۱۳۹۰ بهمن ۱۷, دوشنبه

تردید















همینجا مینویسم که یادم باشه، که روز یکشنبه ۵ فوریه ۲۰۱۲، خوابی دیدم که من را از یک تردید بزرگ دراورد: از دوراهی ای که باید انتخاب میکردم و با کلی مشورت و توسل به اصول روانشناسی، علمی، اخلاقی و اجتماعی، نمیتونستم انتخاب کنم، یا اقلا با اطمینان خاطر نمیتونستم انتخاب کنم. یا یکی را انتخاب میکردم ، دلم جای دیگری بود. یا آن یکی را انتخاب میکردم، تو دلم هزار بار دعا میکردم که یک چیزی بشه و راهش بسته بشه و با خیال راحت بگم حتما از حکمت بسته شده و ناچار از رحمت باید دیگری را رفت ! فقط یک خواب ساده : خانه دوبلکس ، پارکت قهوه ای ، زمین براق، زرشک پلو با مرغ، زنگ تلفن، صدای قدم های تند، پیتزای سرد شده، بوق ممتد ماشین پیغام گیر و دیگر هیچ. انگار که شک داشته باشی بخوای فیلم سه ساعتی را وقت بگذاری که ببینی، و با کلی نقد و بررسی هم نفهمی که ارزش دیدن داره یا نه، اما یکدفعه با یک سکانس کوچیک از یک فیلم میفهمی که ارزشش را داره یا نه .

هیچ نظری موجود نیست: