.برای نسرین که در شازدهمین روز اعتصاب غذایش به سرمی برد و برای نه تنی که
امروز دراعتراض به توهین وبی حرمتی و هتک حرمت هایی که نبست به آنها رخ داده بود دست به
اعتصاب غذا زدند : بهاره هدایت، نازنین دیهمی، ژیلا بنی یعقوب، شیوا نظرآهاری، مهسا امرآبادی ، حکیمه شکری، ژیلا کرم زاده مکوندی، نسیم سلطان
بیگی و راحله زکایی
متن خبر
http://www.kaleme.com/1391/08/10/klm-118297/?utm_medium=twitter&utm_source=twitterfeed
فائزه، فائزه است
در بین خبرها خواندم که فائزه هاشمی نماینده و وکیل بند زنان سیاسی شده
است. من به مهدی هاشمی کاری ندارم ولی برای فائزه به عنوان یک زن که این جرات را داشت که بی اعتنا به روابط خانوادگی راه خودش را پیدا کنه وادامه بده، احترام قائلم
Can't Agree More این نوشته در مورد فائزه را چند وقت پیش در یک بلاگ ( سیم جین بانو) خواندم. به قول انگلیسیها ،
http://sinjimbanoo.blogspot.co.uk/2012/09/blog-post_24.html
۲۴ سپتامبر ۲۰۱۲
فائزه هاشمی بودن
دوستِ جوانی دارم که خیلی خیلی خیلی متمول است؛در حدِ آقازاده ها مثلا.حالا
این که رفتار تازه به دوران رسیده ها را ندارد،چون اصلا نمی دانم تازه به
دوران رسیده یا خیلی وقت است، بماند.این که ثروتش را توی چشمت نمی کند و
این که به جای خوردن پول بابایش که تا آخر زندگیش بس است حسابی کار می کند و
به عبارت ِ بهتر جان می کند هم بماند.برای من اینجاش جالب است که وقتی مرغ
مثلا از 3500 می شود 5700 او اعتراض می کند.در همین حدی که ما می کنیم.
مثلا سه روز هماهنگ که در اعتراض به گرانی خرید نمی کنیم او هم نمی
کند.کاریکاتورهای مرتبط را که توی فیس بوک می گذاریم او هم می گذارد.وقتی
اعتراض خیابانی می رویم(می رفتیم) و جانمان را کف دستمان می گذاریم( می
گذاشتیم) می آید( می آمد).پیش خودم فکر می کنم او که زندگیش به راه است.یک
پاش دبی و اروپاست و یک پاش ایران. به چی اعتراض دارد؟مگر 3500 و 5700
تفاوتی برای او دارد؟ همان قدر که یک ریال و دوریال برای من. به چی اعتراض
دارد وبراش مبارزه می کند؟ برای بهبود زندگی خودش تقریبا به هیچی.برای
زندگی ما به خیلی چیزها.حرکت او برای من به اندازه حرکت آن زنی(مردی) که
برای بهبود اوضاع کودکان کار و خیابان،زندگی اش را هزینه می کند قیمت دارد.
خودِ من برای سانسورِ فیلم و کتاب و کنسرت،برای تهدید و کشتار روشنفکرها،برای بالارفتن قیمت دلار و یورو،برای حقِ آزاد زندگی کردنم بیشتر انگیزه مبارزه دارم تا برای تحصیل و درمان مجانی بیکاران،تا برای حق و حقوق کارگرانِ هشت ماه حقوق نگرفته.دست کم تا دو سه سال پیش همچین آدمی بودم.
حالا حکایت فائزه هاشمی است.او چی کم دارد توی این مملکت؟چی می توانست کم داشته باشد،اگر فقط خاموش می ماند، نه این که خایه مالی بکند حتی؟فائزه هاشمی به چی می تواند اعتراض کند اگر فقط زندگی خودش را ببیند؟برای چی هفته نامه " زن" راه انداخته بود و توش تلاش می کرد برای بالابردن فرهنگ،برای بهبود اوضاع زن ایرانی؟فائزه نمی توانست بهترین زندگی را داشته باشد فقط با آن چه از پدر نصیبش می شود؟نمی توانست طوری زندگی کند که آن فحش های ترسناک را از آن حیوانِ تاجیک نام نشنود؟نمی توانست حمله شبانه به مهمانی و بردنش به بند نسوان با چادرشب را تجربه نکند؟ حتی گوشه ای از یک مدیریتی را گرفته باشد و نان و ماستِ خودش را بخورد؟
فاطمه هاشمی همین امروز انگار گفته: : ٬پدر من فردای انتخابات و پس از آن اتفاقاتی که افتاد و بازداشتها شروع شد با همه ما اتمام حجت کردند و گفتند من میتوانم مجیزگوی اینها شوم و شما بهترین زندگی را داشته باشید ولی اگر بخواهم راه درست را بروم و آنچه را انجام دهم که خدا میپسندد و حق است، فشارها روی شما زیاد میشود و بازداشت میشوید. به شما تهمت میزنند و برایتان پروندهسازی میکنند. آیا اینها را تحمل میکنید؟
البته بحث من این جا پدرِ فائزه نیست. بحث من خودش است که همیشه احساس کردم همراه ما بوده تا حکومت.
خودِ من برای سانسورِ فیلم و کتاب و کنسرت،برای تهدید و کشتار روشنفکرها،برای بالارفتن قیمت دلار و یورو،برای حقِ آزاد زندگی کردنم بیشتر انگیزه مبارزه دارم تا برای تحصیل و درمان مجانی بیکاران،تا برای حق و حقوق کارگرانِ هشت ماه حقوق نگرفته.دست کم تا دو سه سال پیش همچین آدمی بودم.
حالا حکایت فائزه هاشمی است.او چی کم دارد توی این مملکت؟چی می توانست کم داشته باشد،اگر فقط خاموش می ماند، نه این که خایه مالی بکند حتی؟فائزه هاشمی به چی می تواند اعتراض کند اگر فقط زندگی خودش را ببیند؟برای چی هفته نامه " زن" راه انداخته بود و توش تلاش می کرد برای بالابردن فرهنگ،برای بهبود اوضاع زن ایرانی؟فائزه نمی توانست بهترین زندگی را داشته باشد فقط با آن چه از پدر نصیبش می شود؟نمی توانست طوری زندگی کند که آن فحش های ترسناک را از آن حیوانِ تاجیک نام نشنود؟نمی توانست حمله شبانه به مهمانی و بردنش به بند نسوان با چادرشب را تجربه نکند؟ حتی گوشه ای از یک مدیریتی را گرفته باشد و نان و ماستِ خودش را بخورد؟
فاطمه هاشمی همین امروز انگار گفته: : ٬پدر من فردای انتخابات و پس از آن اتفاقاتی که افتاد و بازداشتها شروع شد با همه ما اتمام حجت کردند و گفتند من میتوانم مجیزگوی اینها شوم و شما بهترین زندگی را داشته باشید ولی اگر بخواهم راه درست را بروم و آنچه را انجام دهم که خدا میپسندد و حق است، فشارها روی شما زیاد میشود و بازداشت میشوید. به شما تهمت میزنند و برایتان پروندهسازی میکنند. آیا اینها را تحمل میکنید؟
البته بحث من این جا پدرِ فائزه نیست. بحث من خودش است که همیشه احساس کردم همراه ما بوده تا حکومت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر