۱۳۹۳ خرداد ۱۰, شنبه

My Interview with Shirin Ebadi on the stance of the Iranian government regardings the NGOs in Iran

2 روز،10 ساعت گذشته نرگس توسلیان

وضعیت نهادهای مدنی در دوران خاتمی و احمدی‌نژاد

گفت‌و گو با شیرین عبادی
رابطه و موضع حاکمیت درباره نهادهای غیردولتی و مردمی از چالش‌برانگیزترین بحث‌های سالهای اخیر بوده است. برخی از فعالان مدنی معتقدند حاکمیت گاه مانند دوران اصلاحات، موضع حمایتی نسبت به نهادهای مدنی داشته و برخی دیگر می‌گویند چه در دوران اصلاحات و چه در دولت محافظه‌کار، تاب تحمل نهادهای مستقل غیردولتی وجود نداشته است.
«شیرین عبادی»، حقوق‌دان و برنده جایزه صلح نوبل که خود از موسسان نهادهای غیردولتی از جمله «کانون مدافعان حقوق بشر»، «کانون مشارکت در پاک‌سازی مین» و «انجمن حمایت از حقوق کودکان» است، در گفت‌وگو با «ایران‌وایر»، به بررسی ابعاد این رابطه و پیامدهای آن پرداخته است.
در طول دهه گذشته، رابطه حاکمیت با نهادهای مدنی چه گونه بوده است؟
  • از ابتدای تاسیس همواره نگاه حکومت به این گونه سازمان‎ها با دیده تردید همراه بوده است؛  یعنی هر سازمانی که به وسیله مردم، چه در زمینه امور صنفی، چه زمینه مسایل اجتماعی یا حتی امور عام‌المنفعه و خیریه تاسیس می‌شد، با سوءظن به آن می‌نگریستند اما جلوی کارش را نمی‌گرفتند بلکه فقط رصد می‌شد تا حکومت بداند که آیا در جهت سیاست‌های تعیین شده حکومت عمل می‌کند یا خیر. اگرحکومت خطری احساس نمی‌کرد، مانع آن نمی‌شد و در مواردی هم ممکن بود کمک‌هایی به آن سازمان ارایه دهد. البته گاهی شدت و ضعف داشت؛ برای نمونه، در دوران اصلاحات، به ویژه در دوره مجلس ششم، نگرش امنیتی و سوء ظن نسبت به سازمان‌های غیردولتی تا حدی کم‌تر شد. البته هیچ گاه از بین نرفت و باز همیشه مامورین امنیتی بودند که حرف آخر را می‌زدند و تعیین تکلیف می‌کردند. در زمان‌هایی مانند دوران احمدی‌نژاد این نگرش شدیدتر شد.
به نظر می‌رسد در دهه اخیر جهتگیری سازمان‌های غیردولتی در ایران تغییر کرده است؟
  • بله. سابقه تاسیس سازمان‌های مردمی و غیردولتی به دیرباز، یعنی حتی به پیش از انقلاب مشروطه باز می‌گردد. البته این سازمان‌ها اغلب جنبه خیریه داشته‌اند اما از 20 سال پیش، این سازمان‌ها ماهیت و عملکرد اجتماعی متنوع‌تری پیدا کرده‌اند؛ برای نمونه، انجمن حمایت از حقوق کودکان که یکی از موسسان آن بودم، اولین نهاد غیردولتی پس از انقلاب بود که تنها به کارهای خیریه نمی‌پرداخت بلکه ناظر بر حقوق و آزادی‌های مدنی و اجتماعی نیز بود.
    در حقیقت، انجمن حمایت از حقوق کودکان تاسیس نشده بود تا برای یک یا چند کودک لباس یا کفش بخرد یا مخارج تحصیل یک کودک را تامین کند بلکه با توجه به پیوستن ایران به کنوانسیون حقوق کودک، هدف آن تلاش برای ارتقای قوانین و وضعیت حقوقی و اجتماعی کودکان برای رسیدن به حقوق تعیین شده در کنوانسیون بود؛ مثلا درباره سن ازدواج یا مجازات اعدام برای افرادی که در سنین کم‌تر از ١٨ سال مرتکب جرم می‌شدند. یکی از طرح‌هایی که در انجمن پایه‌ریزی کردم،  حمایت دولت از کودکانی بود که به علت فقر، از تحصیل باز می‌مانند. بنابراین طرح، در ازای بازگشت به مدرسه و یا کارگاه‌های حرفه‌آموزی، به آن‌ها کمک‌های مالی تعلق می‌گیرد. خب! این گونه سازمان‌ها همیشه مورد سوءظن حکومت بوده‌اند اما در مورد موسسه‌های خیریه، حکومت کم‌تر مانع بوده است. البته بوده‌اند سازمان‌های خیریه‌ای که ثروت زیادی داشته‌اند و دولت برای جلوگیری از سوء استفاده‌های احتمالی، آن‌ها را از تصرف مدیران‌شان خارج کرده است.
حاکمیت در برخورد با این نهادها، مبنای قانونی داشت؟ یعنی با تکیه بر قانون اساسی چنین اقدامی می‌کرد؟
  • با تکیه بر مفاد اصول ٢٦ و ٢٧ قانون اساسی، می‌توان گفت ایجاد یک موسسه غیردولتی، خواه مربوط به مسایل اجتماعی باشد، خواه مربوط به مسایل زنان و یا مسایل صنفی، آزاد است. تنها شرط قانون اساسی آن است که فعالیت انجمن‌ها و احزاب، مسالمت آمیز و بدون حمل اسلحه باشد و هم‌چنین مخل مبانی اسلام نیز نباشد. بنابراین، طبق قانون اساسی، برای ایجاد یک نهاد مردمی حتی نیازی به ثبت آن هم نیست. اما بعدها از آن جایی که با سوءظن به این گونه سازمان‌ها نگاه می‌شد، دولت طبق آیین‌نامه‌ای برخلاف قانون اساسی، افراد را مکلف به کسب مجوز از دولت بر حسب رشته فعالیتی خود کرد. وقتی که پای دولت و اجازه دولتی به میان می‌آید، نقش وزارت اطلاعات نباید فراموش شود زیرا وزارت اطلاعات همواره به شخصیت افرادی که قصد ثبت موسسه‌ای را داشته‌اند، دقت داشته و با توجه به آن، اجازه ثبت می‌داده است.
در مورد بحث گشایش فضا و تغییر برخورد دولت‌ها با سازما‌ها و تشکل‌های غیردولتی بارها بحث شده است. آیا شما تجربه شخصی در این زمینه داشته‌اید ؟
  • هنگام ثبت انجمن حمایت از حقوق کودکان، چون می‌دانستیم که وزارت اطلاعات نسبت به من حساسیت ویژه‌ای دارد، همگی به اتفاق تصمیم گرفتیم که اسم من را جزو موسسان انجمن نیاوریم تا ایجاد حساسیت نکند. اما هر چند که اسم من جزو موسسان آورده نشد، با این حال سال‌ها ثبت انجمن به طول انجامید. زمانی که آقای «تاج‌زاده» معاون سیاسی وزارت کشور بود، من که از مراجعات مکرر برای ثبت انجمن خسته شده بودم، نزد ایشان رفتم و گفتم که ما سال‌ها است برای ثبت انجمن به وزارت کشور مراجعه می‌کنیم و هم‌چنان اجازه ثبت به ما نمی‌دهند؛ مشکل کار ما چیست؟ اگر زمانی که آقای خاتمی رییس جمهور است و آقای تاج زاده مسؤول ثبت انجمن‌ها است، ما نتوانیم به ثبت برسیم، دیگر هیچ گاه ثبت نخواهیم شد. آقای تاج زاده که ظاهرا بی‌اطلاع از این مساله بود، دستور رسیدگی داد و نوشت که اگر مشکلی ندارند، ثبت شوند. این یادگاری بود که از ایشان برای ما به جا ماند.
    اما هنگامی که نوبت به ثبت کانون مدافعان حقوق بشر رسید، مطابق قانونی - که بر خلاف قانون اساسی - در آن زمان تصویب شده بود، می‌بایست از کمیسیون ماده ١٠ قانون احزاب اجازه تاسیس می‌گرفتیم. بعد از طی مراحل مختلف، بالاخره کمیسیون با ثبت کانون مدافعان حقوق بشر موافقت کرد و قرار شد که پروانه تاسیس را صادر کند. متاسفانه پروانه تاسیس هیچ گاه به دست ما نرسید.  این جریان مربوط به زمانی بود که آقای «موسوی لاری» در وزارت کشور بود. آخرین باری که من برای پی‌گیری به دفتر ایشان رفتم، آقای احمدی نژاد در انتخابات برنده شده بود و آقای موسوی لاری به خوبی می‌دانست که چند هفته بعد شغلش را از دست خواهد داد. در آن جلسه به ایشان گفتم چرا پروانه تاسیس کانون را صادر نمی‌کنید، شاید روزی بخواهیم از خود شما دفاع کنیم. در حقیقت، طعنه‌ای بود که به ایشان می‌زدم که چنین انجمن‌هایی به درد همه، حتی حاکمان می‌خورد زیرا ممکن است حاکمی معزول شود و بلایی سرش بیاید. آن چنان که می‌بینیم الان درباره آقایان موسوی و کروبی، این مدافعان حقوق بشر هستند که از آن‌ها دفاع می‌کنند. آقای موسوی لاری ضمن معذرت‌خواهی از تاخیر به وجود آمده،  باز هم تکرار کرد که دستور رسیدگی خواهد داد. ولی این اتفاق نیفتاد؛ یعنی یا آقای موسوی لاری این دستور را نداد یا اگر هم ایشان دستور را داد، ماموران امنیتی به حرفش گوش نکردند.
     همین مستمسکی شد بر این که بعدها در زمان آقای احمدی‌نژاد عنوان بشود که کانون مدافعان حقوق بشر موسسه‌ای ثبت نشده و غیرقانونی است. این در حالی است که در همان زمان شاهد بودیم که موسسه‌های دیگری به راحتی ثبت می‌شدند و حتی طبق آیین‌نامه اداره سازمان‌های غیردولتی توانستند با مجوز وزارت امور خارجه از برخی از موسسه‌های خارجی، از جمله «هیفوس» کمک مالی بگیرند.
مهم‌ترین دلیل برخورد و رکود سازمان‌های غیردولتی در دوران احمدی‌نژاد چه بود؟
  • متاسفانه پس از روی کار آمدن آقای احمدی‌نژاد، برای این که ثابت کند اصلاح‌طلب‌ها هوادار غرب هستند و به دوستان خودشان اجازه دریافت کمک‌‌‌های مالی از موسسه‌های غربی می‌دهند، همان افرادی که با مجوز دولت برای پیشبرد اهداف سازمان‌های خود پول گرفته بودند، دستگیر و به زندان افتادند و موسسه آن‌ها هم تعطیل شد. این کار خلاف قانون بود. آن‌ها اگر پولی دریافت کرده بودند، با مجوز وزارت امور خارجه بود. افزون بر این که دریافت کمک مالی از موسسه‌های معتبر جهانی، طبق قوانین داخلی، جرم نیست. اما صحبت سر این است که وقتی که دو گروه با یک‌دیگر می‌جنگند، چوب و چماق بر سر پیاده نظام می‌خورد. سازمان‌های غیردولتی، مهم‌ترین ارگان دموکراسی هستند. برای این که دموکراسی در یک کشوری پیشرفت کند، احتیاج است که هر چه بیش‌تر چنین موسسه‌هایی به وسیله مردم تاسیس شوند. در حقیقت، جامعه مدنی به این صورت گسترش پیدا کند. کشوری که جامعه مدنی در آن ضعیف است، با کوچک‌ترین بحرانی دست‌خوش هرج و مرج می‌شود. بنابراین، اگر ما به آینده ایران علاقه‌مند هستیم، باید هر چه بیش‌تر سعی درتقویت نهادهای مستقل مردمی کنیم.
http://iranwire.com/features/5984/

۱۳۹۳ خرداد ۵, دوشنبه

بهترین قصه


یکی بود، یکی نبود. هم خدا بود هم خرما ...

۱۳۹۳ اردیبهشت ۳۰, سه‌شنبه

تعارض تابعیت و مذهب در جواب این هفته




در آخرین قسمت از این سری برنامه جواب به بهانه اظهارات علی یونسی، دستیار ارشد رئیس‌ جمهور در امور اقوام و اقلیت‌های دینی و مذهبی مبنی بر این که "سیاست جمهوری اسلامی تحت فشار قرار دادن پیروان هیچ دین و مذهبی نیست" و هم چنین حکم اعدام ٣٣ زندانی کرد اهل سنت به خاطر تبلیغ مذهبشان به برخی از تبعیضاتی که 
که علیه اقلیت های دینی در برخی از مهم ترین و حساس تربن مشاغل و مناصب دولتی وجود دارد صحبت کردم و همچنین به پارادوکس مذهب و تابعیت در این مشاغل و مناصب اشاره کردم. یعنی در حالی که برای بسیاری از مشاغل و مناصب دولتی مسلمان بودن شرط لازم و ضروری است، ایرانی بودن شرط نیست و به عبارتی می توان این مشاغل و مناصب را به افراد غیر ایرانی واگذار کرد.

دقیقه ٢٢:٤٥ - ٣٥ 

My Article on Discrimination even in Death Penalty

نرگس توسلیان، حقوقدان
تبعیض در مجازات مرگ




در حقوق بین الملل محدودیت های فراوانی برای اِعمال مجازات مرگ، از جمله اعدام، وضع شده است. برای مثال، حکم مجازات مرگ باید تنها در مورد مهم ترین جرایم طبق‌ قانون‌ لازم‌ الاجرا در زمان‌ ارتکاب‌ جرم و پس از طی تشریفات قانونی در یک محاکمه عادلانه صادر شود. از دیگر محدودیت های وضع شده، ممنوعیت اعمال مجازات مرگ برای افرادی است که در حین ارتکاب جرم کمتر از ١٨ سال سن داشته اند. افزون بر این، می توان به ممنوعیت اِعمال مجازات مرگ از طریق شکنجه و یا روش های خشن، غیرانسانی و تحقیر کننده اشاره کرد. قوانین و نظام قضایی ایران ناقض بسیاری از موارد مذکور است.  مثلا در قانون مجازات اسلامی برای بعضی از جرایم نه چندان مهم از جمله نوع خاصی از سرقت (سرقت حدی) و یا جرایم مربوط به مواد مخدر، مجازات مرگ تعیین شده است. مهم تر آن که در قانون برای بعضی از اعمالی هم که براساس معیارهای حقوق بشری جرم به شمار نمی روند، از جمله همجنسگرایی، روابط خارج از ازدواج و ارتداد، مجازات مرگ تعیین شده است. این مقاله به هیچ یک از موارد فوق نمی پردازد. کانون توجه این مقاله آن است که علاوه بر همۀ معایب مذکور، مجازات مرگ در مورد شهروندان ایرانی به طور یکسان اعمال نمی شود و در بسیاری از موارد، قانونگذار بر اساس دین، جنس، گرایش جنسی، نسبت بین قاتل و مقتول و حتی سلامت روانی شهروندان، قائل به تبعیض شده است.
  
1- مطابق مادۀ ٣٠١ قانون مجازات اسلامی اگر پدر یا جد پدری، فرزند خود را ولو به عمد به قتل برساند، قصاص (اعدام) نخواهند شد و تنها درصورتی که دادگاه تشخیص دهد که عدم مجازات ممکن است باعث تجری قاتل و یا اخلال درنظم عمومی شود، می تواند مطابق مادۀ ٦١٢ قانون مجازات اسلامی، قاتل را به سه تا ده سال حبس محکوم کند.[1] برای مثال، اگر عدم مجازات پدر و یا پدربزرگ باعث جری شدن قاتل شود به نحوی که احتمال رود که فرزندان دیگرش را نیز به قتل برساند و یا آن که بیمِ مفسدۀ اجتماعی رود، و مثلا احتمال داشته باشد که دایی مقتول درپی انتقام از پدری که مرتکب قتل شده برآید، در این صورت دادگاه برای برقراری نظم جامعه می تواند پدر را برای مدتی در زندان نگه دارد. تشخیص این امر بر عهدۀ قاضی دادگاه است یعنی دادگاه می تواند حتی بدون یک روز حبس، پدر یا پدربزرگی را که مرتکب قتل شده، آزاد کند.
نکته قابل توجه آن است که طبق مادۀ ٣٠٤ قانون مجازات اسلامی، "جنایت عمدی نسبت به نابالغ موجب قصاص است." به عبارت دیگر، اگر مردی کودک پنج سالۀ همسایه را بکشد، قصاص خواهد شد. اما اگر همان شخص کودک خود را بکشد، قصاص نمی شود. بنابراین، می توان گفت کشتن اولاد از موارد تخفیف مجازات است و حال آن که این عمل (جنایت علیه فرزند) باید از موارد تشدید مجازات باشد. در واقع، قانون مجازات اسلامی از کودکان قربانی خشونت خانگی حمایت نمی کند. متاسفانه این امر صرفا منحصر به این ماده نیست بلکه در مادۀ ١٥٨ قانون مجازات اسلامی نیز قید شده که "اقدامات والدین و اولیای قانونی و سرپرستان صغار که به منظور تادیب یا حفاظت آن ها انحام می شود مشروط بر این که اقدامات مذکور در حد متعارف و حدود شرعی تادیب و محافظت باشد"، جرم به شمار نمی رود. در نتیجه، براساس این ماده والدین و اولیای قانونی، و به طور کلی، سرپرستان طفل حق تنبیه بدنی او را دارند و قانونگذار آنان را در کودک آزاری آزاد گذشته است. پیش ازیک قرن است که روان شناسان و متخصصین تعلیم و تربیت از آثار زیانبارِ طولانی تنبیه بدنی سخن گفته اند. عجیب آن که مصونیت از مجازات تنها شامل پدر و جد پدری است و مادر و اجداد مادر از مجازات مصون نیستند. علت تبعیض قانونگذار در این زمینه نیز مشخص نیست.

  2- مطابق مادۀ ٣٠١ قانون مجازات اسلامی، اگر مقتول مسلمان باشد قاتل، صرف نظراز دین و مذهبی که اختیار کرده، در صورت درخواست اولیای دم به قصاص محکوم می شود. اما اگر مقتول غیرمسلمان (مثلا مسیحی یا بهایی) و قاتل مسلمان باشد، قاتل به قصاصِ نفس محکوم نخواهد شد و تنها در صورتی که دین مقتول در قانون اساسی به عنوان مذهب به رسمیت شناخته شده باشد، قاتل به پرداخت دیه محکوم خواهد شد. برای مثال، اگر مسلمانی فردی یهودی را بکشد، قصاص نمی شود و تنها به پرداخت دیه محکوم می گردد. اما اگر یک مسلمان، شخصی بهایی را بکشد، چون آیین بهائی در قانون اساسی به عنوان دین پذیرفته نشده، قاتل حتی به پرداخت دیه نیزمحکوم نمی شود و از هر نوع مجازات مصون است. مطابق این ماده، قانونگذار برخلاف تعهدات بین المللی خود مبنی بر حفظ کرامت ذاتی همه انسان ها صرف نظر از مذهب و عقیده ای که اختیار کرده اند، برای جان یک مسلمان ارزش بیشتری قایل شده و مسلمانی را که مرتکب قتل غیر مسلمانی شده مستحق تخفیف یا حتی معافیت از مجازات می داند. علاوه بر مادۀ مذکور، قانون در بسیاری از دیگر موارد در مجازات اقلیت های مذهبی قائل به تبعیض است. برای مثال،  در مواد ٢٢٤ و ٢٢٥ قانون مجازات اسلامی، مجازات زنای مرد مسلمان با زن مسلمان (در صورتی که هیچ یک همسری اختیار نکرده باشند) را صد ضربه شلاق تعیین می کند، اما هنگامی که زنا بین مرد غیرمسلمان و زن مسلمان واقع شود، مجازات شلاق را به مجازات مرگ تشدید می کند.  دیگر آن که مطابق تبصره ١ مادۀ ٢٣٤ قانون مجازات اسلامی، مجازات لواط و تفخیذ (نوعی رابطۀ جنسی بدون دخول میان مردان) بسته به آن که فاعل مسلمان یا غیر مسلمان باشد، از صد ضربه شلاق به اعدام تغییر پیدا می کند. این موارد علاوه بر این که با تعهدات بین المللی دولت ایران مبنی برعدم تبعیض بر پایۀ مذهب و عقیده مغایرت دارد، با اصل ١٩ قانون اساسی ایران نیز ناسازگارست. بر اساس این اصل، "مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند این ها سبب امتیاز نخواهد بود".


3- مادۀ ٣٠١ قانون مجازات اسلامی در مجازات قاتلی که قربانی اش مبتلا به جنون
 است، تخفیف قائل می شود. بنابراین، به نظر قانونگذار "کرامت انسانیِ" شهروندان بسته به میزان سلامت روانی آنها تغییر پیدا می کند. مادۀ ٢٦ میثاق بین المللی حقوق مدنی - سیاسی که دولت ایران نیز به آن پیوسته، چنین می گوید: "تمام افراد در مقابل قانون برابر هستند و بدون تبعیض، مستحق حفاظت (حمایت) مساوی در مقابل قانون هستند." اما دولت ایران نه تنها از افرادی که وضعیت روحی یا جسمی خاصی دارند، حمایت نمی کند بلکه حتی در مجازات قاتلین آنها هم تخفیف قائل می شود.


4- مادۀ ٢٣٤ قانون مجازات اسلامی، مجازات لواط را  برای مفعول، اعدام و برای فاعل، صد ضربه شلاق تعیین می کند. نه تنها جرم انگاشتن همجنسگرایی با معیارهای حقوق بشری ناسازگارست بلکه  قانونگذار ایرانی برای فردی که به اصطلاح "مردانگی اش را حفظ نکرده" مجازات شدید تری قائل شده است. باید گفت هر چند در اعلامیۀ جهانی حقوق بشر و میثاق های الحاقی آن به صراحت از تبعیض بر اساس گرایش جنسی نامی به میان نیامده، اما در قطعنامه های بعدی سازمان ملل، از جمله قطعنامۀ "حقوق بشر، گرایش جنسی و هویت جنسیتی" که در ۱۷ ژوئیه سال ۲۰۱۱ در شورای حقوق بشرتصویب شد، تبعیض بر اساس گرایش جنسی به صراحت محکوم و مغایر با  حقوق بشر اعلام شده است.


5-  بر اساس مادۀ ٣٦٧ قانون مجازات اسلامی اگر زنی مردی را به قتل برساند، در صورت تقاضای اولیای دم (وراث مقتول) اعدام می شود. اما اگر مردی زنی را به قتل برساند و اولیای دم خواستار قصاصِ قاتل باشند، اولیای دم موظف به پرداخت نصف دیۀ قاتل هستند زیرا مطابق قانون، دیۀ زن نصف مرد است. بنابراین، خانوادۀ مقتول قبل از ارائۀ  درخواست قصاص، ملزم به پرداخت مابه التفاوت دیه است. این ماده نه تنها با تعهدات بین المللی دولت ایران، از جمله مادۀ ٣ میثاق بین المللی حقوق مدنی- سیاسی که دولت ها را به تضمین برابری حقوقی مردان و زنان ملزم می سازد، مغایرت دارد بلکه با اصل ٢٠ قانون اساسی نیز ناسازگارست. این اصل می گوید، "همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند".


6- براساس مادۀ ٦٣٠ قانون مجازات اسلامی هر گاه مردی همسر خود را در حال زنا با مرد اجنبی مشاهده کند و علم به تمکین زن داشته باشد، می تواند در همان حال هر دو را به قتل برساند. جرم انگاشتن روابط خارج از ازدواج با معیارهای حقوق بشری مغایرت دارد. افزون بر این، این ماده با معاف کردن شوهر از مجازات، مجوز قتل های ناموسی را به طور ضمنی صادر کرده و او را همزمان در نقش دادستان، قاضی و مجری حکم قرار می دهد. نکته دیگر آن که حکم مادۀ ٦٣٠ تنها در مورد مردان جاری است و اگر زنی شوهر خود را در حال زنا با زنی دیگر ببیند، در صورت قتل آن ها از مجازات معاف نخواهد شد.
در این مقاله تنها به بعضی از وجوه تبعیض آمیزمجازات مرگ در ایران پرداختیم.  بدیهی است که تعیین این مجازات برای جرائمِ نه چندان مهم و حتی جرائمی که بر اساس معیارهای حقوق بشری اصلا جرم تلقی نمی شوند،  نقض حقوق بشر به شمار می رود. اما اِعمال تبعیض آمیز این مجازات، خود مسئلۀ دیگری است که جنبۀ دیگری از نقض حقوق بشر در ایران  را نشان می دهد.
------------------------------------------------
[1] حکم مادۀ ٦١٢ قانون مجازات اسلامی در تمامی مواردی که امکان قصاص فراهم نباشد، جاری است
http://iranwire.com/blogs/6933/5866/

۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۴, چهارشنبه

مریم شفیع پور در جواب این هفته




در جواب این هفته در مورد پرونده مریم شفیع پور، فعال دانشجویی و عضو ستاد انتخاباتی مهدی کروبی در زمان
ریاست جمهوری سال ٨٨ صحبت کردم. 
 لینک برنامه
 http://www.manoto1.com/videos/45819/vid5110

 دقیقه ١٤:٣٠ - ٣١:٥٥

۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۳, سه‌شنبه

قدم های کوچک در زمینه حقوق کودکان ...






5 روز،19 ساعت گذشته نرگس توسلیان، دانشجوی دکترای حقوق در دانشگاه سواس لندن

گام های کوچک ایران در مسیر اجرای کنوانسیون حقوق کودک

با آن که دولت ایران به کنوانسیون حقوق کودک پیوسته است اما هنوز تا اجرای کامل مفاد کنوانسیون فاصله ای زیاد دارد. پایین بود سن مسئولیت کیفری و ازدواج به خصوص در مورد دختران و اجازه تنبیه فیزیکی کودکان در قانون تنها دو نمونه بارز از نقض مفاد کنوانسیون است. از ابتدای انقلاب تاکنون با تلاش های فعالین حقوق کودک و جامعه مدنی تغییراتی در این زمینه ایجاد شده است. این تغییرات هر چند کوچک اما نشان از پویایی جامعه مدنی و توان تاثیرگذاری آن بر رفتارهای حکومت دارد.

  •  (1حضانت: در سال های ابتدایی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، بر اساس مصوبات شورای انقلاب، در صورت جدایی پدر و مادر از یکدیگر، نگهداری و حضانت فرزند در مورد دختر تا هفت سالگی و در مورد پسر تا  دو سالگی به مادر و پس از آن به پدر واگذار می شد. نتیجه عملی این قانون جدایی اجباری بسیاری از کودکان از مادرانشان بود که می توانست نتایج زیان بار جسمی و روحی برای کودکان داشته باشد. این ماده مورد اعتراض فعالین مدنی قرار گرفت. در یک مورد خاص نیز رسانه ای شدن خبر فوت آرین گلشنی، دختر ٨ ساله ای که به اجبار به منزل پدر و نامادری فرستاده و در آن جا تحت شکنجه و بدرفتاری فوت کرده بود، باعث فشار بیشتر بر مجلس مبنی بر تغییر این قانون شد. در نهایت مجلس ششم در صدد اصلاح این قانون برآمد ولی شورای نگهبان با آن مخالفت نمود ولی مجلس با تاکید بر نظر خود پرونده را به مجمع تشخیص مصلحت نظام ارسال داشت و سرانجام مجمع مزبور در سال ١٣٨١ ماده ١١٦٩ قانون مدنی را به صورت ذیل اصلاح نمود. ماده ١١٦٩ اصلاحی: "برای حضانت و نگهداری طفلی که ابوین او جدا از یکدیگر زندگی می کنند مادر تا سن هفت سالگی اولویت دارد و پس از آن با پدر است. تبصره: بعد از هفت سالگی در صورت حدوث اختلاف حضانت طفل با رعایت مصلحت کودک به تشخیص دادگاه است." این اصلاحیه را می توان گامی مثبت در جهت احقاق حقوق کودکان دانست زیرا به موجب این ماده میزان برای تصمیم گیری "مصلحت طفل" تعیین شده است بنابراین دست دادگاه باز است که با تشخیص "مصلحت طفل" حضانت را به هر کدام از والدین (و نه الزاما پدر) واگذار کند.

  •  (2کودک آزاری: قانون حمایت از کودکان و نوجوانان، بهمن ماه سال ١٣٨١ به تصویب رسید. تا قبل از تصویب این قانون پدر و جد پدری به عنوان ولی قهری در هر موردی که جرمی علیه اطفال اتفاق می افتاد حق اظهار نظر داشتند. به عنوان مثال اگر کودکی در اثر رفتار سو نامادری یا یکی از بستگان دچار ضرب و شتم و یا حتی نقص عضو می شد، پدر و پدربزرگ حق داشتند رضایت دهند و هیچ مقامی نمی توانست بر این امر نظارت کند. پس از تصویب قانون حمایت از کودکان و نوجوانان، کودک آزاری جرمی عمومی شناخته شد و دیگر نیازی به شکایت شاکی خصوصی  نداشت. بدین ترتیب اگر پدر حاضر به طرح شکایت نبوده یا پس از تشکیل پرونده اعلام رضایت کند، دادستان مکلف به رسیدگی است.

  •  (3سن ازدواج دختران: با تغییراتی که در قوانین پس از انقلاب صورت گرفت، سن ازدواج برای دختران ٩ سال تمام قمری تعیین شد. این امر مورد اعتراض فعالین حقوق کودک قرار گرفت چرا که مجوز قانونی برای ازدواج دختر بچه ها محسوب می شد. در نتیجه اعتراضات صورت گرفته در سال ١٣٨١ سن ازدواج برای دختران ١٣ سال تمام شمسی تعیین شد. هر چند که این سن هنوز هم برای ازدواج نامناسب است اما نسبت به قانون قبلی گامی مثبت به شمار می رود. البته لازم به ذکر است که مطابق ماده ١٠٤١ قانون مدنی دختری که کمتر از ١٣ سال سن داشته باشد هم چنان می تواند به اذن ولی خویش و با اجازه حکم دادگاه ازدواج کند.

  •  (4اصلاحات قانون مجازات اسلامی: طبق قانونی که بعد از انقلاب سال ١٣٥٧ به تصویب رسید، سن مسئولیت کیفری در مورد دختر ٩ سال و در مورد پسر ١٥ سال تمام تعیین گردید. این مساله مورد اعتراض بسیاری از فعالین حقوق کودک و مدافعان حقوق بشر قرار گرفت. طبق این قانون اگر دختری ده ساله یا پسری شانزده ساله مرتکب جرمی می شد به همان مجازاتی محکوم می شد که  اگر فردی چهل ساله مرتکب آن جرم شده بود. در نتیجه در موارد بسیاری برای افراد کمتر از ١٨ سال حکم اعدام صادر و اجرا می شد. ضمن آن که اساسا فردی که به سن ١٨ سال نرسیده باشد از لحاظ قوای عقلی نمی تواند  به عنوان مثال در ردیف انسانی سی ساله قرار بگیرد. در اصلاحاتی که در قانون مجازات اسلامی صورت گرفت نکات مثبتی به نفع کودکان در نظر گرفته شد:
  • 4-1) حذف مجازات اعدام درمورد مجرمین کمتر از ١٨ سال در مجازات های از نوع تعزیری: در اصلاحات انجام شده در سال ١٣٩٢ مجازات اعدام در مورد مجازات های از نوع تعزیری (به عنوان مثال در جرایم از نوع مواد مخدر) نسبت به افراد زیر ١٨ سال حذف گردید. اما متاسفانه مجازات اعدام در مورد مجازات های قصاص (مانند قتل ناشی از درگیری خیابانی) و حد (مانند مجازات همجنس گرایی) هم چنان به قوت خود باقی ماند یا به شرحی که در قسمت بعدی توضیح داده می شود، در اختیار دادگاه گذاشته شد.
  • 4-2) اختیاری شدن مجازات اعدام در مورد مجازات های از نوع حد و قصاص در مورد کودکان زیر ١٨ سال: طبق ماده ٩١ قانون مجازات اسلامی در جرایم موجب حد یا قصاص هر گاه افرادی که به سن مسئولیت کیفری رسیده اما کمتر از ١٨ سال داشته باشند "ماهیت جرم انجام شده و یا حرمت آن را درک نکنند و یا در رشد و کمال عقل آن ها شبهه وجود داشته باشد" دادگاه می تواند مجازات مرگ صادر نکرده و مجازات دیگری را به جایگزینی آن تعیین کند. هر چند این ماده گامی مثبت در جهت تحدید مجازات مرگ برای افراد کمتر از ١٨ سال تلقی می شود اما از آن جهت که دست قاضی را باز گذاشته تا حسب تشخیص خود برای افراد کمتر از هجده سال مجازات اعدام تعیین کند قابل انتقاد است.
  • 4-3) از دیگر تغییرات مثبت صورت گرفته در قانون جدید مجازات اسلامی آن که افراد زیر ١٨ سال به زندان افراد بزرگسال اعزام  نشده و به مراکز تربیتی هم چون کانون اصلاح و تربیت منتقل می شوند.
  • 4-4) یکسان سازی مسئولیت کیفری بدون توجه به جنسیت در جرائم تعزیری، حدود و قصاص نسبت به افراد زیر ١٨ سال و هم چنین تعیین مجازات پلکانی در مورد کودکان زیر ١٨ سال را می توان از دیگر تغییرات مثبت قانون در این زمینه دانست. در تغییرات صورت گرفته، قانون گذار به مجازات پلکانی روی آورده است و با تقسیم دوران کودکی و نوجوانی به سه دوره ۹ تا ۱۲ سالگی،  ۱۲ تا ۱۵ سالگی و ۱۵ تا ۱۸ سالگی برای هر دوره مجازاتی متفاوت تعیین کرده است. علاوه بر آن مطابق ماده ٩٥ قانون جدید مجازات اسلامی محكوميت‌هاي افراد زیر ١٨ سال فاقد آثار كيفري است 
  • http://iranwire.com/features/5896/.

۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۸, پنجشنبه

My Interview with the Representative of the Sunni Prisoners Facing Death Penalty in Iran for Propagating their Religion




نماینده زندانیان محکوم به اعدام اهل سنت: حکومت از بیداری اسلامی وحشت دارد

٧ می ٢٠١٤

مرکز حامیان حقوق بشر، نرگس توسلیان- هرچند مطابق قانون اساسی مسلمانان غیرشیعه درانجام مراسم مذهبی و تعلیم و تربیت دینی و احوال شخصیه (ازدواج ، طلاق ، ارث و وصیت ) خود آزاد هستند، اما  حدود ٣٠ نفر از اهل سنت کردستان تنها به خطر تبلیغ دین خود – حقی که نه تنها در کنوانسیون‌های بین‌المللی که دولت ایران به آنها پوسته و متعهد به اجرای آن شده، بلکه حتی در قانون اساسی ایران نیز به رسمیت شناخته شده است- تحت اتهاماتی چون تبلیغ علیه نظام به اعدام محکوم شده‌اند.
این البته اولین‌بار نیست که مسلمانان غیرشیعه به خاطر تبلیغ مذهبشان با احکام سنگین مواجه می‌شوند. طبق آخرین گزارش احمد شهید گزارشگر ویژه حقوق بشر در ایران، تا تاریخ ٣ ژانویه ٢٠١٤ حداقل ٩٨ نفر مسلمان سنی در زندان به سر می‌برند. مانند سایر زندانیان عقیدتی – سیاسی، زندانیان اهل سنت از بسیاری از حقوقی که متهمین و زندانیان عادی برخوردار هستند از جمله حق دسترسی به وکیل و حق دادرسی عادلانه محروم هستند.  متن زیر مصاحبه مرکز حامیان حقوق بشر است با نماینده سی زندانی محکوم به اعدام اهل سنت در زندانهای رجایی شهر، قزل حصار و سنندج.
در خبرها ازعنوان زندانيان اهل سنت نام برده مى شود، زندانیانی که همه آنها از منطقه كردستان هستند. آيا دليلى دارد كه اين عنوان به كار برده مى‌شود و مثلا گفته نمى شود فعال كرد؟
این افراد که دستگیر شده‌اند مذهبی هستند و اهل کردستان و با گروه‌های فعال دیگر این تفاوت وجود دارد که گروه‌های دیگر سکولار، کمونیست و یا عقاید غیرمذهبی دارند ولی ما نه ، ما سنی مذهبیم و کرد زبان، فعالیت گروه‌های دیگر در کردستان منحصر به مناطق کردنشین است ولی ما از کل سنی‌های ایران دفاع می‌کنیم و قومیت را ملاک قرار نمی‌دهیم. مثلا اهل سنت جنوب یا زاهدان یا گلستان را از خودمان می‌دانیم و در برابر ظلم‌ها و تبعیض‌هایی که که از سوی حکومت بر مناطق اهل سنت ایران وارد می‌شود اعتراض داشته‌ایم ولی در قضیه کردستان بیشتر تاکید کردیم چون حکومت از اوایل انقلاب بر مناطق اهل سنت مخصوصا کردستان همیشه مورد ظلم و بی‌عدالتی را اعمال کرده و هیچ‌وقت جواب‌گوی خواسته‌های مردم نبوده است.
 ما اکثرا مبلغینی بوده‌ایم که در مساجد فعالیت داشته‌ایم و حوزه تبلیغمان در مورد روشنگری مردم کردستان از سیاست‌های ظالمانه و تبعیض‌های حکومتی و دولتی نسبت به خطه‌ی کردستان بوده و جرم اصلی ما سنی بودن و کرد بودنمان است نه چیز خاص دیگری و به حزب و یا گروه خاصی هم ربط نداشته‌ایم چون مناطق غرب کشور شافعی مذهب بوده ولی حکومت از بیداری اسلامی وحشت دارد و می داند این قضیه تنها به کردستان ختم نمی‌شود و به مناطق دیگر اهل سنت بروز کرده است.
 آيا بين اين افراد همكارى و فكرى وجود دارد؟ مثلا عضو يك فرقه يا گروه فكرى هستند؟
این افراد جزو جماعت یا گروه خاصی نیستند ولی از نظر مذهب چون ما شافعی‌مذهب هستیم از این نظر هم فکریم.
 این افراد (زندانیان محکوم به اعدام) در راستای یک هدف آن هم روشن کردن مردم از خرافات و اینکه نگذارند به اسم دین از مردم سوءاستفاده شود فعالیت‌های مختلفی داشته‌اند ولی در اصل، عقیده امام شافعی رحمه‌الله را در مناطق شافعی‌مذهب تبلیغ کرده‌اند و بیشتر افراد در بیرون زندان همدیگر را نمی‌شناختند و هرکس در یک منطقه فعالیت مذهبی داشته‌اند.
آيا همه افرادى كه به عنوان محكومان به اعدام اهل سنت خوانده مى‌شوند، از كردستان هستند؟
بله همه اعدامی‌ها از کردستان هستند فقط یک نفر هست به اسم عبدالرحمن سنگانی که بچه تایباد است. افراد فعال دیگری که به حبس‌های طولانی‌مدت محکوم شده‌اند، از کردهای کردستان و آذربایجان غربی و کرمانشاه هم هستند که حکم بیشترآنها بین ٣سال تا ٣٠ سال است. .
 دستگيری‌ها از چه زمانی و به چه صورت آغاز شد؟
دستگیری‌ها از اردیبهشت ماه سال ٨٨ هم‌سو با سفر خامنه‌ای به شهر سنندج و پس ازسخنرانی وی دراین شهر آغاز شد و بیشتر بچه‌هایی که با مسجد ارتباط داشتند و یا فعالیت‌های سیاسی- مذهبی داشتند در این طرح قرار گرفتند و با مکر و حیله به اسم مبارزه با وهابیت دستگیری‌هایی با شیوه ایجاد رعب و وحشت شروع  شد و به این بهانه فعالان عقیدتی سیاسی را دستگیر کردند.
 آيا اين افراد امكان دسترسى به وكيل را داشتند؟
این افراد همگی در شعبه ٢٨ توسط قاضی محمد مقیسه (معروف به بازجو ناصری) محکوم شده‌اند و از هرگونه حق داشتن “وکیل اختیاری” محروم بودند. مگراینکه وکیلی از جانب خودشان پیشنهاد شده باشد که در غیر این صورت (با داشتن وکیل اختیاری) موافقت نکرده‌اند. به‌ عنوان مثال مدتی پیش خانواده پنچ زندانی به یکی از وکلای حقوق بشری برای وکالت مراجعه کرده بودند که از وکالت ایشان جلوگیری کردند و گفتند که پرونده محرمانه و فوق سری است. البته این برای چندمین‌بار است که مانع کمک گرفتن از وکیل می‌شوند.
آيا از محتواى بازجويى‌هاى آنها مطلع هستید؟
خیر، چون اکثر بچه‌ها به مدت طولانی در سلول‌های اطلاعات نگهداری شده‌اند و چند برگه را با چشم‌بند با وعده آزادی مهر و امضا کرده اند و یا با شکنجه‌های سخت روحی و جسمی اعترافاتی دروغین از آنها گرفته اند.
 بسيارى از محكومان با هم خويشى دارند و مثلا عضو يك خانواده‌اند. آيا از طرف خانواده‌ها اعتراض يا حركت مشخصى براى گرفتن حمايت (مثلا از علماى سنى) صورت گرفته است؟
 از محکومان افرادی هستند که از یک خانواده‌اند؛ مثل برادر، پسر عمو، داماد، پسردایی …و یک سری هم فقط خودشان‌اند. نکته‌ای که می‌خواهم به آن اشاره کنم این است که بعضی از این افراد اصلا همدیگر را نمی شناخته‌اند ولی داخل یک پرونده قرار گرفته‌اند.
اما به طور کلی باید بگویم که همیشه مورد حمایت خانواده‌هایمان بوده‌ایم و همیشه دنبال کارمان به تهران آمده‌اند و تجمع‌های گسترده‌ای هم داشته‌اند مثلا جلوی دفتر خامنه‌ای، ریاست جمهوری، دادگستری، قوه قضاییه و… با علمای اهل سنت هم در این مورد با کاک حسن امینی در کردستان، مولانا عبدالحمید اسماعیل زهی زاهدان، مولانا محمد گرگیچ گلستان، دکتر جلال جلالی‌زاده کردستان و خیلی‌های دیگر حرف زده‌اند و چندین‌بار از زندانیان عقیدتی سیاسی رجایی ‌شهر حمایت کرده‌اند.
آیا شما با گروه یا جماعتی در خارج از ایران ارتباط دارید؟ در خارج از ایران فعالیتی می‌کنید؟
نه ما به  گروه و جماعت خاصی ربط نداریم و خارج کشور هم با کسی ارتباط نداریم و کسی را هم نداریم. فعالیت ما هم در مناطق اهل سنت چیز غیر معمولی نیست و همیشه بوده و ادامه هم دارد.
آیا هیچ حمایتی از جانب علمای اهل سنت از شما شده است؟
بله بارها و به کرات علمای اهل سنت و بزرگان اهل سنت در کل مناطق سنی‌نشین از ما دفاع کرده‌اند و درخواستهای زیادی هم به سران قوا نوشته‌اند که متاسفانه هیچ جوابی دریافت نکرده‌اند. نمونه‌اش کاک حسن امینی، مولانا محمد گرگیچ، مولانا عبدالحمید اسماعیل زهی، ملا قادر پاوه و خیلی‌های دیگر هستند.
آیا مصادیق اتهام را قبول دارید؟ منظورم خود اتهام ( اقدام علیه امنیت ملی و …) نیست بلکه منظورم مصادیق اتهام است از قبیل شرکت در کلاس های اعتقادی و سیاسی، نگهداری و خرید و فروش کتاب و …؟
بله بیشتر بچه‌ها فعالیت مذهبی در مساجد و دانشگاه‌ها و ارگان‌های فرهنگی داشته‌اند که به صورت پخش سی‌دی و کتاب و تبلیغ شرکت در کلاسهای عقیدتی و سیاسی بوده و منکر آن هم نیستند.
نحوه دستگیری به چه صورت بوده است؟
بیشتردستگیرشدگان درمحل کار یا در خانه خود دستگیر شده‌اند و طریقه‌ی دستگیری آنها با ایجاد رعب و وحشت تیراندازی و مورد ضرب و شتم قرار دادن خودشان و خانواده‌هایشان بود. حتی به صورتی که بعضی از افراد به خاطر ضربه‌هایی که به خانواده‌هایشان وارد شده پدر یا مادرشان مریض شده و حتی بعضی از آنها عزیزانشان را از دست داده‌اند. (به‌طورمثال هنگام دستگیری حامد احمدی که در خانه پدریش دستگیر شده با انتهای اسلحه به پشت مادربزگش کوبیدند و بعد از مدتی این خانم که بعد از ضربه سکته قلبی کرده بود، فوت کرد.)
بعد از دستگیری نیز مورد اذیت و آزار و شکنجه‌های غیرانسانی چه از نظر روحی و جسمی قرار داشته‌اند. همیشه با فشار و تهدید خودشان و خانواده‌هایشان روبه‌رو بوده‌اند. این زندانیان با فشار و تهدید برگه‌هایی را مهر وامضا کرده‌اند و در زندان نیز مورد انواع شکنجه مثل فلک کردن، آویزان کردن، ندادن غذا، اتصال به برق ، تهدید به تجاوز، تهدید آوردن خانواده به اطلاعات و اذیت و آزار خانواده …قرار گرفته‌اند.
می‌توانید مشخصات افراد دستگیر شده و اتهامات انتسابی آنها را بیان کنید؟
١.حامد احمدی: اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق شرکت در کلاس های اعتقادی و سیاسی ،نگهداری و خرید و فروش کتب اعتقادی اهل سنت و سی‌دی‌های سخنرانی
 ٢. جمشید دهقانی: اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق شرکت در کلاس های اعتقادی و سیاسی، توزیع کتب و سی‌دی‌های دینی.
 ٣. جهانگیر دهقانی: اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق شرکت در کلاس های اعتقادی و سیاسی، توزیع کتب و سی‌دی‌های دینی، برگزاری شعائر دینی که از جانب دولت ممنوع   است. (شرکت در نماز عید در وقت مطابق شرع اهل سنت در مصلی خارج شهر)
٤. کمال ملایی: اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق شرکت در کلاس های اعتقادی و سیاسی، توزیع کتب و سی‌دی‌های دینی.
٥.کاوه ویسی: اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق سخنرانی در مساجد و دانشگاه و مکان های عمومی، برگزاری کلاس های اعتقادی و سیاسی، برگزاری کلاس برای طلاب علوم شرعی و تدریس کتب شرعی برای طلاب.
٦. عبدالرحمن سنگانی: اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق شرکت در کلاس های اعتقادی و سیاسی ،برگزاری شعائر دینی که از جانب دولت ممنوع است. (شرکت در نماز عید در وقت مطابق شرع اهل سنت در مصلی خارج شهر.)
٧. سید جمال موسوی: اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق در اختیار قرار دادن منزل برای برگزاری کلاس های اعتقادی و سیاسی، تامین هزینه های مصرفی در امور تبلیغات.
 ٨. بهروز شانظری: اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق توزیع کتب و سی‌دی‌های دینی، در اختیار قرار دادن منزل برای برگزاری کلاس های اعتقادی و سیاسی، برگزاری کلاس های اعتقادی و سیاسی، شرکت در دوره های طلبگی.
 ٩. طالب ملکی: اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق توزیع کتب و سی‌دی‌های دینی ،شرکت در دوره های طلبگی، سخنرانی در مساجد، دانشگاه و مکان‌های عمومی، برگزاری کلاس‌های اعتقادی و سیاسی.
١٠. شهرام احمدی: اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق شرکت در کلاس‌های اعتقادی و سیاسی، توزیع کتب و سی‌دی‌های دینی، در اختیار قرار دادن منزل برای برگزاری کلاس‌های اعتقادی و سیاسی، تامین هزینه‌های مصرفی در امور تبلیغات.
١١. کاوه شریفی: اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق سخنرانی در مساجد، دانشگاه و مکان های عمومی، برگزاری کلاس‌های اعتقادی و سیاسی، گذراندن دوره طلبگی، جمع کردن صدقات و زکات فطر و پخش کردن آن در میان فقرا.
 ١٢. آرش شریفی: اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق شرکت در کلاس‌های اعتقادی و سیاسی، توزیع کتب و سی‌دی‌های دینی، در اختیار قرار دادن منزل برای برگزاری کلاس های اعتقادی و سیاسی.
١٣. پوریا قادری فرد: اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق شرکت در کلاس‌های اعتقادی و سیاسی، توزیع کتب و سی‌دی‌های دینی، تامین هزینه های مصرفی در امور تبلیغات.
١٤. کیوان مومنی فرد: اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق شرکت در کلاس‌های اعتقادی و سیاسی، در اختیار قرار دادن منزل برای برگزاری کلاس های اعتقادی و سیاسی، برگزاری شعائر دینی که از جانب دولت ممنوع است. (شرکت در نماز عید در وقت مطابق شرع اهل سنت در مصلی خارج شهر)
١٥.تیمور نادری زاده: اتهام  تبلیغ علیه نظام از طریق شرکت در کلاس‌های اعتقادی و سیاسی، در اختیار قرار دادن منزل برای برگزاری کلاس‌های اعتقادی و سیاسی.
١٦. برزان نصرالله زاده: اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق شرکت در کلاس‌های اعتقادی و سیاسی، توزیع کتب و سی‌دی‌های دینی.
١٧. عالم برماشتی: اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق شرکت در کلاس های اعتقادی و سیاسی ،توزیع کتب و سی دی های دینی.
١٨. پوریا محمدی: اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق شرکت در کلاس های اعتقادی و سیاسی ،توزیع کتب و سی‌دی‌های دینی در دانشگاه، تامین هزینه های مصرفی در امور تبلیغات دینی.
١٩. احمد نصیری: اتهام  تبلیغ علیه نظام از طریق توزیع کتب و سی‌دی‌های دینی، تامین هزینه های مصرفی در امور تبلیغات، شرکت در کلاس های اعتقادی و سیاسی.
٢٠. ادریس نعمتی: اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق شرکت در کلاس های اعتقادی و سیاسی، توزیع کتب و سی‌دی‌های دینی، نگهداری و خرید و فروش کتب دینی و سی دی های سخنرانی.
٢١.فرزاد هنرجو: اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق توزیع کتب و سی‌دی‌های دینی، برگزاری شعائر دینی که از جانب دولت ممنوع است. (شرکت در نماز عید در وقت مطابق شرع اهل سنت در مصلی خارج شهر)، شرکت در کلاس‌های طلبگی، سخنرانی در مساجد.
 ٢٢. فرزاد شانظری: اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق شرکت در کلاس های اعتقادی و سیاسی، توزیع کتب و سی‌دی‌های دینی، برگزاری شعائر دینی که از جانب دولت ممنوع است. (شرکت در نماز عید در وقت مطابق شرع اهل سنت در مصلی خارج شهر.)
٢٣.سید شاهو ابراهیمی: اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق شرکت در کلاس های اعتقادی و سیاسی ،توزیع کتب و سی‌دی‌های دینی در دانشگاه، در اختیار قرار دادن منزل برای برگزاری کلاس های اعتقادی و سیاسی.
٢٤. محمد یاور رحیمی: اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق شرکت در کلاس‌های اعتقادی و سیاسی، توزیع کتب و سی‌دی‌های، در اختیار قرار دادن منزل برای برگزاری کلاس‌های اعتقادی و سیاسی.
٢٥. بهمن رحیمی: اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق شرکت در کلاس‌های اعتقادی و سیاسی، برگزاری شعائر دینی که از جانب دولت ممنوع است. (شرکت در نماز عید در وقت مطابق شرع اهل سنت در مصلی خارج شهر) ،تامین هزینه‌های مصرفی در امور تبلیغات
٢٦. مختار رحیمی: اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق شرکت در کلاس‌های اعتقادی و سیاسی ،توزیع کتب و سی‌دی‌های دینی، تامین هزینه‌های مصرفی در امور تبلیغات.
٢٧. صدیق محمدی: اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق شرکت در کلاس‌های اعتقادی و سیاسی، توزیع کتب و سی‌دی‌های دینی، برگزاری شعائر دینی که از جانب دولت ممنوع است. (شرکت در نماز عید در وقت مطابق شرع اهل سنت در مصلی خارج شهر.)
٢٨. عبدالهادی حسینی: اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق شرکت در کلاس‌های اعتقادی و سیاسی، توزیع کتب و سی‌دی‌های دینی.
٢٩. محمد غریبی: اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق شرکت در کلاس‌های اعتقادی و سیاسی،توزیع کتب و سی‌دی‌های دینی، برگزاری شعائر دینی که از جانب دولت ممنوع است. (شرکت در نماز عید در وقت مطابق شرع اهل سنت در مصلی خارج شهر.)
٣٠. فرشید ناصری: اتهام  تبلیغ علیه نظام از طریق شرکت در کلاس‌های اعتقادی و سیاسی توزیع کتب و سی‌دی‌های دینی، تامین هزینه‌های مصرفی در امور تبلیغات.
 بلاغ سه حکم اعدام دیگر:
علاوه‌براینها، سه حکم اعدام دیگر در سال ٩٣ برای زندانیان عقیدتی اهل سنت کرد به شرح زیر صادر شده است:
ابلاغ حکم اعدام محمد کیوان کریمی فرزند رحیم متولد ١٣٦٢، متاهل دارای یک فرزند.
 امجد صالحی فرزند فایق متولد ١٣٦٦ متاهل.
 امید پیوند فرزند محمود متولد١٣٦٢
این زندانیان اهل سنت به اعدام محکوم شده‌اند و پرونده آنها به دیوان عالی کشور ارجاع داده شده است . حکم این سه جوان نمونه‌ای دیگر از اعدام‌هایی است که جوانان اهل سنت به خاطر عقیده به آن محکوم می‌شوند و جرم آنان چیزی جز سنی بودنشان و تبلیغ در زمینه عقیده اهل سنت نبوده است.
 همچنین دو زندانی اهل سنت دیگر نیز به صورت غیر قانونی حدود ١٦ ماه در زندان قزل‌حصار نگهداری می‌شوند که این‌دو از بیماری‌های روحی و جسمی زیادی نیز رنج می‌برند.
یکی از انها سید هادی حسینی است که دچار بیماری حاد تشنج است و دیگری صدیق محمدی است که از ناحیه چشم راست دارای مشکل شدید است و بارها از طرف پزشک زندان لزوم اعزام آنها به بیرون بیان شده ولی متاسفانه با بی‌توجهی و بی‌مسوولیتی مدیران مربوطه روبه‌رو بوده است و حتی بنا به اخبار رسیده از خانواده‌هایشان به‌تازگی مورد ضرب و شتم واقع شده و از اعزام آن‌ها به بهداری واحد ٣ زندان خوداری شده است.
همچنین به دستور حسین قدمی ریس واحد مربوطه به شدت مورد شکنجه‌های روحی و روانی قرار گرفته‌اند و زمانی که به وضع پیش آمده اعتراض کرده‌اند به وسیله ماموران مورد توهین و ضرب و شتم قرار گرفته‌اند

لینک مطلب: 
http://cshr.org.uk/human-rights-portal/news/2320

۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۵, دوشنبه

My Piece on the Occasion of the Press Freedom Day


 
 

آزادی بیان؛ مرزها و چالش‌ها


مرکز حامیان حقوق بشر، نرگس توسلیان - سوم ماه  می، روز “آزادی مطبوعات” نامگذاری شده است. به مناسبت چنین روزی فرصت را مغتنم شمردم که مطلبی در مورد آزادی بیان بنویسم. آزادی بیان از جمله پرمناقشه‌ترین حقوق نه تنها در ایران که در بسیاری از کشورهای جهان است و بحث بر سر حدود و ثغور آن فراوان است.
آزادی بیان هر چند جز اساسی‌ترین حقوق شناخته شده است و ارتباطی مستقیم با سایر حقوق بشر دارد تا حدی که بسیاری بر این باوراند که بدون وجود این حق، تحقق بسیاری از حقوق (از جمله حقوق اقتصادی و سیاسی) ممکن نیست، اما درعین حال در حقوق بشر مطلق فرض نشده و محدودیت‌هایی برای آن درنظر گرفته شده است.
این محدودیت ها را می‌توان تحت عناوین کلی احترام‌ به حقوق‌ و حيثيت‌ ديگران‌ و حفظ‌ امنيت‌ ملي‌ يا نظم‌ عمومي‌ يا سلامت‌ يا اخلاق‌ عمومي‌ طبقه‌بندی کرد. یعنی ایفای این حق اگر با هر کدام از موارد ذکر شده منافات داشته باشد ممنوع است. از دیگر محدودیت‌های آزادی بیان هر گونه تبليغ‌ برای جنگ یا ترغيب‌ به‌ تنفرملي‌ يا نژادي‌ يا مذهبي‌ است. البته محدودیتی که بر آزادی بیان اعمال می شود باید متناسب باشد. به عنوان مثال مجازات سوءاستفاده از آزادی بیان نمی‌تواند مجازات بدنی باشد، اما عدم اعطای مجوز پخش به کتاب یا فیلمی که درمغایرت با اخلاق عمومی یا نظم جامعه 
 است محدودیتی متناسب و قابل قبول است.

نقض آزادی بیان گاه (و البته در اغلب موارد) از سوی حکومت صورت می‌گیرد. در ایران آزادی بیان تحت عناوینی چون به خطر انداختن امنیت ملی، نظم اجتماعی و تحریک احساسات مذهبی از سوی حکومت نقض می‌شود. نقض آزادی بیان گاه با ایجاد محدودیت دراعمال این حق صورت می‌گیرد (مانند نویسنده‌ای که موفق به کسب مجوز برای کتابش نمی‌شود) و گاه با مجازات شخص بعد از بیان صورت می‌گیرد. متاسفانه مجازات بعد از بیان گاه تا حد مجازات مرگ تعیین شده است. به عنوان مثال مطابق ماده ٢٦٢ قانون مجازات اسلامی اگر کسی در نوشته اش به حضرت محمد یا هر یک از ائمه توهین کند به مجازات مرگ محکوم می‌شود. هم چنین مطابق ماده ٢٨٦ قانون مجازات اسلامی هرکس به طور گسترده، مرتکب جرایمی از قبیل اقدام علیه امنیت ملی و نشراکاذیب شود، به گونه‌ای که موجب اخلال شدید در نظم عمومی کشور شده، مفسد فی الارض محسوب و به اعدام محکوم می‌شود. ماده فوق الذکر ماده ای بسیار خطرناک برای آزادی بیان است چه بیم آن می‌رود که دست قاضی را باز گذاشته تا مطلبی را که به مذاق دادگاه خوش نیامده کذب و موجب اخلال در نظم عمومی خوانده و حکم اعدام نویسنده اش را صادر کند.
 

اما تنها حکومت نیست که در نقض آزادی بیان شهروندانش نقش دارد بلکه در بسیاری از موارد نقض این حق توسط جامعه صورت می گیرد. اعتراضاتی که از سمت برخی از افراد قوم بختیار به پخش سریال سرزمین کهن صورت گرفت و باعث توقیف آن شد را شاید بتوان از آخرین نمونه‌های سانسور مردمی دانست. این البته اولین باری نبود که پخش سریال یا فیلمی با اعتراضات بخشی از مردم جامعه مواجه می‌شد. در عرصه موسیقی و ترانه نیزوضع به همین منوال است. پخش ترانه “نقی” از شاهین  نجفی همزمان خشم عده ای را مبنی بر این که وی به مقدسات مردم مسلمان توهین کرده است برانگیخت و همزمان عده ای دیگر را به حمایت از وی و دفاع از حق آزادی بیان وی واداشت.
 

آن چه که مسلم است آن است که در حقوق بشر نه تنها انتقاد جایز است بلکه یکی از لوازم پیشرفت بشریت شمرده شده است. اما سوالی که همچنان باقی است تفاوت بین انتقاد و توهین است. این مساله به خصوص در مواردی که حساسیت بیشتری وجود دارد (مانند حساسیت دینی در جامعه مذهبی) بیشتر حس می‌شود. به عنوان مثال در قلمرو دین مرز بین انتقاد و توهین کجا است؟ آیا تحت لوای آزادی بیان می‌توان اجازه هر انتقادی را به دین داد یا برای پیشگیری از تحریک احساسات مذهبی جامعه باید از ورود به برخی از اصول مسلم دینی پرهیز کرد؟ در این صورت این سؤال مطرح می‌شود که آیا چنین ملاحظه‌ای باید تنها در مورد دین اکثریت وجود داشته باشد و یا باید در مورد ادیان در اقلیت نیز در نظر گرفته شود؟ سؤال بعدی این که چه کسی حق تعیین اصول مسلم دینی را دارد؟

حقوق بشر اما معیار دیگری را برای تفاوت بین نقد و توهین تعیین کرده است. مطابق این معیار تفاوتی بین دین اکثریت و اقلیت و هم چنین بین اصول و فروع دین وجود ندارد بلکه آن چه که حایز اهمیت است نحوه بیان مطلب است. بنابراین مطابق این ضابطه هر قسمت ازدین از جمله اصول دین، واقعیت تاریخی، روش زندگی کردن پیامبران و امامان و …  می‌تواند به چالش کشیده شود به شرط آن که نحوه بیان مطلب توهین آمیز نباشد. به عبارت دیگر آن چه که در حقوق بشر مهم و معیار تفاوت بین توهین و نقد است “شیوه بیان” مطلب است و نه محتوای آن.

 مطابق این معیار نقدهایی که به شیوه‌های توهین‌آمیز چه در مورد احکام اسلامی وچه  در مورد شخصیت پیامبر و سایر ائمه انجام می‌گیرد از منظر حقوق بشر پذیرفته نیست و البته طبق همان معیار نیز نقدها  یا سوالاتی که به صورت غیر توهین‌آمیز در مورد برخی از احکام اسلامی (مانند قصاص) و یا زندگی پیامبران مطرح می‌شود باید تحت عنوان آزادی بیان پذیرفته شود هر چند که به مذاق برخی خوش نیاید و جز مقدسات مذهبی برخی از افراد جامعه باشد. به نظر می‌رسد به کارگیری این معیار از آن جهت که باب قضاوت های شخصی را بسته مفیدتر از سایر معیارها باشد و بتواند به عنوان معیاری برای تمرین آزادی بیان در جامعه در نظر گرفته شود.

 لینک مطلب: 
http://cshr.org.uk/human-rights-portal/2310

"وقایع بند ٣٥٠ اوین از منظر حقوقی" در جواب این هفته

 
 
 
در هفته های گذشته به اندازه کافی در مورد اتفاقات بند ٣٥٠ زندان اوین صحبت شد، من
این هفته فقط در مورد جنبه های حقوقی آن صحبت کردم.


دقیقه ١١:٥٥ - ٣١:١٥

لینک برنامه:
http://www.manoto1.com/videos/45818/vid5082

قصاص در جواب این هفته



این هفته  [البته با دو هفته تاخیر این پست را می نویسم] به بهانه همه اخباری که این مدت در مورد قصاص و قتل و بخشش و ... داشتیم در مورد احکام قصاص صحبت کردم. این که تا چه حد در جامعه کارایی دارد و چه تبعیضاتی در خود این مجازات حسب دین و جنس قاتل و مقتول و هم چنین نسبت بین قاتل و مقتول و وضعیت مقتول وجود دارد.


دقیقه ١٤:١٥ تا ٣٦:٠٠

لینک برنامه: 
http://www.manoto1.com/videos/45814/vid5050