۱۳۸۹ خرداد ۲۸, جمعه
دنبال چه میگردی در خانوادهی ما برادر؟
http://news.gooya.com/politics/archives/2010/06/106040.php
برادر اطلاعاتی عزيز
سلام. من نرگس هستم، دختر شيرين و جواد. میدانم که من را خوب میشناسی. حضور مبارکات هميشه در مکالمات تلفنی و... محسوس بوده است.
دنبال چه میگردی در خانوادهی ما برادر؟
فيلم "اعترافگيری" جديدت را ديدم. خوب، خسته نباشی. پروژهی ديگری را به پايان رساندی. راستی، نگفته بودی سبک فيلمهايت را عوض کردهای. اعتراف کنندهات اين بار، نه يک مبارز سياسی بلکه مهندس سادهای است که هيچگاه ادعای مقابله در برابر زندا و شکنجه را نداشته است. پس، کارت راحتتر بوده. خوب خدا را شکر که خيلی خسته نشدی
بعد از عرض خسته نباشيد، میخواستم ازت تشکر کنم. متشکرم. با ديدن فيلمات يک بار ديگر، به مادرم افتخار کردم. از ا جهت که با تمام تجسسهايی که در زندگی ما داشتی، از زيروروکردن دفتر و خانه تا گوشکردن به مکالمات تلفنیمان ( راست يادت میآيد چند بار پای تلفن با دوستهايم ازت معذرت خواستم اگر حرفهايمان حوصلهات را سرمیبَرَد؟) و خلاصه بعد از عمر تحقيق و تفحص نتوانستی چيزی پيدا کنی. پس ناچار، با دستگيری و اذيت پدرم، سناريوی اعترافگيری جديدی را ساختی
راستی، چرا از قدرت تخيل خود بيشتر استفاده نمیکنی؟ آخه برادر من، دفاع از حقوق اقليتهای مذهبی که جرم نيست. مگر در خود اسلام، به نيکی از انسانها و رعايت حقوق شهروندی تاکيد نشده و از امام علی نقل نشده است که: «با مردم به نيکی رفتا کن که يا برادر دينی تو هستند و يا برادر تو در اصل آفرينش.» باز هم ممنون که يادآوری کردی که مادرم پول نوبل را به تنهايی خرج نکرده، بلکه صرف کمک به زندانیهای عقيدتی- سياسی نموده است. مگر خود او روزهای اولی که خبر برندهشدناش را شنيده بود اعلام نکرد که: "اين جايز فقط متعلق به من نيست، بلکه متعلق به تمامی فعالين حقوق بشر است.»
ولی يک توصيه برایات داشتم برادر جان: پروژهی اعترافگيریات ديگر قديمی و نخنما شده است. حيف اين همه استعداد در سناريونويسی و فيلمبرداری که صرف چنين کارهايی شود. به تو اطمينان میدهم اگر اين همه استعداد و امکانات را در سينما به کار برده بودی، حداقل تا الان چند سيمرغ بلورين را از آن خود کرده بودی.
در آخر نامه جای دارد يادی از پدر عزيزم، مهندس جواد توسليان بکنم. پدر عزيزم، خودت میدانی، بارها بعد از آن که جريان دستگيری و اعترافگيریات را تعريف کردی، من و نگار بهت گفتيم که همه جوره دوستت داريم. هميشه میگفتی من مبارز نيستم و نمیدانم اگر زندان بروم چقدر بتوانم طاقت بياورم و اعتراف ساختگی نکنم. کار خوبی کردی دفع فاسد به افسد که اذيت و آزار تو بزرگترين فساد زندگی من و نگار است.
باز هم اگر اعترافی کنی، خيالات نباشد که دست برادر عزيز اطلاعاتی برای همه رو شده است
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر