۱۳۹۰ بهمن ۵, چهارشنبه
به بهانه بهمن فرمان آرا ...
این هفته در آپارت فیلم " سنگی در آب بینداز" حسن صلحجو ( تهیه کننده برنامه آپارات ) نشان داده شد. به نظرم یکی از بهترین فیلم های آپارات بود . کارگردان با به تصویر کشیدن زندگی و کارهای بهمن فرمان آرا، وضعیت آزادی بیان ( درعرصه هنر) و محدودیت ها و چالش های پیش روی هنرمندان را به بهترین شکل ممکن ،نشان داده بود . سراسر فیلم پر از دیالوگ ها و جملاتی بود که هر کدام اشان میتواند آغازگر مستند دیگری باشد.موسیقی فیلم هم خیلی قشنگ ومتناسب با تم فیلم بود. علاوه بر خود فیلم، از این که در زمان حیات آقای فرمان آرا ساخته و بخش شد، نیز خیلی لذت بردم. امیدوارم از این پس فرهنگ قدردانی از بزرگان در زمان حیاتشان بیشتر باب شود. اما، این پست ، نوشته یا نقدی بر فیلم "سنگی در آب بینداز" نیست چرا که نوشتن متن یا نقدی بر این فیلم ، با تمام نکات و دیالوگ های ظریفی که داشت ، نیازمند دیدن دو یا چندباره فیلم است که هنوز چنین فرصتی برایم مهیا نشده است . شاید در پستی دیگر بعد از دیدن دوباره فیلم نوشتم . اما، فقط به طور خلاصه بگویم که این فیلم به آثار آقای فرمان آراء پرداخته بود. یک از آن آثار فیلم " خانه ای بر روی آب " است که به دلیل نحوه اکرانش در دانشگاهی که در ایران در آن تحصیل میکردم ( شهید بهشتی)، خیلی بیشتر از سایر کارهای فرمان آرا در یادم مانده است. آن موقع هنوز فیلم به طور رسمی و عمومی اکران نشده بود که خبر امد که انجمن دانشجویی فلان دانشکده مجوز پخش فیلم را گرفته و قرار است که در فلان تاریخ ، برای اولین بار در دانشگاه، نمایش داده بشه. حالا این که با چه مصیبتی بلیت تهیه کردیم ، بماند. صبح روزی که قرار بود فیلم اکران شود، اعلام کردند که نه خیر، مجوز نمایش فیلم باطل شده و بیایید بلیت هایتان را پس بگیرید.بعد وقتی که همه بلیت ها پس گرفته شد، دوباره اعلام کردند که بشتابید که دوباره مجوز داده شده است ! خلاصه ، با کلی بدبختی دوباره بلیت گرفتیم. فیلم که اکران شد وسط فیلم ، بسیج دانشجویی اعلام کرد که نه خیر ، حتی با مجوز هم امکان نمایش نیست و ...خلاصه آن دفعه نشد در دانشگاه فیلم را کامل ببینم . گویی که ماه و خورشید و ابر و بسیج و مه و فلک همه دست به دست هم داده بودند که ما این فیلم را نبینیم و در خماری نیمه فیلم باقی ببینیم که بالاخره چه بر سر پسر بچه حافظ قرآن آمد و آن ادم های مشکوک اطراف منزل آقای دکتر، چه کسانی بودند؟ البته چندی بعدش توانستم فیلم را در یکی از سینماها تهران ببینم . فیلم در مورد پسرک خردسالی است که حافظ قران است و ناگهان در حال خواندن قرآن ، به حالت کما فرو میرود.
البته باز باید بگم که این پست ، در مورد فیلم " خانه ای بر روی آب" هم نیست. چرا که این فیلم را خیلی وقت پیش ( حدود ۷ ، ۸ سال پیش) دیدم و برای نوشتن متن یا نقدی جدی بر چنین فیلمی، نیازمند تماشای دوباره ان هستم .
اما همه این ها را گفتم و همه این مقدمه چینی ها را کردم تا فقط به یک لطیفه برسم. لطیفه ای که امروز صبح در جایی خواندم و هم من را یاد پسرک" خانه ای بر روی آب " انداخت و هم برای چند لحضه ای ، زنگ تفریحی ای شد در بین انواع و اقسام اخبار ناخوشایندی داخلی و خارجی (سرکوب و سانسور و تحریم و جنگ)، که این روز ها میرسه . به هر حال ، جوک گفتن و خندیدن هم بخشی از زندگی ماست، همیشه که نمیشه از آزادی بیان و سرکوب و تحریم و جنگ گفت.
طرف به غضنفر میگه من حافظ قرآنم.
غضنفر : " غلط کردی. حتما از این قرآن کوچیکاست !"
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر