verb now and to “Iran” the situation is to stand up to authority, well at least here in this corner of the universe. And it is a huge bonus for me because I cannot usually get them to even pay attention to another part of the world.
Point being, even these students who get very small amounts of news equate “Iranian” with bravery and I completely agree, and wish I had that kind of intestinal fortitude.
You have our greatest admiration and respect!
من دبير يکی از دبيرستان های نيويورک هستم، چند روز پيش يکی از دانش آموزان دبيرستان ما در اقدامی نادر بر سر موضوعی رودروی مدير ترسناک مدرسه ايستاد و وقتی نتوانست به خواسته اش برسد، يکی ديگر از دانش آموزان به او گفت «بيا به روش ايرانيها با او برخورد کنيم.» و منظورش اين بود که بيا در مقابلش اعتراضی را سازماندهی کنيم. به همين سياق الان آنها هر چيزی را که قصد تغييرش را دارند «ايران»ش می کنند و کلمة «ايران کردن»- دست کم در اين گوشه از جهان- به معنی« ايستادگی در برابر قدرت» به عنوان يک فعل درآمده است. اين تحول برای من- به عنوان يک دبير- بسيار مثبت و اميدوارکننده است چرا که به سختی می توانم دانش آموزانم را وادار کنم که به آنچه در جاهای ديگر دنيا اتفاق می افتد توجّه کنند.
نکته اينجاست که حتّی اين دانش آموزان که به خيلی کم اخبار را دنبال می کنند کلمة «ايرانی» را مترادف با شجاعت می دانند و من هم شخصاً با آنان موافقم و آرزو داشتم که از اين ميزان پايمردی برخوردار بودم و نهايت تحسين و احترام خود را نسبت به مردم ايران ابراز می کنم.
کودتای انتخاباتی خامنه ای و احمدی نژاد عليرغم هزينه های بسياری که داشت و تلخی هايي که به بار آورد، دست کم اين حسن را داشت که از مردم ايران اعادة حيثيت کرد و حسابشان را از حساب احمدی نژاد و حاميانش جدا کرد و مهم تر از همه نشان داد که اسلام به معنی بنيادگرايي نيست و می توان مسلمان بود، نماز خواند و اللّه اکبر گفت ولی همچنان در پی دموکراسی و حقوق بشر بود.
--------------------------------------------------------------------------------
اشتراک در:
پستها (Atom)