دکتر محسن کدیور را به عنوان یک نواندیش دینی بسیار قبول دارم و برایشان
احترام زیادی قائل هستم. اما، این بدان معنا نیست
که الزاما با تمام
نظریاتشان هم موافق هستم. از جمله این نظرشان در مورد همجنس گرایی. چونکه
هم جنس گرا نیستم و در هیچ
یک ازعلوم نام برده هم تخصص خاصی ندارم، جوابی
به شخصه نداشتم برایشان، ولی امروز از خواندن جوابیه مستدل و
منطقی "
سازمان حمایت از هم جنس گرایان ایرانی در بریتانیا " بسیار لذت بردم . در
ذیل هم نظریه دکتر کدیور و هم جوابیه
" سازمان حمایت ازهم جنسگرایان
ایرانی در بریتانیا" را میاورم. انتخاب با خودتان
عدم جواز ارتباط جنسی و ازدواج با همجنس
پرسش: من پسر مسلمانی هستم که به همجنس گرائی تمایل دارم….. آیا وقت آن نرسیده است که فقهای محترم بر مشکلات امثال من پایان دهند، منظورم ازدواج همجنس گرایان واقعی است، نه آنها که در اثر شهوت بی حد و حصر به این کار مبادرت می کنند. تفاوت این دو گروه را علم پزشکی می تواند به خوبی تعیین کند ، به شرطی که عزم قاطع وجود داشته باشد.آیا قبول می کنید تولد امثال من ناشی از یک سری اختلالات ژنتیکی است که چه بسا قبلا وجود نداشته است ؟ همچنان که بسیاری اختلالات دیگر قبلا نبوده اند و بعد ها در اثر جهش های کروموزومی ایجاد شده اند. به این ترتیب چنین مواردی در زمان پیامبر و ائمه اطهار نبوده اند و جزو مسائل جدید هستند که نیازمند فتوای جدید نیز می باشند.
آیا قبول دارید آنچه در زمان معصومین با نام همجنس بازی وجود داشته است ، شهوت بی حد و حصر بوده و اساسا با مورد بنده کاملا متفاوت است. در نتیجه ایشان نیز به شدت با این رفتار مذموم برخورد کرده اند. آیا قبول دارید مورد من که سالها تقوا پیشه کرده ام از اساس با مورد قوم لوط متفاوت است؟
آیا می دانید مشکل بسیاری از ما با دارو و درمان حل نمی شود؟ آیا خداوند نیازی را در من قرار داده و خدای نکرده پاسخی برای نیاز درونم در دنیای بیرون قرار نداده است؟ اگر چنین است ، وای بر امثال من که باید عمری در آه و افسوس زندگی کنیم ، از این بابت که زوجی برای آرامش ما خلق نشده است.
آیا قبول دارید فتوای مراجع می تواند جلوی بسیاری از فسادها و بی بند و باری ها را در بین همجنس گرایان و در سطح جامعه به خصوص مدارس و دانشگاه ها بگیرد؟ مثلا فرض کنید سنت نیکوی ازدواج بین مردم وجود نداشت ، در آن صورت چه بلای خانمان سوزی جامعه را گرفتار می کرد…
پاسخ:
از اینکه پرسش خود را مشروحا با من در میان گذاشته اید تشکر می کنم.
مسأله همجنس گرایی قبل از هر چیز نیاز به تبیین پزشکی موضوع آن دارد. همانگونه که شما اشاره کرده اید این امر ناشی از یک اختلال ژنتیکی است، اما به چه دلیل، چنین اختلالی اخیرا حادث شده، و در هزاره های گذشته وجود نداشته است؟ چه دلیلی داریم که همجنسگرایان دوران یونان باستان (عصر افلاطون و ارسطو) یا در دوران پیامبران گذشته (مثلا قوم لوط) یا در صدر اسلام (زمان نزول قرآن) با همجسنگرایان معاصر متفاوت بوده اند؟
و اصولا کسی که اقدام به برقراری رابطه جنسی با جنس موافق می کند در صورتی که این عمل بر اساس رضایت طرفین باشد چرا پدیده مستحدثی است؟ و چگونه می توان آنرا از شمول احکام شرعی ادیان ابراهیمی خارج کرد؟
آیا در عالم پزشکی درباره این پدیده اجماع وجود دارد؟ در جواز اخلاقی و قانونی ازدواج همجنس گرایان حتی در ایالات مختلف آمریکا و کشورهای متفاوت اروپا اتفاق نظری وجود ندارد. مسئله اساسی نیز این است که در حد اطلاع من پشتوانه پزشکی محکمی به شکل یک واقعیت اجماعی غیرقابل انکار برای چنین مسئله ای هنوز ارائه نشده است، و بدون چنین تبیین موضوعی ممنوعیت شرعی ارتباط جنسی یا ازدواج با همجنس به قوت خود باقی است. بر اساس تبیین فوق می باید به کمک جامعه پزشکی به درمان این نارسایی اقدام کرد.
موفق باشید
محسن کدیور
لینک مطلب :
http://kadivar.com/?p=9491
جوابیه سازمان به شبهات منتشر شده در وبسایت دکتر کدیور
- منتشر شده در شنبه, 18 شهریور 1391 02:03
نویسندگان: پوریا هوشمند: پژوهشگر بیوشیمی و شیمی محض، محقق فلسفه ی ذهن، شخصیت و ادیان علی دوستی: روانشناس و محقق فلسفه ی روانشناسی
آقای دکتر محسن کدیور
ضمن عرض سلام
اخیرا مطلبی از جنابعالی در باب «جواز ارتباط جنسی و ازدواج با همجنس»
در جرائد منتشر گردیده که جایز دانستیم تا با توجه به بینش نظری-علمی
امروز و مبتنی بر مستندات، تنها به موجب برداشتن قدمی در جهت پیشرفت دانش
عمومی - که شما بدون تردید از طرفداران آن هستید - به صورت مشروح به نقد
بپردازیم.
در مقاله خود فرمودید «مسأله همجنس گرایی قبل از هر چیز نیاز به تبیین پزشکی موضوع آن دارد».
این اشتباهی است که متاسفانه امروزه در میان تودهی مردم، حتی خود
همجنسگرایان، بسیار فراگیر مینماید. انسان همواره سعی داشته تا برای توجیه
نادانستهها و مجهولات اجتماعی اطراف خود، به علل ثانویه رجوع کند. چه
توجیهی دینی برای سنگسار باشد، چه استنادات جعلی برای توجیه حد شرابخواری.
این تفکر اشتباه، انسان را بدان داشته تا با دستبرد به سطوحی غیر قابل لمس
برای عوام، برداشتهای خود را از مسائل اجتماعی، مشروع جلوه دهد.
مساله همجنسگرایی را، اینجانب نه یک مسالهی پزشکی، که یک مسالهی اجتماعی
استنباط میکنم. در دهه شصت میلادی بود که در ایالات متحده مدعی میشدند
که، نقل به مضمون، «علم پزشکی میگوید که بهرهی هوشی سیاهپوستان از
سفیدپوستان کمتر است، لذا نباید آنان را به مشاغل مهم گماشت». در همان
دوره، کسانی چون «دکتر ویوین توماس» جز این ثابت کرده بودند، کماکان
سیاهپوستان اجازهی ورود به بیمارستان «جان هاپکینز» را از درب جلو
نداشتند. استاد ارجمند، امروزه اگر چنین چیزی را در جوامع توسعه یافته بیان
کنید، خود را مورد تمسخر قرار دادهاید. اما در جوامع در حال توسعه و جهان
سومی، چنین افکاری هنوز خریداران خود را دارند؛ چرا که فروشندگان سخن هنوز
از مراتب بالایی در این اجتماعات غیر دموکراتیک برخوردارند.
تصدیق فرمودید «این امر ناشی از یک اختلال ژنتیکی است».
در پاسخ به این بخش لازم میدانم تا «اختلال در پزشکی» را برای شما تشریح کنم:
«اختلال در علم به وضعیتی غیرمعمول که بر بدنهی ارگانیزم تاثیر میگذارد
اطلاق میگردد. این اختلال معمولا موجب ایجاد وضعیتی پزشکی همراه با بروز
علایم و نشانههای خاص میشود» (لغتنامهی پزشکی دارنالد - ۲۰۰۷).
«اختلال ژنتیکی نوعی بیماری است که به صورت جزئی یا کلی و در اثر تغییر و
اختلال در چینش دی.ان.ای ها بوجود میآید. این اختلال میتواند بموجب ایجاد
اختلال در یک ژن یا در ژنهای چندگانه ناشی از جهشهای ژنتیکی و علل
محیطی، یا در اثر صدمه دیدن ساختار یا تعداد کروموزمهای دی.ان.ای، ایجاد
شود» - (مرکز تحقیقات ژنتیک انسان در ایالات متحده - ۲۰۱۲).
«اختلالات ژنتیکی غالبا درمان پذیر نیستند. اگرچه ژن درمانی در مراحل
تحقیقاتی برای برخی از بیماریهای ژنتیکی، از جمله برخی از انواع رتینیت
پیگمانترها، در حال انجام است». - (رفرنس مداسکیپ ایالات متحده - ۲۰۱۲).
لذا اگر همجنسگرایی ناشی از علل ژنتیکی باشد، که پاسخ شما مشخص است.
جاندار آفریدهی خدایی است که شما بدان معتقد بوده و مبلغ آن هستید. لذا
اجتناب ناپذیر است که بپذیرید این جاندار همان گونهای که هست، توسط خالقش
آفریده شده است. اما بنده، بنا به مستندات بالا، معتقد نیستم که همجنسگرایی
«اختلالی» ژنتیکی است. هرچند ممکن است علل بیولوژیکی داشته باشد، اما
نمیتوان آن را «اختلال» نامید. چنان که نمیتوان به لحاظ علمی شخصی
سیاهپوست، چشم آبی، بور یا سیه چشم را بیمار ژنتیکی نامید و در درمان آنان
قدم برداشت، شخصی همجنسگرا را نیز به لحاظ علمی نمیتوان بیمار دانست.
به لحاظ روانی هم اگر بررسی کنیم، گرایشات جنسی موضوع تحقیقاتی گسترده در
گوشه و کنار دنیا بوده است. از تحقیقات روانشناسی بالینی «زیگموند فروید»
بگیرید تا نتایج بدست آمده در سالهای اخیر، مشترکا به یک نکته اشاره دارند
و آن نکته چیزی نیست جز این که گرایشات جنسی، حاصل اختلال در سیستم اعصاب
مرکزی نیستند. لذا نمیتوان به عنوان نوعی بیماری روانی به آنها نگاه کرد.
برخی از این تحقیقات اشاره دارند که گرایشات جنسی اکتسابی بوده، در طول
رشد و بواسطهی عوامل محیطی دچار تکامل میشوند (تحقیق دوم فروید بر
گرایشات جنسی. برداشت از: جونز، ارنست - ۱۹۶۱ انتشارات پنگوئن، زندگی و کار
زیگموند فروید، صفحه ۳۱۵). موضوع علم در این مورد، فقط اختصاص به
همجنسگرایی ندارد. بلکه با معرفی مفهوم گرایش جنسی، درپی عوامل و فاکتورهای
تاثیر گذار بر شکلگیری بیولوژیک و روانشناختی تمامی گرایشها اعم از
دگرجنسگرایی، همجنسگرایی و دوجنسگرایی، به پژوهش میپردازد.
لازم میدانم به شما یاد آوری کنم که اگر همجنسگرایی را ناشی از یک
اختلال روانی هم بدانیم، طبق احاديث صحيحه، حدود الهی زمانی قابل اجراء است
كه مرتكب جرم، عاقل، بالغ، مكلف و مختار باشد. اگر جز این بود، مجازات بر
او جایز نیست (تفصيل الشريعه فى شرح تحريرالوسيله، كتاب الحدود - همچنین:
وسایل الشیعه - همچنین: اصول کافی).
اما فرمودید که «به چه دلیل، چنین اختلالی اخیرا حادث شده، و در هزاره های گذشته وجود نداشته است؟ چه دلیلی داریم که همجنسگرایان دوران یونان باستان (عصر افلاطون و ارسطو) یا در دوران پیامبران گذشته (مثلا قوم لوط) یا در صدر اسلام (زمان نزول قرآن) با همجسنگرایان معاصر متفاوت بوده اند؟».
این سوال را از دیدگاههای متفاوتی میتوان مورد بررسی قرار داد. به لحاظ
جامعه شناختی، گروههای تحت فشار حاکم بر محیط، نمیتوانند به موازات جامعه
تکامل یابند. مشاهده میشود که آثاری با مضامین همجنسگرایی، پس از ظهور
کتب عهد عتیق (مانند لاویان) و اقتدار دین، بسیار کاهش یافت. البته در
ایران، در دوران مختلف، قوانین مختلفی، از اعدام تا بی اعتنایی و تا تاسیس
امرادخانهها، در این باب حاکم بود.
اما به نظر این کمترین، حقیقت این است که پاسخی کامل برای سوال شما وجود
ندارد. میتوان گفت که تفاوت همجنسگرایان امروزی با همجنسگرایان سی قرن پیش
این است که لااقل امروز برخی از آنان در حین آویزان شدن به چوبهی دار،
فریاد میزنند که «ما هستیم» و طنین فریادشان در چهار گوشهی دنیا شنیده
میشود. فرق امروز با ۲۰۰۰ سال پیش این است که در آن زمان فرموده بودند
«فرزندی که پدر و مادرش را نفرین کند، باید کشته شود [سنگسار شود] و خونش
گردن خودش است - تورات، لاویان ۲۰:۹»، اما امروز چنین نمیکنند. امروزه
همواره یادآوری میکنند که عیسی گفت «لیکن من به شما می گویم، با شریر
مقاومت مکنید بلکه هر که به رخسارهی راست تو سیلی زند، دیگری [رخسارهی
دیگر] را نیز به سوی او بگردان - انجیل متی ۵:۳۹».
جناب کدیور، من میدانم، شما هم بهتر از من میدانید، که قرآن هیچ اشارهی
مستقلی به مسالهی همجنسگرایی نداشته است و تمام بیانات آن برداشتهایی از
تورات هستند. در مورد شریعت هم که در قرآن آمده «حکم تنها از آن خداست -
سوره یوسف:۴۰» و «این کتابی است پر برکت، که ما برای شما فرستادیم تا از آن
پیروی کنید و پرهیزگار باشد که مورد رحمت قرار گیرید. - سوره انعام: ۱۵۵».
مگر شما، پیامبرتان، یا هر کس دیگری، همان الله باشید، ایجاداحکام بر شما
جایز که نیست، حرام هم هست (بحارالانوار، جلد ۹۲، صفحه ۱۳ - سوره العمران:
۱۰۵ - سوره حجرات: ۶ - سوره انفال: ۴۶ - سوره الزمر: ۲۸ - نحل: ۸۹).
لذا در راستای پاسخ به سوال زیرکانه و پارادوکسیکال جنابعالی باید عرض کنم
که اعتقاد ما بر تفاوت میان دو گروه مذکور مبتنی بر عللی است که اعتقاد
انسانها به خدا و ادیان بر آن استوار است. جناب کدیور، مگر ما سندی داریم
که ثابت کند: چنانچه اسلامی وجود داشته، تا امروز تغییری نکرده؟ یا بلعکس،
چگونه میشود ثابت کرد که تغییری کرده؟ میدانیم این سوالات جوابی ندارند و
هرچه بگویم و بگویید، سفسطه بوده و لاتاالات است و دردی از جوامع انسانی
دوا نمیکند. نمیخواهم با استفادهی ابزاری از تناقضات قرآن یا کتب دیگر
ادیان ابراهیمی، شما را تحریض به اشاعهی تفسیرات المیزانی کنم.
طی مضامین مذکور در داستانهای دینی مرتبط با این مطارحه، میتوان نتیجه
گرفت که در اقوام مورد بحث مانند قوم لوط، همجنسگرایی یا همجنسبازی - هر
نامی که شما بیشتر میپسندید - به نوعی ارزش مبدل شده بود و متعاقبا هنجار
جامعه تلقی میشد. به گونهای که مشاهده میکنیم بیان میگردد که «به همان
شکل، [اقوام] سدوم و غموره و شهرهای اطراف آنان، خود را به فسادهای جنسی و
انحرافات واگذار کردند. آنان مانند تمثیلی از کسانی هستند که در آخرت به
عذاب و آتش ابدی دچار میشوند - عهد جدید، رسالهی یهودا ۱:۷ (ترجمه از
نسخه کینگ جیمز)». در اینجا کاملا مشهود است که کلیهی ساکنین آن قبایل، با
همجنسان خود رابطه داشتند و هنجار اجتماعی خود را بر این اساس نهاده
بودند. در علوم اجتماعی، هنجار و گرایش از تعریفاتی مستقل برخوردارند.
اساسا تمام اعضای یک جامعهی مدنی آزاد نمیتوانند مشترکا دارای یک گرایش
جنسی باشند. همان گونه که چشم همهی آنان نمیتواند یکرنگ باشد، یا همهی
آنها را نمیتوان پیرو یک مسلک دانست. آمارها در بریتانیا نشان میدهند که
۱۳ درصد از ساکنین این کشور دارای تجربهی رابطهی جنسی با همجنس خود
هستند که از این میان ۶ درصد از آنان خود را همجنسگرا یا دوجنسگرا میدانند
(مککونافی و دیگران۲۰۰۶، - بوش ترکس: سفر در تکنیکهای آموزشی روستایی،
تحصیل در روستاهای استرالیا).
در مورد باقی این افراد میتوان به ۳ نتیجه رسید:
۱- این افراد رابطه با همجنس را از روی ناچاری انتخاب کردند.
۲- این دسته رابطه با همجنس را از روی کنجکاوی انتخاب کردند.
۳- این گروه نیز همجنسگرا یا دوجنسگرا هستند، اما از پذیرش و ابراز آن واهمه دارند.
مضاف بر ادلهی سابق الذکر، لازم است به این مهم نیز توجه شود که در اسناد
دینی، اصولا از مسائلی که مبین هرگونه نشانهای از چنین روابطی باشند، به
شدت حذر شده است. از این دست مسائل میتوان به روبط «داود و یوحنی» یا «روت
و نائومی» اشاره کرد. البته این روابط توسط مفسرینی که قرنها بعد آنها
را «مطالعه» فرمودند، روابطی مشروع شناخته شدند. اساس این مشروعیت را
سردمداران کلیسا در دوران فئودالیته مشخص نمودند، اما ریشهی آنان را هنوز
میتوان در آثار بزرگانی چون داوینچی (برای مثال، یوحنی تعمید دهنده)
مشاهده کرد.
لازم به تذکری ویژه است که استفاده از لفظ همجنگسرا دقیقا همان چیزی است
که پرسش شما را بی معنا می کند. چرا که خود حضرتعالی و دانشمندان دینی در
ادیان ابراهیمی می بایست بدان پاسخ گویند که چرا بین بی اخلاقی جنسی و
تجاوزکاری قوم سدوم و همجنسخواهی انسان بنابر تعریف مفهوم «گرایش جنسی»
برابری داده می شود؟
پیشنهاد میکنم به جای برخوردهای ستیزه گرانه با موضوع همجنسگرایان، با
توسل به بینش دقیق تری که علم امروز در این مورد به شما می دهد، به تفسیر و
تعبیر مفهومی ماجرای قوم سدوم به گونه ای برخورد کنید تا دریابید آنجا که
عیسی می فرماید: «لیکن به شما میگویم که در روز جزا وضعیت قوم سدوم از شما
بهتر خواهد بود. انجیل متی ۱۱:۲۴» شما را از چه پروا می داد و به چه فرامی
خواند.
اصطلاح «همجنسگرا یا homosexual» اولینبار در سال ۱۸۹۲ به کار رفت
(دانشنامهی مریام-وبستر/لغتنامه ۲۰۱۲). معنای امروزی رفتارهای
همجنسخوانانه، برگرفته از مفهوم گرایش جنسی هستند. خود حضرتعالی و
دانشمندان دینی در ادیان ابراهیمی برچه اساس و مدرکی می توانند ثابت کنند
که رفتار قوم سدوم برخاسته از یک الگو و تعریفی امروزی از این موضوع بوده
است که: «گرایش جنسی به الگوی پایدار احساسی، عاشقانه و یا جذابیت جنسی
نسبت به مردان، زنان یا هردو جنس اشاره دارد. بر این اساس، گرایش جنسی
همچنین به شناخت هویتی افراد از شخصیت خود، رفتارهای مبتنی بر آن
جذابیتها، و همچنین عضویت در گروههایی با خصوصیات مشابه نیز اشاره
میکند. (نظام روانشناسی آمریکا - تعریف گرایش جنسی و همجنسگرایی: ۲۰۰۸ -
واشینگتون دیسی)».
بر این اساس باید گوشزد کرد که منشأ رفتارهای جنسی - چه همجنسگرایانه و چه
دگرجنسگرایانه - نه دسیسه و وسوسه و نه انتخاب فاسقانه و فاجرانه، بلکه
نوعی خصیصهی طبیعی در کنار خصیصههایی چون جنسیت بیولوژیکی، هویت جنسی و
سن عنوان میشود که فرد آن را در درون خود مییابد، فلذا خود را همراه با
آن میشناسد؛ اما برخلاف آن ویژگی های مذکور، برای کامل کردنش نیاز به
تعامل با فردی دیگر دارد. پس در دنیای بیرون از خویش در پی کامل کردن هویت
خود با ادای آن رفتارها و برقراری ارتباط با افراد همنوع خود از حیث همان
رفتارهاست.
اما بهتر است شما را به مثال «فرانسیس بیکن» ارجاع دهم که برای رسیدن به
تعداد دندان های اسب، باید به درون دهان اسب رجوع کنیم. «طبیعت انسان» چه
در مقولهی گرایش جنسی و چه در مورد هر مفهوم دیگری توسط یک پژوهش عینی با
آبژه قرار دادن «خود انسان» شایستهتر میتواند حاصل شود و دیگر نیازی به
جدال بر سر تاریخی که از آن هیچ سندی جز اخبار ضد و نقیض و برداشتها و
تفسیرها در دست نیست، نخواهد بود.
آنچه در مورد یونانیان باستان مرقوم نمودید، آشکارا در کتاب «مهمانی اثر
افلاطون» عنوان شده و به تعبیری واضع اولین نظریه ژنتیکی بودن همجنسخواهی
نیز شخص افلاطون است. در آن مهمانی که به میزبانی فردی به نام آگاتون
برگذار شد، از پوزانیاس نام برده میشود که عاشق وی بوده و با یکدیگر زندگی
می کردند و شاید این نشان از وجود پدیدهی عشقی دارد که موجب تعهد و زندگی
بلند مدت در کنار هم شده است. لذا میتوانید به مفاهیمی که آن دو از عشق
بیان نمودند مراجعه کرده و خواستهی همجنسگرایان امروزین را بهتر درک کنید.
(لووک، پیر: ۱۹۵۵ «پاریس»، بل لترز. «آگاتون»، صفحات ۴-۱۶۳) و (دوور، کنت:
۱۹۸۰ «کمبریج»، انتشارات دانشگاه کمبریج. «افلاطون، سمپوزیموم: بررسی
نوشتههای یونانی توسط کنت دوور»، سخنان آگاتون).
در فرمایشات خود سوال کردید که«آیا در عالم پزشکی درباره این پدیده اجماع وجود دارد؟ در جواز اخلاقی و قانونی ازدواج همجنس گرایان حتی در ایالات مختلف آمریکا و کشورهای متفاوت اروپا اتفاق نظری وجود ندارد».
بلی، در عالم پزشکی دربارهی این پدیده اتفاق نظر وجود دارد. حتی
روانشناسان ایرانی نیز آن را به عنوان یک اختلال به حساب نمیآورند. با
وجود همه مشکلات اعم از نداشتن آزادی مناسب برای پژوهش در این زمینه که
خدمات رسانی حرفهای ایشان را دچار مسئله کرده است، اما آگاهیهای کلی را
دارا میباشند. آنچه که در علم پزشکی در مورد آن اختلاف نظر وجود دارد، این
سوال نیست که آیا باید همجنسگرایی را یک بیماری شمرد یا نه؟ سوال این است
که آیا گرایش جنسی منشاء بیولوژیکی دارد یا روانی؟ باید آن را اکتسابی
دانست یا ژنتیکی؟
«شواهد حامی این نتیجهگیری هستند که همجنسگرایی بیانی طبیعی از گرایش
جنسی انسان است و حاصل انتخاب افراد نیست. لذا همجنسگرایان قادر به تشکیل
روابطی مستحکم ، استوار و مشابه دگرجنسگرایان در موارد حائز اهمیت هستند.
این شواهد همچنین حاکی از آن است که زوجهای همجنسگرا به مساوات زوجهای
دگرجنسگرا از شایستگی لازم برای داشتن فرزند برخوردارند و کودکان آنان از
سلامت و پایداری روانی مشابهی برخوردار خواهند بود» (خدمات اجتماعی ایالت
ماساچوست در مقابل وزارت سلامت و خدمات انسانی ایالات متحده و دیگران. هرا،
جیل و دیگران مقابل دفتر مدیریت کارکنان و دیگران. دادگاه تجدید نظر
ایالات متحده آمریکا - دوره اول - شمارههای ۲۲۰۴-۱۰ و ۲۲۰۷-۱۰ و ۲۲۱۴-۱۰).
دقت داشته باشید که دادگاه تجدید نظر ایالات متحده، یک دادگاه فدرال است و
حکم آن در تمام ایالات لازم الاجراست.
در اروپا نیز، بر خلاف بیانات عالی، همجنسگرایی به رسمیت شناخته میشود.
ازدواج یا ثبت اجتماعی زوجهای همجنسگرا در اروپا به شکل گستردهای اجرا
شده و رسمی است: «اتریش (۲۰۱۰)، کرواسی (۲۰۰۳)، چک (۲۰۰۶)، آلمان (۲۰۰۱)،
مجارستان (۲۰۰۹)، لیختناشتاین (۲۰۱۱)، لهستان (در حال بررسی)، اسلواکی (در
حال بررسی)، اسلوانی (۲۰۰۶)، سوییس (۲۰۰۷)، دانمارک (۱۹۸۹)، فنلاند
(۲۰۰۲)، گرینلند (۱۹۹۶)، ایسلند (۱۹۹۶)، ایرلند (۲۰۱۱)، نروژ (۱۹۹۳)، سوئد
(۱۹۹۵)، بریتانیا و ایرلند شمالی (۲۰۰۵)، آندورا (۲۰۰۵)، قبرس (در حال
بررسی)، یونان (در حال بررسی)، ایتالیا (در حال بررسی)، مالت (در حال
بررسی)، پرتقال (۲۰۰۱)، اسپانیا (۱۹۹۸)، بلژیک (۲۰۰۰)، فرانسه (۱۹۹۹)،
لوکزامبورک (۲۰۰۴)، هلند (۱۹۹۸)».
بواسطهی سیاستهای پوپولیستی سردمداران ایران، ما همیشه عادت داریم تا نه
در اجرا، که در ادراک مسائل اجتماعی نیز از آخر، اول باشیم. چرا که اصولا
از فریب دادن خودمان خوشمان میآید و تصور میکنیم دنیا آنگونه است که ما
آن را میبینیم و اصولا مصرف کنندهی علم باشیم، نه تولید کنندهی آن. لازم
است توجه داشته باشید که در ایالات متحده آمریکا، متدینین از قدرت ویژهای
برخوردارند، تا حدی که بسیاری از سیاستمداران این کشور افرادی کاتولیک
مذهب هستند. یقینا واقف هستید که کاتولیک یکی از رادیکالترین گرایشات در
مسیحیت است. اگر بخواهیم از دیدگاه کاتولیک به مسائل نگاه کنیم، باید به
همان قرون وسطی بازگردیم. مذهب کاتولیک استفاده از کاندوم برای جلوگیری از
بارداری، یا حتی سقط جنین پیش از سه ماهگی را نیز در زمرهی گناهان کبیره
میداند. طلاق گرفتن در کاتولیک و ازدواج مجدد به مثابه زنا است و حکم آن
مطابق با کتاب مقدس سنگسار تا حد مرگ است. اما چرا کتب مقدس امروزه گزینشی
اجرا میشوند؟ این سوالیست که بنده از پاسخ به آن عاجزم.
همچنین جایز است مطلع شوید که در حیطهی سیاست نیز، اسامی بزرگانی را
میتوان مشاهده کرد که گرایش جنسی خود را به صورت علنی اعلان نمودهاند. از
جملهی آنان میتوان به «الیو دی روپو (نخست وزیر بلژیک)، یوهانا
سیگورداردوتیر (نخست وزیر ایسلند)، گیدو وستروله (وزیر امور خارجه آلمان)،
کلاوس وورایت (شهردار برلین)، پر کریستین فس (نایب رییس مجلس، وزیر سابق
اقتصاد و کفیل سابق نخست وزیری نروژ)، جیانترسیو واتیمو (نمایندهی ایتالیا
در پارلمان اروپا)، بن بردشاو (نماینده مجلس، وزیر سابق فرهنگ، وزیر سابق
بهداشت بریتانیا)، اولریک لوناکک (نماینده پارلمان اتریش)، لیزی گرونر
(نماینده آلمان در پارلمان اروپا)، بارون پیتر مندلسون (نماینده مجلس، وزیر
سابق تجارت، وزیر سابق امور ایرلند شمالی، کمیسیونر سابق در امور تجارت
پارلمان اروپا) و برتلاند دلانوئه (شهردار پاریس)».
الاایحال، اگر شما موارد گویای بالا را اتفاق نظر نمیدانید، بنده شخصا تمایلی ندارم تا تعریف شما را از «اتفاق نظر» جویا شوم.
در ادامه فرمودید که «مسئله اساسی نیز این است که در حد اطلاع من پشتوانه پزشکی محکمی به شکل یک واقعیت اجماعی غیرقابل انکار برای چنین مسئله ای هنوز ارائه نشده است».
اطلاعات شما اشتباه هستند. به منظور احیای اشتباهات شما، منابعی را ذیل
نامه معرفی میکنم، باشد که مراجعه به آنها شما را در اعلان مواضعتان آگاه
تر کند تا با اطلاعات اشتباه و تجسمات خویش، موجب ایجاد صدمات در بدنهی
جامعه نشوید. گویا شما متوجه نیستید که قدرت سخن از قدرت مشت و سلاح بسیار
بیشتر است. چرا که سخن به بستر جامعه نفوذ میکند. لازم است به شما یاد
آوری کنم که اگر سخنان موهن شما موجب ایجاد صدمه به اجتماع گردند، فی المثل
باعث خودکشی یک نوجوان مسلمان ایرانی شود، شما هرگز رستگار نخواهید شد، که
شما ملبس به لباس دین بودید و مبین به بیان خویشتن (سوره نحل، آیه ۱۱۶ -
انجیل متی، باب ۲۳). اما اگر سخنان خود را حق نمیدانید، پس کذب گفتهاید و
حکم کذب بستن به باری تعالی هم که مشخص است (نساء:۵۰، همچنین در
مائده:۱۰۳، همچنین در یونس:۶۰ و ۶۹، همچنین در نحل:۱۱۶).
پرسیده بودید: «چگونه می توان آنرا از شمول احکام شرعی ادیان ابراهیمی خارج کرد؟»
واضح و مبرهن است وقتی کسی به سلاحی مسلح می شود، هرگز از خود نمیپرسد
آیا رواست که از برتری خود به دلیل همراه داشتن سلاح در برابر فردی
بیسلاح، چشم بپوشم؟! و همینگونه است وقتی دایرهای از گزارههای فقهی به
جامعه کاهنان ابراهیمی ارث رسیده است، ایشان هرگز از خود نمیپرسند، سنگسار
بدیل چه اصلی بوده و چه نیازی به تفکیک زنا به محصنه و غیر آن می باشد؟ و
هرگز جویای این نخواهند بود که چرا «ان الحکم الا لله - سوره یوسف:۴۰»
برای حکمرانی کاهنان بر مردمان کفایت نمیکرده است؟ و چرا آدابی چنین مشوش و
پر از حرف و حدیث از نکاح در جامعهی انسانی ترویج میشوند؟ و هرگز
رو سوی منشأ مفهوم قصاص نمیآورند و هرگز مبادا آن روز که کودکی بپرسد مگر
خداوند آدم را برای خلیفه گری زمین نیافرید، پس آن داستان بهشت و هبوط چه
تدبیری بود...؟
احکام شرعی ادیان ابراهیمی، خود موضوعی است که امروزه مشمول تحقیق و
تدقیق متخصصان امر گشته و با گسترش دانش عمومی از ویژگیهای انسانی در
گذشته و بینش ژرفی که عینینگری علمی امروز (خواه تجربی و خواه غیر تجربی)
به مسائل بشری داده، هر روز از شعاع تیررس آن سلاح، کاسته میشود. اما در
مورد شمول فهمی که از آیات قرآن به شما ارث رسیده و ردایتان مسلح به آن
گشته، در باب موضوع مورد این عریضه، کوتاه سخنی خواهم گفت.
با توجه به شکل گیری فردی یک انسان همجنسگرا به صورتی غیر ارادی و در بطن
مادر یا حتی محیط، شمول رفتار جنسی همجنس با همجنس از حیث همجنسگرایانه، در
ذیل آیات قرآن، دو نکته را برجسته می نماید:
اولا، آیات قرآن صراحتا به یک «ناهنجاری اجتماعی» اشاره می کنند که توسط
مردانی انجام گرفته که زنان خویش را رها نموده (شعرا:۱۶۶) و به شهوت رانی
با مردان روی آورده بودند (عنکبوت:۲۹). مسئلهی لواط، «تولد یک نوزاد
همجنسگرا» نیست، بلکه همجنس طلبی مردانی است که با توجه به پیشنهاد حضرت
لوط در مورد دخترانش، صبغهی دگرجنسگرایانهی آنان نمایان شده است.
ثانیا، حکم الهی در نابودی یک قوم به واسطهی همان معنایی صادر شده است که
در سایر اقوام هلاک شده نیز عنوان میشود (ص:۱۳، قمر:۳۳ ، هود:۸۹،
شعراء:۱۶۰) و آن تکذیب امر پیامبرانشان بوده و خداوند امر عقوبت را به دلیل
تکذیب پیامبران، سزاوار ایشان دانسته است (ص:۱۴).
بر این اساس، پاسخ شما در گرو پاسخ بدین پرسشها جای میگیرد که:
۱- بر مبنای کدام اصل، عذاب دسته جمعی بر یک قوم خاص، به روابط انفرادی
تعمیم یافته است؛ آن هم زمانی که نص اسلام نه حکم حبس دارد و نه اعدام؟
۲- موضع قرآن درباره موضوع روابط جنسی قوم لوط، روی در شهوترانی آن قوم
«تجاوزکار» دارد، و همانطور که در پرسشی که از شما بیان شده، روی سخن
همجنسگرایان، مطالبهی یک زندگی مبتنی بر «عواطف و احساسات» و بالاخص «هویت
فردی» خویش است که درصدند آن را به واسطهی حرکتهای مدنی، استیفا کنند.
چرا نسبت «خواستهی» آن قوم در برابر مهمانان لوط نبی، با «خواستهی»
همجنسگرایان امروزی، مورد غفلت واقع شده است؟ غفلتی که گوشهایی که عیسی
آنان را شنوا میخواست، موضوع مورد بحث را به استحداث بیشتری هم خواهد
کشاند.
همانطور که قرآن، حکم زنا را به شرط چهار شاهد، صد تازیانه معرفی کرده اما
احکام شرعی اسلام شما، آن را به سنگسار بدل نموده، نیز هیچ حکمی در مورد
روابط جنسی «همجنسگرایانه» صادر نکرده است اما برای آن حدی خارج از «حدود
چهارگانه» قرآن، در نظر گرفته شده است. آیا عدم شمول لواط در حدود چهارگانه
الهی، مستحدث نمی باشد؟
بنابراین، اگر می خواهید از احکام شرعیهای که به اسم خدا و به پای
ابراهیم بیان شدهاند بگویم، شما را به تدبر در کلام عیسی وا میگذارم که
«انجیل متی ۱۳:۲۳» از او چنین نقل می کند:«نه میگذارید دیگران به ملکوت
خداوند وارد شوند و نه خود وارد میشوید» و همانطور که امروز کسی را به
دلیل توهین به پدر یا مادرش سنگسار نمیکنند، امروزه هم، وارثان و حاملان
کتب انبیاء و اضافات و اسرائلیات آن، نمیتوانند موضوع «تولد یک نوزاد
همجنسگرا» را با پاسخهای روخوانی شده از تفاسیر ِ بجا مانده از عهد عتیق
تا امروز، جوابگو باشند.
در پایان عرایض خود اشاره کردید «بر اساس تبیین فوق می باید به کمک جامعه پزشکی به درمان این نارسایی اقدام کرد».
جامعه پزشکی دست به درمان پدیدهای میزند که آن را بیماری و اختلال
بشمارد. اگر در جامعه پزشکی در زمینهی همجنسگرایی یک نقطهی عطف وجود
داشته باشد، آن نقطه چیزی نیست جز این که همجنسگرایی نوعی اختلال یا
نارسایی بیولوژیکی یا روانی بر شمرده نمیشود. لذا صبر شما برای درمان
همجنسگرایی از طریق جامعهی پزشکی، صبری لایتناهی خواهد بود و نتیجهی آن
گذارهی «الحق راه آن را دراز و بی پایان یافتم (کلیله و دمنه)» خواهد بود.
ظاهرا جنابعالی به جای استناد به مستندات، تحقیقات و یافتههای علمی، از
منابع دیگری به منظور سرایش این مرقومه مستفیض شدهاید. جای تاسف دارد که
شخصی چون شما با تحصیلات حوزوی و غیر حوزوی، که خود را از رجال سیاسی و
اجتماعی نیز میپندارد، بدون در نظر گرفتن شأن علمی خویش، موضوع مورد پرسش
را از دیدگاهی که هیچ اشرافی بدان ندارد - یعنی موضع علم در مورد
همجنسگرایی - چنین بیپروا پاسخ گوید.
برادر گرامی، خوب است که در قرن بیست و یکم، جامعه ی دانشمندان دینی ما
توجه بیشتری را به این مهم مبذول دارند که گفتههایشان تحت ذره بین افکار
اجتماعی قرار خواهد گرفت. اجتماعی که اعضای آن را پزشکان، مهندسین،
حقوقدانان، فلاسفه، همجنسگرایان و دگرجنسگرایان، و حتی آخوندها و
روحانیون، تشکیل میدهند.
اما، از اینکه با پرسش های شما فرصتی دست داد تا به موضوع همجنسگرایی و
حواشی آن بیشتر پرداخته شود، رضایت خویش را ابراز میدارم. همچنین امید
دارم جامعهی دانشمندان دینی بتواند خود را همپای مرجعیت علم تجربی در مورد
حیات انسانی پیش بکشد و همانگونه که علوم جدید دردهای بشریت را با وقوف به
تمام جنبه های آن پیگیری میکند، ایشان نیز از زیر بار دردهای نادیدهی
انسانی شانه خالی نکنند.
لازم به ذکر است که معارف بشری چه در کنه دین بجا مانده باشند و چه در طبع
انسان ناشناخته، میبایست با اصولی روشمند و در حرکتی جمعی بدست آیند و
برای رفاه بشر به خدمت گرفته شوند. با این که بعضا در حجیت علم هم
تردیدهایی وجود دارد، اما هیچ تردیدی نمی توان داشت که آن دانشی که قلع و
قمع انسانهایی با مختصات و ویژگیهای طبیعی را تئوریزه میکند، نه فقط در
باورمندانش، بلکه در برداشت از منبع خود نیز گویای خطایی فاحش است.
عریضهی خویش را با آیاتی از کتب مقدس ابراهیمی به پایان خواهم برد:
«خداوند از شما آگاهتر است. اگر بخواهد، شما را مشمول رحمت خود میسازد؛ و
اگر بخواهد، مجازات میکند. و ما تو را بعنوان مأمور و وکیل بر آنان
نفرستادهایم.» (سوره اسراء: ۵۴)
«حکم مکنید تا بر شما حکم نشود. زیرا بدان طریقی که حکم کنید، بر شما نیز
حکم خواهد شد و بدان پیمانهای که پیمایید، بر شما خواهند پیمود.» (انجیل
متی ۲-۱ :۷)
«سفید مویی، تاج جمال است؛ هنگامی که در راه عدالت یافت شود.» (عهدعتیق، کتاب امثال ۱۶:۳۱)
با این که بعید میدانیم پاسخی بدهید، اما چشم به راه پاسختان هستیم.
والسلام.
پوریا هوشمند
پژوهشگر بیوشیمی و شیمی محض
محقق فلسفهی ذهن، شخصیت و ادیان
علی دوستی
روانشناس و محقق فلسفهی روانشناسی
پی نوشت
برای اطلاعات بیشتر در زمینههای روانشناسی و بیولوژی همجنسگرایی، میتوانید به مراجع زیر مراجعه فرمایید.
تحقیقات در مورد دوقلوها
Frankowski BL; American Academy of Pediatrics Committee on Adolescence (June 2004). "Sexual orientation and adolescents". Pediatrics 113 (6): 1827–32. doi:10.1542/peds. 113.6.1827. PMID 15173519.
Royal College of Psychiatrists: Submission to the Church of England’s Listening Exercise on Human Sexuality.
American Journal of Sociology
(Bearman, P. S. & Bruckner, H. (2002) Opposite-sex twins and
adolescent same-sex attraction. American Journal of Sociology 107,
1179–1205.) and is available only to subscribers. However, a final draft
of the paper is available here – there are no significant differences on the points cited between the final draft and the published version.
Wilson and Rahman 2005, p. 47
Bailey JM, Dunne MP, Martin NG (March 2000). "Genetic and environmental influences on sexual orientation and its correlates in an Australian twin sample". J Pers Soc Psychol 78 (3): 524–36. doi:10.1037/0022-3514.78.3.524. PMID 10743878.
Hershberger,
Scott L. 2001. Biological Factors in the Development of Sexual
Orientation. Pp. 27–51 in Lesbian, Gay, and Bisexual Identities and
Youth: Psychological Perspectives, edited by Anthony R. D’Augelli and
Charlotte J. Patterson. Oxford, New York: Oxford University Press.
Quoted in Bearman and Bruckner, 2002.
While inconsistent with modern findings, the first relatively large-scale twin study on sexual orientation was reported by Kallman in 1952. (See: Kallmann FJ (April 1952). "Comparative twin study on the genetic aspects of male homosexuality". J. Nerv. Ment. Dis. 115 (4): 283–97. PMID 14918012.).
Examining only male twin pairs, he found a 100% concordance rate for
homosexuality among 37 monozygotic (MZ) twin pairs, compared to a
12%–42% concordance rate among 26 dizygotic (DZ) twin pairs, depending
on definition. In other words, every identical twin of a homosexual
subject was also homosexual, while this was not the case for
non-identical twins. This study was criticized for its vaguely described
method of recruiting twins and for a high rate ofpsychiatric disorders among its subjects. (See Rosenthal, D., "Genetic Theory and Abnormal Behavior" 1970, New York: McGraw-Hill.)
Långström
N, Rahman Q, Carlström E, Lichtenstein P (February 2010). "Genetic and
environmental effects on same-sex sexual behavior: a population study of
twins in Sweden". Arch Sex Behav 39 (1): 75–80. doi:10.1007/s10508-008-9386-1.PMID 18536986.
تحقیقات در مورد ارتباطات کروموزمی
Hamer DH, Hu S, Magnuson VL, Hu N, Pattatucci AM (July 1993). "A linkage between DNA markers on the X chromosome and male sexual orientation". Science 261 (5119): 321–7. doi:10.1126/science.8332896. PMID 8332896.
Wilson, G.D., & Rahman, Q. (2005). Born Gay: The Biology of Sex Orientation. London: Peter Owen Publishers.
Hu S, Pattatucci AM, Patterson C, et al. (November 1995). "Linkage between sexual orientation and chromosome Xq28 in males but not in females". Nat. Genet. 11 (3): 248–56. doi:10.1038/ng1195-248. PMID 7581447.
Schwartz,
G.; Kim, R.; Kolundzija, A.; Rieger, G.; Sanders, A. (2010).
"Biodemographic and physical correlates of sexual orientation in men.". Archives of Sexual Behavior 39 (1): 93–109. doi:10.1007/s10508-009-9499-1. PMID 19387815. edit
Mustanski BS, Dupree MG, Nievergelt CM, Bocklandt S, Schork NJ, Hamer DH (March 2005). "A genomewide scan of male sexual orientation" (PDF). Hum. Genet. 116 (4): 272–8. doi:10.1007/s00439-004-1241-4. PMID 15645181.
Park, D; Choi, D; Lee, J; Lim, DS; Park, C (2010). "Male-like sexual behavior of female mouse lacking fucose mutarotase". BMC genetics 11: 62. doi:10.1186/1471-2156-11-62. PMC 2912782. PMID 20609214.
Wang (September url=http://www.andrologyjournal.org/cgi/rapidpdf/jandrol.110.012849v1 2011). "Association Analysis Between the Tag SNP for Sonic Hedgehog rs9333613 Polymorphism and Male Sexual Orientation" (PDF). Journal of Andrology.
گرایش جنسی و تکامل
MacIntyre F, Estep KW (1993). "Sperm competition and the persistence of genes for male homosexuality". BioSystems 31 (2–3): 223–33. doi:10.1016/0303-2647(93)90051-D. PMID 8155854.
Baker, Robin (1996) Sperm Wars: The Science of Sex, p.241 ff.
Mayr,
E. (1982). The Growth of Biological Thought: Diversity, Evolution, and
Inheritance. Cambridge: Harvard University Press. p598.
Zietsch,
B., Morley, K., Shekar, S., Verweij, K., Keller, M., Macgregor, S., et
al. (November 2008). "Genetic factors predisposing to homosexuality may
increase mating success in heterosexuals". Evolution and Human Behavior 29 (6): 424–433. doi:10.1016/j.evolhumbehav. 2008.07.002.
تحقیقات فیزیولوژیک
Bogaert AF, Hershberger S (1999). "The relation between sexual orientation and penile size". Arch Sex Behav 28 (3): 213–21. doi:10.1023/A:1018780108597.PMID 10410197.
Evolution's
Rainbow: Diversity, Gender, and Sexuality in Nature and People.
Contributors: Joan Roughgarden – author. Publisher: University of
California Press. Place of Publication: Berkeley, CA. Publication Year:
2004. Page Number: 245.
Lasco,
M. S.; Jordan, T. J.; Edgar, M. A.; Petito, C. K.; Byne, W. (2002). "A
lack of dimorphism of sex or sexual orientation in the human anterior
commissure". Brain Research 936 (1–2): 95–98. doi:10.1016/S0006-8993(02)02590-8. PMID 11988236.
Kinnunen
LH, Moltz H, Metz J, Cooper M (2004). "Differential brain activation in
exclusively homosexual and heterosexual men produced by the selective
serotonin reuptake inhibitor, fluoxetine". Brain Res. 1024 (1–2): 251–4.doi:10.1016/j.brainres.2004.07.070. PMID 15451388.
McFadden D (2002). "Masculinization effects in the auditory system". Arch Sex Behav 31 (1): 99–111. doi:10.1023/A:1014087319682. PMID 11910797.
Swaab
DF, Zhou JN, Ehlhart T, Hofman MA (1994). "Development of vasoactive
intestinal polypeptide neurons in the human suprachiasmatic nucleus in
relation to birth and sex". Brain Res. Dev. Brain Res. 79 (2): 249–59. doi:10.1016/0165-3806(94)90129-5. PMID 7955323.
Rahman
Q, Kumari V, Wilson GD (2003). "Sexual orientation-related differences
in prepulse inhibition of the human startle response". Behav. Neurosci. 117 (5): 1096–102. doi: 10.1037/0735-7044.117.5.1096. PMID 14570558.
Savic
I, Berglund H, Gulyas B, Roland P (2001). "Smelling of odorous sex
hormone-like compounds causes sex-differentiated hypothalamic
activations in humans". Neuron 31(4): 661–8. doi:10.1016/S0896-6273(01)00390-7. PMID 11545724.
Berglund H, Lindström P, Savic I (2006). "Brain response to putative pheromones in lesbian women". Proc. Natl. Acad. Sci. U.S.A. 103 (21): 8269–74.doi:10.1073/pnas.0600331103. PMC 1570103. PMID 16705035.
Safron
A, Barch B, Bailey JM, Gitelman DR, Parrish TB, Reber PJ (2007).
"Neural correlates of sexual arousal in homosexual and heterosexual
men". Behav. Neurosci. 121(2): 237–48. doi:10.1037/0735-7044.121.2.237. PMID 17469913..
The authors of the study caution that any interpretation of this
finding must take into account that the group difference in brain
activation between heterosexual men and homosexual men in the amygdala
region is not large and that the most robust finding is that both
heterosexual and homosexual men used the same areas when they reacted to
sexually preferred stimuli. "For
the most part, homosexual and heterosexual men showed very similar
patterns of activation (albeit to different erotic stimuli). One
possible exception was the amygdala, in which homosexual men showed
greater activational differences between preferred and nonpreferred
erotic stimuli compared with heterosexual men. However, this difference
was not hypothesized a priori, was not large, and was the only group
difference found out of many tested. Thus, this finding needs
replication."(Debra A. Hope (editor),What is Sexual Orientation and Do Women Have One? (presentation by J.M. Bailey), Nebraska Symposium on Motivation, Volume 54 p. 47, Springer Science, 2009.)
Brown
WM, Hines M, Fane BA, Breedlove SM (2002). "Masculinized finger length
patterns in human males and females with congenital adrenal
hyperplasia". Horm Behav42 (4): 380–6. doi:10.1006/hbeh.2002.1830. PMID 12488105.
Hines
M, Johnston KJ, Golombok S, Rust J, Stevens M, Golding J (2002).
"Prenatal stress and gender role behavior in girls and boys: a
longitudinal, population study". Horm Behav 42 (2): 126–34. doi:10.1006/hbeh.2002.1814. PMID 12367566.
Rahman
Q, Wilson GD (2003). "Sexual orientation and the 2nd to 4th finger
length ratio: evidence for organising effects of sex hormones or
developmental instability?".Psychoneuroendocrinology 28 (3): 288–303. doi: 10.1016/S0306-4530(02)00022-7. PMID 12573297.
Brown
WM, Finn CJ, Cooke BM, Breedlove SM (2002). "Differences in finger
length ratios between self-identified "butch" and "femme" lesbians". Arch Sex Behav 31 (1): 123–7. doi:10.1023/A:1014091420590. PMID 11910785.
Hall LS, Love CT (2003). "Finger-length ratios in female monozygotic twins discordant for sexual orientation". Arch Sex Behav 32 (1): 23–8. doi:10.1023/A:1021837211630.PMID 12597269.
Lalumière ML, Blanchard R, Zucker KJ (2000). "Sexual orientation and handedness in men and women: a meta-analysis". Psychol Bull 126 (4): 575–92. doi:10.1037/0033-2909.126.4.575. PMID 10900997.
Mustanski BS, Bailey JM, Kaspar S (2002). "Dermatoglyphics, handedness, sex, and sexual orientation". Arch Sex Behav 31 (1): 113–22. doi:10.1023/A:1014039403752.PMID 11910784.
Lippa RA (2003). "Handedness, sexual orientation, and gender-related personality traits in men and women". Arch Sex Behav 32 (2): 103–14.doi:10.1023/A:1022444223812. PMID 12710825.
Hepper PG, Shahidullah S, White R (1991). "Handedness in the human fetus".Neuropsychologia 29 (11): 1107–11. doi:10.1016/0028-3932(91)90080-R.PMID 1775228.
The Science of Gaydar by David France. New York Magazine. 18 June 2007.
تحقیقات شناختی
Geoff
Sanders, Ph.D. and Marian Wright, B.Sc.(1997), Sexual Orientation
Differences in Cerebral Asymmetry and in the Performance of Sexually
Dimorphic Cognitive and Motor Tasks
McCormick CM, Witelson SF (1991). "A cognitive profile of homosexual men compared to heterosexual men and women". Psychoneuroendocrinology 16 (6): 459–73.doi: 10.1016/0306-4530(91)90030-W. PMID 1811244.
Rahman Q, Abrahams S, Wilson GD (2003). "Sexual-orientation-related differences in verbal fluency". Neuropsychology 17 (2): 240–6. doi:10.1037/0894-4105.17.2.240.PMID 12803429.
Gladue, B. A., W. W. Beatty, et al. (1990). "Sexual orientation and spatial ability in men and women." Psychobiology 18: 101–108.
Neave N, Menaged M, Weightman DR (1999). "Sex differences in cognition: the role of testosterone and sexual orientation". Brain Cogn 41 (3): 245–62.doi:10.1006/brcg.1999.1125. PMID 10585237.
Rahman Q, Wilson GD, Abrahams S (2003). "Sexual orientation related differences in spatial memory". J Int Neuropsychol Soc 9 (3): 376–83.doi:10.1017/S1355617703930037. PMID 12666762.
لینک مطلب :
www.blogger.com/blogger.g?blogID=6882633896570707713#editor/target=post;postID=8571736598657372798
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر