گاهی به کتاب “مجازات ارتداد و آزادی مذهب”، اثر محسن کدیور/ نرگس توسلیان
مسئلهی مرتد (کسی که از دین اسلام خارج میشود) و سبالنبی (توهینکننده به پیامبر) یکی از مناقشه برانگیزترین موضوعات اسلام است. در فقه سنتی، شدیدترین مجازات برای مرتد و سبالنبی تعیین شده است. هر چند در سالهای اخیر برخی از اندیشمندان دینی، رویکرد متفاوتی نسبت به این مسئله داشتهاند و بین برخی از اقسام ارتداد فرق قائل شده و تنها مواردی هم چون ارتداد دستهجمعی و یا ارتداد از روی دشمنی را سزاوار مجازات دانستهاند. محسن کدیور، صاحب نظر در فلسفه، الهیات و فقه و استاد دانشگاه دوک کارولینای شمالی اما در کتاب “مجازات ارتداد و آزادی مذهب: نقد مجازات ارتداد و سبّالنبی با موازین فقه استدلالی” رویکردی کاملاً متفاوت نسبت به دو مسئلهی مرتد و سبالنبی داشته است. رویکرد کدیور هر چند از منظر یک مسلمان است اما منطبق با موازین حقوق بشری در زمینهی آزادی بیان و مذهب است. این البته اولین نوشتهی کدیور در باب فتاوی قتل در اسلام و آزادی مذهب نیست. وی در این زمینه تالیفات متعددی دارد و بهای برخی از این تالیفات (سخنرانیها و مقالات وی دربارهی حرمت شرعی ترور در اعتراض به قتلهای زنجیرهای در سال ۷۷) البته برای وی ۱۸ ماه زندان بوده است. کدیور در این کتاب بار دیگر به بهانهی اتفاقاتی همچون قتل رافق تقی، نویسندهی دگراندیش جمهوری آذربایجان که با ضربات چاقو در اوایل آذر ۱۳۹۰ در باکو به قتل رسید -و پیشتر آیتالله فاضل لنکرانی فتوای قتل وی را صادر کرده بود-، به مسئلهی ارتداد و سبالنبی و حدود و ثغور آزادی بیان در اسلام میپردازد.
کدیور در این کتاب در ابتدا به استدلال موافقان و منتقدان مهدورالدم بودن مرتد و سبالنبی اشاره میکند و سپس به تشریح دیدگاه خود مبنی بر این که هیچ مجازات دنیوی در اسلام برای کسی که اسلام را ترک کرده است، وجود ندارد – قرآن تنها از مجازات اخروی برای کسی که اسلام را از روی دشمنی ترک کرده، سخن گفته است-، میپردازد. وی برای اثبات ادعای خود به دلایل مختلفی استناد میکند. برخی از این دلایل حقوقی است (مانند این استدلال که صدور حکم قضایی تنها بر عهدهی محکمهی صالحه است و اعدام توسط هر مرجعی به غیر از دادگاه صالح به منزله بیقانونی و هرج و مرج است) و برخی فقهی است (هم چون به چالش کشیدن اعتبار روایات مبنی بر مهدورالدم بودن مرتد و سبالنبی و یا نقد ادعاهای مبنی بر تواتر معنوی و اجمالی قتل مرتد) و برخی نیز عقلی است (هم چون ناسازگاری حکم قتل سبالنبی و مرتد با محکمات قرآن و از جمله آیهی “لا اکراه فیالدین” و باعث وهن اسلام شدن اجرای چنین فتاوایی).
کدیور همچنین در این خصوص به مستندات تاریخی نیز اشاره کرده است. از جمله اینکه برخلاف باور غالب، هیچکس به صرف ارتداد به دستور پیامبر، امام علی و ائمه به قتل محکوم نشده است، بلکه دستور قتل افراد به خاطر ارتکاب جرایمی هم چون قتل، جاسوسی و یا شرکت در جنگ علیه پیامبر و مسلمانان بوده است. کدیور با مطالعهی بستر تاریخی آن زمان به این نتیجه میرسد که در حقیقت، ارتداد در زمان پیامبر امری سیاسی و از باب مقابله به مثل با جنگجویان غیرمسلمان بوده است و نه امری عقیدتی.
کدیور در بخش دوم کتاب خود، به بیان آزادی بیان در اسلام و حدود آن میپردازد. کدیور در این مبحث با استناد به “موازین قرآن و سنتِ پیامبر و اهل بیت” و تشریح حدود آزادی بیان در موازین بین المللی (محدودیت آزادی بیان آنجا که موجب نقض حقوق و حیثیت دیگران و یا نقض امنیت ملی یا نظم و سلامت و اخلاق عمومی جامعه میشود، و همچنین ممنوعیت هرگونه تبلیغ برای جنگ و یا هرگونه نفرتپراکنی ملی، نژادی، مذهبی و غیره) به همخوانی آزادی بیان در اسلام و حقوق بشر اشاره میکند. کدیور توهین (و نه البته نقد و اعتراضات علمی) به پیامبر اسلام (و همچنین پیامبران سایر ادیان) را به منزلهی “نفرتپراکنی مذهبی” دانسته و اعمال محدودیت بر آن را برای ایجاد دنیایی سالم و مبتی بر احترام لازم میداند و نتیجهی “عدم مرزیندی بین انتقاد و اهانت از یک سو” و “تحقیر و تمسخر باورهای دینی از سوی دینناباوران ستیزهجو” را باعث برخوردهای افراطی خشن از سوی باورمندان سنتی ادیان میداند و البته بر این تاکید دارد که این محدودیت باید متناسب باشد (نه مجازات سنگین) و تنها از طریق دادگاه صالح و در حضور هیات منصفه تعیین شود. هر چند کدیور بر این مسئله اذعان دار که مرزبندی بین توهین و نقد، همیشه آسان نبوده و به شرایط زمانی و مکانی و رشدیافتگی فرهنگی بستگی دارد اما به طور خاص از معیاری در این زمینه سخن نگفته است. یکی از معیارهایی که در این خصوص -برای تمایز بین توهین از نقد- در حقوق بشر ارائه شده است، نحوهی بیان یک مطلب است نه محتوای آن. مطابق این معیار نقدهایی که به شیوههای توهینآمیز چه در مورد احکام اسلامی و چه در مورد شخصیت پیامبر و سایر ائمه انجام میگیرد، از منظر حقوق بشر پذیرفته نیست و البته طبق همان معیار نیز نقدها یا سوالاتی که به صورت غیر توهینآمیز در مورد برخی از احکام اسلامی (مانند قصاص) و یا زندگی پیامبران مطرح میشود باید تحت عنوان آزادی بیان پذیرفته شود هر چند که به مذاق برخی خوش نیاید و جز مقدسات مذهبی برخی از افراد جامعه باشد. به نظر میرسد به کارگیری این معیار از آن جهت که باب قضاوتهای شخصی را بسته مفیدتر از سایر معیارها باشد و بتواند به عنوان معیاری برای تمرین آزادی بیان در جامعه در نظر گرفته شود.
کدیور در این کتاب به دیگر اشکال منقاشهبرانگیز آزادی مذهب و یبان در اسلام -به عنوان مثال حق آزادی تبلیغ بهاییان در جامعهی مسلمان، اشارهای نمیکند. هر چند به نظر میرسد با توجه به استدلال کلی نویسنده مبنی بر مطابقت آزادی بیان و مذهب در اسلام و حقوق بشر، این مسئله نیز به همان صورت که در حقوق بشر عنوان شده است، باشد (یعنی اصل بر آزادی تبلیغ دین است مگر در صورتی که با نفرتپراکنی همراه باشد)؛ اما به هر حال با توجه به اینکه برخی از محدودیتهایی که از سوی حکومت بر بهاییان اعمال میگردد با عنوان تبلیغ دین انجام میگیرد، جا دارد که این مسئله به طور ویژه توسط روشنفکران دینی مورد بررسی قرار گیرد.
https://www.peace-mark.org/73-16
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر