۱۳۸۹ خرداد ۳۱, دوشنبه
از شریف حتاته تا جواد توسلیان: زن ستیزان به فروپاشی خانواده ها نظر دوخته اند
http://www.feministschool.com/spip.php?article5074
یدئویی را که دوستی برایم از طریق اینترنت فرستاده بود دیدم که برایم باور کردنی نبود که امکان دارد نیروهای امنیتی مملکتی این چنین درمانده شوند که برای تداوم حکومت راهی به جز بهم ریختن کانون خانواده ها برایشان نمانده باشد! نمی دانستم بخندم، عصبانی شوم یا چندش ام شود. هر چه بود تماشای آن فیلم مرا غمگین کرد و به فکر فرو برد که چطور در قرن بیست و یکم با این همه جنبه های درخشان در تاریخ تمدن و فرهنگ ما ایرانیان، هنوز در کشورمان چنین گروه های تیره اندیش و ناتوان فرمان می رانند. اگر در کشورهای دیگر، زنی نخبه، هوشمند و حق طلبی چون شیرین عبادی جایزه نوبل می گرفت، دولت و ملت او را به مثابه یکی از افتخارات ملی و سرمایه های اجتماعی و فرهنگی خود گرامی می داشتند. اما در کشور ما، او و خانواده اش که گناهی جز مطالبه حقوق قانونی افراد، رفتار قانونی از دولتیان، و تعقیب رعایت حقوق بشر که دولت ایران ملتزم به آن است ندارند، دائما هدف حملات، تهمت ها و فشار و تهدید نیروهای حاکم نخبه کش بوده اند. حدود یکسال است که خانم شیرین عبادی به دلیل نبود امنیت، ناگزیر به اقامت در خارج از ایران گشته است. یادم آمد که نه، کشور دیگری نیز بنام برمه وجود دارد که درآن نیز نظامیان دیکتاتور، بانوی دیگری بنام آنگ سان سو چی را که برنده جایزه صلح نوبل شده است در حبس خانگی نگه داشته اند. چرا که او نیز مانند شیرین عبادی، دیکتاتوری نظامی را بر نمی تابد و از تلاش برای ایجاد دمکراسی در کشورش باز نمی ایستد. با این تفاوت که در آنجا چون بنام دین و رافت اسلامی سخن به میان نمی آورند، نه دنبال از هم پاشندن خانواده هستند و نه سفاکی و ستم تا این حد آشکار ، ددمنشانه شده است به راستی از گروهی که حتی به اعضای خانواده خود آیت الله خمینی هم اجازه سخن گفتن با مردم را نمی دهد و عرصه قدرت را تنها درخدمت نیروهای کاملا مطیع و تک صدا که همراه غارتگری اموال عمومی با انها باشد ، تنگ تر و تنگ تر کرده اند و از هر نوع رقابت سیاسی و سالم و مسالمت آمیز در عرصه نظر و عمل ، پروا دارند، چه انتظاری می توان داشت؟
به نظر می آید این فیلم ویدئویی که اخیرا از صدا و سیما (برنامه بیست و سی) برعلیه شیرین عبادی پخش شد، به جز درماندگی در برابر رفتار قانونی و انسانی خانم عبادی هیچ چیز دیگری را به نمایش نمی گذارد، درماندگی ای که ناشی از آن است که وقتی نتوانند شهروندان منتقد، شخصیت های متنفذ مخالف و یا رقیب، به ویژه آزادی خواهان و مدافعان حقوق بشر را دستگیر و زندانی کنند(یعنی حذف فیزیکی)، به ترور شخصیت آنها متوسل می شوند.
در این مورد اخیر اما بیش از همیشه پلشتی نشان داده اند. این بار اعضای غیر سیاسی و غیر فعال خانواده یک فعال سیاسی و حقوق بشری را هم وارد سناریو سازی های خود کرده اند. پس از چند سال تهدید و فشار بر شیرین عبادی و جستجو در زندگی عمومی و خصوصی او نتوانستند چیز خلاف قوانین مملکت و انسانیت بدست آورند که برای سناریو ترور شخصیت و یا پرونده سازی اخلاقی آنها سودمند باشد لذا به غیر انسانی و کثیف ترین روش ها متوسل شدند. وقتی شیرین عبادی و دخترش، نرگس را به بهایی بودن متهم کردند، و شیرین عبادی و دخترش اعلام کردند که بهایی نیستند ولی همچنان از حقوق شهروندی بهائیان و دیگراقلیت های مذهبی پشتیبانی می کنند، ناگزیر به ترفند دیگری روی آوردند وشروع به ضبط دارایی و خانه شخصی و دفتر شخصی او کرده، خواهر و برادر وهمسرش را تحت فشار و آزار قراد دادند تا بلکه شیرین عبادی را به سکوت و تمکین سیاسی وادار سازند.
در اواخر ماه ژوئیه 2009 (مرداد 1388)، یعنی حدود 10 ماه پیش، مهندس جواد توسلیان، همسر شیرین عبادی را دستگیر کردند. پس از چند روز فشار جسمی و روحی، او را به اعتراف گیری های مرسوم خود وادار کردند. این بازی را معمولا بر سر افراد سیاسی می آورند ولی این بار یک فرد غیر سیاسی و غیر فعال را که ادعای مبارزه و مقاومت هم ندارد وادار به اجرای نمایش تلویزیونی می کنند. با برون فکنی مبنای فرضیات و گزاره های مرد سالارانۀ خود، هر مردی را که همسرش قویا نقش فعال داشته باشد، "زن ذلیل" به تصویر میکشند. جواد توسلیان را با شیوه هایی که همگان با آن آشنا هستند وادار کردند که همسرش را پرخاشگر، سلطه جو، و خود را مظلوم و ستمدیده نشان دهد تا از این طریق کلیشه های زن ستیزانه را بار دیگر تقویت کنند و نگذارند به الگو های مورد تقدس مرد سالارانه شان ضربه ای بخورد.
اما به راستی چرا زن ستیزان پس از گذشت حدود 10 ماه از دستگیری مهندس توسلیان و ساخت و ضبط سناریوی رایج اعترافات گیری، این فیلم را امروز از تلویزیون دولتی پخش می کنند؟ آیا نه اینست که در تسلیم کردن خانم عبادی با این حربه شکست خوردند و خانم عبادی به هیچ وجه بر سر اصول و ازرش های خود معامله نکرد لذا برای خنثا کردن وضعیت اسفبار درونی گروه کوچک مستقر یافته بر مسند قدرت خود چنین ننگی را مرتکب شدند. این فیلم هیچ نکته اطلاعاتی سیاسی موثق یا غیر موثق منفی علیه شیرین عبادی نتوانسته است ارائه دهد، جز آنکه سازندگان اش را به رسوایی تلاش برای برهم زدن کانون خانواده ای، پس از 35 سال زندگی مشترک آنها، رسانده است . اعتراف گیری زیر فشارهای جسمی و روحی از اعضای خانواده فعالان سیاسی برعلیه خود و یا دیگر اعضای خانواده امر تازه ای نیست اما آنچه تازگی دارد، نمایش تلویزیونی آن برای بر هم زدن کانون خانواده ها است. و این یعنی نمایان ساختن چهره زشت و غیر انسانی حاکمان و عواملشان و درمانده تر شدن اینان پس از اوج گیری جنبش اعتراضی مردم در یک سال گذشته. شوهری را علیه یک زن مصمم و تلاشگر حقو ق مظلومان اسیر در پنجه قدرت خود قرار می دهند . زنی که نه تنها جرآت کرده به شخصیتی جهانی تبدیل شود که جهانیان حرف هایش را به گوش می گیرند، بلکه خارچشم دشمنان حقوق بشر نیز شده است. پس باید هر طور شده این الگوی "خطرناک" برای زنان مسلمان را از پای در آورد و شوهرش را وادار کرد تا در برابر دوربین تلویزیون بنشیند و بگوید "از امروز راه من از راه همسرم جداست"، تا شاید برخی از شهروندان ایرانی را به شخصیت شیرین عبادی مظنون و بدبین نمایند. این تلاش غیراخلاقی اما کارساز نخواهد بود و مردم به آن مانند سایر پروژه های تواب سازی خواهند خندید.
برادران مصری بنیادگرای این آقایان ایرانی چند سال پیش (2001) سعی کردند چهره یک زن قوی و مبارز دیگری را با چنین ترفندی خراب کنند و کانون خانواده زوجی را در سن کهولت آنها، برهم بریزند. اما چون بنیادگرایان در مصر قدرت دولتی را در اختیار ندارند، کوشیدند تا از طریق فشار بر محافل دینی و جمع کردن طومار برعلیه نوال سعداوی (نویسنده، روانپزشک و فعال حقوق زنان) او را بر شوهر خود حرام اعلام کرده از دادگاه های قاهره خواستند حکم طلاق آن دو را صادر کنند. همسر نوال سعداوی نیز یک نویسنده و مترجم است به نام شریف حتاته، اما او شهرت و محبوبیت همسرش را ندارد. بینادگرایان زن ستیز مصری می خواستند او را وادار به طلاق همسرش کنند تا زنان دیگر درس عبرت بگیرنند و پا را از گلیم سنت های مرد سالارانه و الگوهای جنسیت گرا بیرون نگذارند. دادگاه اما به طومار آنها وقعی نگذاشت و آن بازی نگرفت و شریف و نوال به زندگی مشترک با حس برابری جویی و برابری خواهی که هر دو به آن معتقد اند ادامه می دهند.
شیرین عبادی: زندانیان سیاسی را دریابید!
امروز وقتی با نگرانی به خانم عبادی تلفن کردم تا حال او را بپرسم و بدانم چه استنباط و واکنشی نسبت به این فیلم دارد و نکند که آشفته و غمگین شده باشد، با خونسردی گفت: نه، من حتی سعی دارم به آنها جوابی ندهم. "این کارها فرومایه تر از آن است که در من خشم و درد ایجاد کند. اما تصور کن اگر آنها با برنده جایزه نوبل، که دنیا او را می شناسد چنین می کنند، ببین بر سر مردم عادی و نا شناخته چه بلاهایی می آورند. مادر شیرین علم هولی را دستگیر و یا تهدید می کنند که با کسی از اعدام دخترش حرف نزند. حتی جنازه فرزندان اعدام شده را به خانواده هایشان نمی دهند. ... من نگران و ناراحت نرگس محمدی هستم که دیشب به خانه اش ریخته و نیمه شب با خود به زندان برده اند. نگران من نباش، هر کاری می توانید برای نرگس محمدی و بقیه زندانیان عقیدتی بکنید." با خود اندیشیدم دو فرزندکوچک نرگس محمدی در غیاب او چه خواهند کرد؟ همسر حق طلب این زن شجاع و هوشمند، یعنی تقی رحمانی هم که سالیان درازی از عمرخود را در زندان گذرانده است، حالا در چه حال و وضعیتی است که این بار همسرش را به زندان برده اند.
ساعتی دیگر در صفحات اینترنت به دنبال اطلاعات و تلاش برای آزادی نرگس محمدی می گشتم که خبر دیگری توجه ام را جلب کرد. انجمن شهر و شهردار پاریس، به شیرین عبادی و دخترانش شهروندی افتخاری فرانسه را اهدا کرده اند. وضعیت عجیبی است. برنده جایزه صلح نوبل ایران را از شهر و وطن خود می رانند، خواهر و برادر و همسرش را که هنوز در وطن مانده اند مورد آزار و تهدید قرار می دهند، ولی کشورهای پیشرفته جهان با افتخار آغوش خود را بر روی او می گشایند. مردم ایران میدانند که که حمایت های عدالتخواهانه جهان از امسال شرین عبادی به پاس خدمات انسانی اوست و تبلیغات وارونه جمهوری اسلامی که کوشش میکند حمایت جهانی را دلیل بر این قرار دهد که این نوع فعالیت ها در مسیر منافع دول غرب است کاملا بی اثر است، زیرا اگر حمایت غرب دلیل همخوانی با منافع آنها باشد، بیش از همه و پیش ازهمه این آیت الله خمینی بود که در مبارزه با شاه و برقراری جمهوری اسلامی از این گونه حمایت ها به مقدار فراوان بهره بردند، لذا هر وقت آنها پذیرفتید که جمهوری اسلامی پدیده ای است که منافع خارجی ها آنرا به وجود آورد، می توانند دیگران را هم متهم کنند .
و باز ساعتی دیگر نوشته طنز تیز و هوشمندانه ای را از نرگس توسلیان (دختر شیرین عبادی و جواد توسلیان) خواندم که مرا خوشحال کرد. این دختر جوان ضمن ابراز عشق و افتخار به مادرو پدرش، به "برادران اطلاعاتی" نصیحت کرده است دست از این بازی های زشت بردارند و مطمئن باشند چیزی را که به دنبالش هستند در دورن خانواده آنها نخواهند یافت.
با خود فکر کردم من هم با نوشتن این مطلب، هم اعتراض خود را از این ترورهای شخصیتی ابراز دارم و هم همبستگی و احترام خود را به امثال شیرین عبادی و همه مبارزین راه دمکراسی و حقوق بشر بار دیگر اعلام کنم. به قول نوال سعداوی و شریف حتاته "احترام به زنان و مردانی که حاضر شده اند بهای آزادی را بپردازند به جای آنکه به پرداخت بهای اسارت و بی حقی ادامه دهند."
| English تماس با ما درباره ما «ویدئو - گزارش» از زنان مهمان مدرسه مبصر کلاس چالش ما(ه) همگرایی جنبش زنان در انتخابات ویژه نامه ها کلوپ نسوان کافه مونث اخبار روزنامه دیواری زنان زندانی
من نگران جواد توسليان، زنداني غير رسمي هستم، همو که هر روز وحشت زده تر و پژمرده تر مي شود
مدرسه فمینیستی: براي آن موكل غير سياسيام از همه نگرانترم. همو كه زنداني غير رسمي و غير سياسي حكومتي است كه زندانيان سياسي بيشماري دارد . آری از میان همهي موكلان سياسيام از عاليه اقدام دوست، عاطفه نبوي، ضياء نبوي، حشمت الله طبرزدي، كيوان صميمي گرفته تا دانشجوياني كه به جرم اعتراض به محروميت از تحصيلشان راهي زندان شدهاند، این وضعیت جواد توسلیان است که قلب ام را می لرزاند.
براي نرگس محمدي كه دو قلوهايش تقريبا همسن و سال نيماي خردسالم هستند اینقدر نگران نیستم، با وجود آن که تلفن کوتاه او از زندان نشان ميداد تا چه حد زیر فشار است. با خود می اندیشم که شايد تاكنون اعتصاب غذايش را به رغم انواع و اقسام بيماري هاي خطرناك اش آغاز كرده باشد.
براي عاليه اقدام دوست هم آنقدر نگران نيستم، همو که چون در دادگاه درشتي كرد و قاضي صلواتي در زندان طولاني مدتي را برايش گشود تا به گناه ناكردهي سي سال پيش خود دوباره راهي زندان شود.
حتي براي همسر توسليان هم كه در خارج از ايران، زير فشارهای رنگارنگ همچنان قصد تسليم ندارد، اينقدر نگران نيستم.
براي عيسي سحر خيز نیز نگران نيستم، کسی كه به بازجوي خود گفته بود آنچه به خاطر گفتن اش به زندان افتادهام،اكنون جوانان در كوچه و خيابان ميگويند و من ديگر وظيفهاي در قبال بازگو كردن آنها ندارم. براي كيوان صميمي كه بيش از 40 سال است شرايط مختلف مبارزه را تحمل كرده، نگران نيستم، چرا که او در هر تماساش از زندان ميگويد اصلا نگران حكم اش نيست. چرا که او می گوید برايش فرق نميكند 2 سال برايش حبس بدهند يا 6 سال يا 10 سال يا حتي حبس ابد...
براي حشمت الله طبر زدي نگران نيستم، همو كه بسيار مصر بود تا فقط در دادگاهي صالح با حضور هيات منصفه به اتهاماتش رسيدگي شود و نه در دادگاه انقلاب ...
همه این موکلان ام بهتر ميدانند چه بايد بكنند و تا چه اندازه بنيه دارند و چگونه بايد قدرت خويش را با خواستههايشان و قانون منطبق سازند تا دچار چپ روي نشوند.
اما در این میان براي جواد توسليان نگرانم. به همان اندازه كه در روزهاي بازداشت نوشين عبادي، براي او نگران بودم. اين دو، افرادی غير سياسياند و هیچ گاه، چه امروز و چه دیروز هرگز مرتكب!! فعاليتهاي سياسي، اجتماعي، مدني، فرهنگي يا حتي حقوق بشري هم نشده اند. اما همگان ميدانند به جرم فعاليت همسر و خواهر، تحت فشار قرار گرفتهاند.
همسر جواد توسليان، شيرين عبادي، چند روزي قبل از برگزاري انتخابات، به واسطه دعوتنامهاي كه از قبل برايش فرستاده بودند بيخبر از وقايع پيش رو در ايران، عازم سفر شد و پس از آنكه بحرانهاي انتخاباتي بالا گرفت به ناگهان كليهي اموال او و همسرش از طرف دادسراي انقلاب و بدون رعايت قانون و بي وجود حكم دادگاه مصادره شد. مصادره اموال آنان چنان دایره وسیعی یافت كه حتي مدال صلح نوبل شيرين عبادي كه به درد هيچ بني بشري در روي كره ي ارض نميخورد، نيز توقيف شد. و در این میان حقوق بازنشستگي جواد توسليان هم از شمول مصادره اموال آنان مصون نماند. اما این که چه بر جواد توسليان گذشت که پس از 35 سال زندگي مشترك، علم لدني پيدا كرد كه همسرش از دول بيگانه پول ميگرفته تا به نفع آنان فعاليت نمايد، حكايتي دارد. حكايتي كه البته من نبايد آن را به ويژه از زبان جواد توسليان باز گويم.
نبايد بگويم که موكلم طي يك سال گذشته بارها به وزارت اطلاعات احضار شده است.
نبايد بگويم كه در ماههاي اول، کم و بیش ميگفت كه به اطلاعات احضار شده و مورد سوال و جواب قرار گرفته است. ولي بعدها گفت هنوز هم او را ميبرند و ميآورند ولي به او گفته اند ديگر به كسي نگويد، اما چندی بعد گفت كه دیگر کاری به کارش ندارند. اما هر روز وحشتزدهتر و پريشانتر ميشود.
او به من نگفت كه در همان روزهايي كه فيلم مصاحبهاش از برنامهي 20:30 پخش شد، چند روزي در بازداشت غير رسمي بوده است.
او به من نگفت كه در يكي از اين جلسات احضار و برو بيا، شخصي نزد او آمده و خود را به نام يكي از قضات شعب امنيتي دادگاه انقلاب معرفي كرده و به توسليان گفته است كه قاضي پروندهات من هستم اما من بدون نظر ماموران اطلاعات رای ای صادر نمی کنم و هر چه آنان بگويند همان خواهم کرد.
او به من نگفت كه او را سخت زير فشار گذاشته اند تا بگويد به من به عنوان وكيل همسرش، پول هنگفتي داده است. تهديدهاي بزرگتر از اين را آن مامور مالياتي كرده است.
او به من نگفت که چه تهمت هاي غير اخلاقي بر او وارد آورده اند. توسليان، موكلم حتی جرئت نكرد برايم بازگو كند كه متن نوشتهاش را كه در آن گفته بود «هرگز خود و همسرش براي اهداف بيگانگان فعاليت نكردهاند و از اين بابت هرگز پولي دريافت نكردهاند و هر گاه كسي اعترافي غير از اين، از او در بازداشتش بشنود، بداند كه تحت فشار اقرار كرده است» از او گرفتند؛ آری همه ي مدارك جرم! _ نه ببخشيد جرم كه مدرك نميخواهد، همه مجرم اند... _ مدارك برائت اش را (كه برائت؛ مدرك ميخواهد!!) از او گرفتند. حتي عقد نامه اش با همسرش را از او نخواستند تا لابد مانند شريف حتاته، شوهر نوال اسعداوي، فعال حقوق زنان در مصر، زنش را بر او حرام نمايند.
اينها همه را توسليان به من نگفته است. اينها همه را از همان علم لدني كه موكلم پس از 35 سال زندگي مشترك با همسرش، به آن دست یافته، كشف كرده ام!!!
مي توانيد به اين كشفيات اعتماد كنيد يا نكنيد. اما من به هر حال نگران توسليان ام. او كه دهه ي شصت عمر خود را مي گذراند و هر روز وحشت زده تر و پژمرده تر مي شود.
http://www.feministschool.com/spip.php?article5118
۱۳۸۹ خرداد ۲۸, جمعه
روند جدید مستندسازی در تلویزیون ایران علیه منتقدان حکومت
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2010/06/100613_l42_irib_documentary.shtml
دنبال چه میگردی در خانوادهی ما برادر؟
http://news.gooya.com/politics/archives/2010/06/106040.php
برادر اطلاعاتی عزيز
سلام. من نرگس هستم، دختر شيرين و جواد. میدانم که من را خوب میشناسی. حضور مبارکات هميشه در مکالمات تلفنی و... محسوس بوده است.
دنبال چه میگردی در خانوادهی ما برادر؟
فيلم "اعترافگيری" جديدت را ديدم. خوب، خسته نباشی. پروژهی ديگری را به پايان رساندی. راستی، نگفته بودی سبک فيلمهايت را عوض کردهای. اعتراف کنندهات اين بار، نه يک مبارز سياسی بلکه مهندس سادهای است که هيچگاه ادعای مقابله در برابر زندا و شکنجه را نداشته است. پس، کارت راحتتر بوده. خوب خدا را شکر که خيلی خسته نشدی
بعد از عرض خسته نباشيد، میخواستم ازت تشکر کنم. متشکرم. با ديدن فيلمات يک بار ديگر، به مادرم افتخار کردم. از ا جهت که با تمام تجسسهايی که در زندگی ما داشتی، از زيروروکردن دفتر و خانه تا گوشکردن به مکالمات تلفنیمان ( راست يادت میآيد چند بار پای تلفن با دوستهايم ازت معذرت خواستم اگر حرفهايمان حوصلهات را سرمیبَرَد؟) و خلاصه بعد از عمر تحقيق و تفحص نتوانستی چيزی پيدا کنی. پس ناچار، با دستگيری و اذيت پدرم، سناريوی اعترافگيری جديدی را ساختی
راستی، چرا از قدرت تخيل خود بيشتر استفاده نمیکنی؟ آخه برادر من، دفاع از حقوق اقليتهای مذهبی که جرم نيست. مگر در خود اسلام، به نيکی از انسانها و رعايت حقوق شهروندی تاکيد نشده و از امام علی نقل نشده است که: «با مردم به نيکی رفتا کن که يا برادر دينی تو هستند و يا برادر تو در اصل آفرينش.» باز هم ممنون که يادآوری کردی که مادرم پول نوبل را به تنهايی خرج نکرده، بلکه صرف کمک به زندانیهای عقيدتی- سياسی نموده است. مگر خود او روزهای اولی که خبر برندهشدناش را شنيده بود اعلام نکرد که: "اين جايز فقط متعلق به من نيست، بلکه متعلق به تمامی فعالين حقوق بشر است.»
ولی يک توصيه برایات داشتم برادر جان: پروژهی اعترافگيریات ديگر قديمی و نخنما شده است. حيف اين همه استعداد در سناريونويسی و فيلمبرداری که صرف چنين کارهايی شود. به تو اطمينان میدهم اگر اين همه استعداد و امکانات را در سينما به کار برده بودی، حداقل تا الان چند سيمرغ بلورين را از آن خود کرده بودی.
در آخر نامه جای دارد يادی از پدر عزيزم، مهندس جواد توسليان بکنم. پدر عزيزم، خودت میدانی، بارها بعد از آن که جريان دستگيری و اعترافگيریات را تعريف کردی، من و نگار بهت گفتيم که همه جوره دوستت داريم. هميشه میگفتی من مبارز نيستم و نمیدانم اگر زندان بروم چقدر بتوانم طاقت بياورم و اعتراف ساختگی نکنم. کار خوبی کردی دفع فاسد به افسد که اذيت و آزار تو بزرگترين فساد زندگی من و نگار است.
باز هم اگر اعترافی کنی، خيالات نباشد که دست برادر عزيز اطلاعاتی برای همه رو شده است
My Letter to the Intelligence Agent
Dear Intelligence Agent: Hello. I am Narges, daughter of Shirin and Javad. I know you are quite familiar with me. I have always felt your tangible presence in my phone conversations, and other domains of my life. Dear Agent, What are you looking for in our family? I saw your newly produced "confessions" video. Well done! You have managed to complete yet another “project,” bravo! Say, you didn't tell me you had changed the style of your films. Your confessor this time was not a political activist, but a simple engineer who never claimed to resist prison and torture. Thus, your task must have been much easier this time. Well, thank God you didn't have to exert yourself too much and get exhausted. I would like to thank you. Thank you. After seeing your film, once again, I was proud of my mother, because after all the explorations you did in our lives, from searching the office and the house from top to bottom, to eavesdropping on our telephone conversations (say, do you remember how many times while I was talking to my friends I apologized to you for boring you with our chatter?), and after all that search and surveillance, you couldn't find anything. So you had to arrest and abuse my father in order to build a new confessions scenario. Why don't you use your imagination a bit more? You see, my dear Agent, defending religious minorities is not a crime. Doesn't Islam itself emphasize observation of human and citizenship rights? Hasn't Imam Ali been quoted to say: "Treat people well, as they are either your brothers in religion or your brothers in creation?" Thanks again for reminding me that my mother did not spend the Nobel funds all by herself, but that she spent it on helping political prisoners and prisoners of conscience. Didn't she announce soon after she heard she had won that "this prize doesn't only belong to me. It belongs to all human rights activists?" But I have a recommendation for you, dear agent--confession projects have become so old and worn out. It is a pity to waste your talents in screenwriting and videotaping like this. I assure you that if you had used all this talent and opportunities in cinema, you would have won a few national awards by now. In the end, I should like to remember my dear father, Mr. Javad Tavassolian. Dear Father, you know well that many times when you told us the story of your arrest and confessions, Negar and I told you that we love you no matter what. You always said "I'm not an activist and I don't know how long I can last if I am imprisoned and forced to offer fake confessions." You did well. Seeing you harmed is the worst thing that could happen in Negar's and my life. Even if you confess to more things, you shouldn't worry, because everyone knows about our dear Intelligence Agent.
http://www.iranhumanrights.org/2010/06/ebadi%E2%80%99s-daughter-%E2%80%9Cdear-agent-what-are-you-searching-for%E2%80%9D/
۱۳۸۹ خرداد ۲۱, جمعه
My argument on Women's Rights and the Green Movement of Iran
http://www.bbc.co.uk/persian/tv/2010/02/000000_ptv_pargar.shtml
جنبش سبز و جنبش زنان
آیا جنبش زنان باید خواست های خود را تابع جنبش عمومی دمکراسی خواهی کند یا باید همیشه بر خواست های ویژه خود پافشاری کند؟
"رای من کو" به یک اندازه شعار مردان و زنان معترض بعد از انتخابات ریاست جمهوری ایران بوده. اگر صحنه های مکرر در خیابان های تهران و چند شهر دیگر را معیار قراردهیم، هیچ نشانه یی از تردید در میان زنان معترض در مورد پیوستن به جنبش سبز نمی بینیم. برای اولین بار خیابان های شهرهای ایران شاهد اعتراض زنانی بود که صف جدا از مردان تشکیل ندادند. ولی دور از این صحنه های خیابانی فعالان زن یک سوال اساسی را با هم در میان می گذاشتند، اگر تب و تاب و اعتراض به نتایج انتخابات باعث شده خواست های زنان، مثل لغو قوانین تبعیض آمیز، تابع خواست های سیاسی جنبش سبز شود، این تبعیت به چه قیمتی تمام خواهد شد؟ اما در مقابل میتوان پرسید آیا در شرایطی که زن و مرد و کوچک و بزرگ خواهان تغییرات اساسی در ساختار سیاسی هستند صحبت از قوانین تبعیض آمیز علیه زنان باعث هرزرفتن اعتراض ها نخواهد شد؟
این سوال ها را با مهمانان این هفته پرگار در میان می گذاریم. در این برنامه زیبا میرحسینی محقق مطالعات زنان در جهان اسلام و شادی صدر حقوقدان و فعال امور زنان به پرسش های آزاده حسینی خبرنگار در لندن و نرگس توسلیان دانشجوی حقوق جواب می دهند.
اشتراک در:
پستها (Atom)