۱۳۹۲ تیر ۲۴, دوشنبه

Our signatures in Support of Mohsen Makhmalbaf's Participation in the Jerusalem Film Festival

و در پاسخ به نامه این دوستان



 

نامه ۸۰ نفر از فعالان و دانشگاهيان در تقدير از صلح دوستی محسن مخملباف در اسراييل

محسن مخملباف کارگردان ايرانی، که برای نمايش تازه‌ترين فيلمش، باغبان، در جشنواره فيلم اورشليم حضور يافته بود، موفق شد جايزه ويژه‌ی اين جشنواره را به دليل "دستاوردهای هنری و تلاش و مبارزه طولانی‌اش برای آزادی و دموکراسی" دريافت کند.
آقای مخملباف هنگام دريافت اين جايزه گفت که باور دارد "اگر سياست ميان ما تفرقه می‌اندازد، هنر می‌تواند اين فاصله‌ها را ترميم و ما را در دستيابی به اهداف صلح‌آميزمان متحد کند».
او گفت که جايزه‌‌اش را «به همه هنرمندان، سياست‌مداران، روشنفکران و مردم ايران و اسراييل هديه می‌کند که برای صلح و دوستی ميان دو ملت کار کرده‌اند و به آن باور دارند
».

آقای مخملباف در اورشليم گفت که اسراييلی‌ها را دوست دارد و تاکيد کرد که حمله نظامی اسراييل به ايران، وضع را وخيم‌تر خواهد کرد.
او گفت که به جای حمله نظامی به ايران، بايد از «نيروهای دموکراتيک» حمايت کرد.
محسن مخملباف در هنگام بر زبان آوردن اين سخنان پيش‌بينی کرد که به زودی با موجی از اتهام‌هايی روبرو خواهد شد که وی را «جاسوس سيا و موساد» خواهند ناميد.
اين پيش‌بينی او خيلی زود به وقوع پيوست و در کنار حملات رسانه‌های وابسته به جمهوری اسلامی، گروهی ديگری از ايرانيان نيز با انتشار نامه‌ای سفر وی به اسراييل را «عميقا نگران‌کننده» و «مغاير با وجدان انسانی» دانستند و نوشتند که شرکت محسن مخملباف در جشنواره فيلم اورشليم، به مثابه‌ حمايت ضمنی وی از «سياست‌های آپارتايد دولت اسراييل» است.
در چنين شرايطی، ما امضاکنندگان اين نامه از شجاعت محسن مخملباف برای شکستن تابوی سفر به اسراييل و رساندن پيام دوستی مردم ايران به مردم آن کشور تقدير می‌کنيم.
ما معتقديم اعلام حمايت از حقوق «مردم فلسطين» توجيه مناسبی برای انتقاد از سفر حرفه‌ای يک «کارگردان ايرانی» به اسراييل نيست.
ما هنوز به خاطر می‌آوريم آن دسته از شهروندان ايرانی و اسراييلی را که سال گذشته در پی بالا گرفتن احتمال حمله نظامی اسراييل به ايران، در کمپين دوستی دو کشور شرکت کردند و در پيام‌های نوشتاری و تصويری خود گفتند که يکديگر را «دوست دارند».
ما سياست‌های جنگ‌طلبانه چه از سوی مقام‌هايی در حکومت جمهوری اسلامی و چه از سوی مقام‌هايی در اسراييل را محکوم می‌کنيم و از اين موضع محسن مخملباف که به جای حمله نظامی به ايران، بايد از «نيروهای دموکراتيک» حمايت کرد، استقبال می‌کنيم.
ما هم‌چون محسن مخملباف، از دادن دست دوستی با شهروندان اسراييلی نمی‌هراسيم و معتقديم هنر می‌تواند وسيله‌ای باشد برای نزديکی بين انسان‌ها، فارغ از تفاوت‌های نژادی، زبانی و اعتقادی آنها.
ما معتقديم به جای اعتراض به سفر محسن مخملباف به اسراييل، بايد او را سفير صلح و دوستی ايرانی‌ها با اسراييلی‌ها بناميم.
امضاکنندگان: آرام حسامی
اباذر نوری‌زاد
احمد باطبی
احمد عشقيار
اردشير زارع‌زاده
اشکان يزدچی
اکبر عطری
اکبر کرمی
امير صحتی
اميرحسين اعتمادی
اميرحسين توکلی
امين رياحی
ايرج دهدار
بابک بردبار
بابک جعفريان
بانو صابری
بنفشه پورزند
بهزاد مهرانی
بيژن معصوميان
پتکين آذرمهر
پوريا خادمی
پويا جهان‌دار
پويا ديانيم
تورج زعيم
حسن شريعتمداری
دنا برماس
رضا مبين
سپيده پورآقايی
سجاد نيک‌آيين
سعيد حسين‌پور
سعيد قاسمی‌نژاد
سلمان سيما
سياوش بهمن
سياوش صفوی
سياووش جليلی
سيما دينی
شاهين ايقانيان
شروين نکويی
شهران طبری
شيما بزرگی
عبدالرضا احمدی
عرفان ثابتی
علی اشتری
علی تهرانی
علی سازگارا
علی نظری
علی‌رضا پورپيرعلی
علی‌رضا کيانی
علی‌رضا موسوی
فرخ زندی
فريبا داوودی مهاجر
کاوه شيرزاد
کاويان ميلانی
کوروش صحتی
کيانوش سنجری
لهراسب پورزند
ليونا عيسی قليان
مازيار خسروبيگ
ماشااله عباس‌زاده
مجيد محمدی
محسن سازگارا
محمود صباحی
مريم شجاعی
مريم معمارصادقی
مريم موذن‌زاده
مريم نايب‌ يزدی
مسعود مسجودی
منوچهر محمدی
مهدی جلالی
مهدی وزيری
مهران براتی
مهرداد سيدعسگری
نادر جهانفرد
نازنين عسکری
نرگس توسليان
هومان موسوی
هومن رضوی
هومن عسکری
يزدان شهدايی
يوحنا نجدی


  خواندن مقاله مجید محمدی هم در همین ارتباط خالی از لطف نیست

چرا سفر به ایران را تحریم نمی کنید؟، مجید محمدی

مجيد محمدی
شرکت در برنامه‌ای که از سوی یک دولت حمایت مالی می شود در هیچ منطقی مساوی با حمایت از سیاستهای آن دولت نیست... دولت اسرائیل بیشتر حامی حقوق بهاییان ایرانی بوده یا هموطنان دانشگاهی ضد امپریالیست یا ضد اسرائیلی آنان؟ ...تعجب اینجاست که گروهی دانشگاهی و پژوهشگر متوجه ضرورت همپیمانی استراتژیک و روابط راهبردی ایران و اسرائیل در منطقه نیستند
ویژه خبرنامه گویا
پس از سفر محسن مخملباف به اسرائیل تعدادی از دانشگاهیان، پژوهشگران، روزنامه نگاران، فعالان حقوق بشر و فعالان سیاسی از سفر وی اظهار نگرانی کرده و موضع خود را در بایکوت و تحریم شرکت در فعالیت‌های فرهنگی در اسرائیل بیان کرده‌اند. آنها به این موضوع اشاره نمی کنند که مخملباف آخرین فیلمش را در اسرائیل ساخته و پیش از ملامت وی برای شرکت در جشنواره باید او را برای ساختن فیلم در اسرائیل محکوم می کردند که این محکومیت کودکانه تر از محکومت دومی می بود. البته در گرایش ضد اسرائیلی کور، بهاییان ایرانی (که فیلم مخملباف در باره‌ی آنهاست) نیز معمولا در ذیل پروژه‌ی اسرائیل دیده می شوند. بروید و بگردید و ببینید که تهیه کنندگان متن نامه در باب سرکوب دائمی بهاییان در ایران چه کرده‌اند. دولت اسرائیل بیشتر حامی حقوق بهاییان ایرانی بوده یا هموطنان دانشگاهی ضد امپریالیست یا ضد اسرائیلی آنان؟

ایده‌ای کودکانه
امضا کنندگان معتقدند که "تصمیم آقای مخملباف برای شرکت در جشنواره‌ای که مستقیمن توسط دولت اسرائیل حمایت مالی می شود و قرار است از ایشان در جشنواره تقدیر شود، به مثابه‌ی حمایت ضمنی وی از سیاست‌های آپارتاید دولت اسرائیل است." بهتر بود اکثر کسانی که این نامه را امضا می کردند نگاهی به بیلان درآمد یک سال گذشته‌ی خود یا موسساتی که با آنها همکاری کرده‌اند می انداختند و بعد مخملباف را ملامت می کردند.
مگر یکی از نویسندگان نامه که برای سایت الجزیره‌ی انگلیسی می نویسد (چون معتقد است رسانه‌های امریکایی طرفدار اسرائیل هستند و لابد امیر قطر ضد اسرائیلی است) نمی داند که "نوشتن برای رسانه‌ای که توسط دولت قطر حمایت مالی می شود به مثابه‌ی حمایت ضمنی از سیاست‌های دولت قطر است." (عینا جمله‌ی ساده انگارانه‌ی متن فوق را در مورد نوشتن برای الجزیره تکرار کرده‌ام) یا نویسندگان نامه قبل از صدور این حکم نمی دانستند که اگر در فعالیت رسانه‌های دولتی غربی شرکت می کنند (صدای امریکا، بی بی سی ، رادیو فرانسه، ...) این به معنی حمایت ضمنی از سیاست‌های دولت مربوطه است؟
معلوم نیست چه زمانی بخشی از روزنامه نگاران و دانشگاهیان ایرانی منطق و سازگاری در رفتار را مقدم بر انتقادات یا تنفر خویش از یک دولت خاص قرار خواهند داد. شرکت در برنامه‌ای که از سوی یک دولت حمایت مالی می شود در هیچ منطقی مساوی با حمایت از سیاست‌های آن دولت نیست. تمام دانشگاه‌های امریکا به طور مستقیم (بودجه‌های پژوهشی) و غیر مستقیم (وام‌های دانشجویی و کمک هزینه‌های بدون برگشت) از سوی دولت ایالات متحده حمایت مالی می شوند. ‌آیا تدریس در این دانشگاه‌ها حمایت ضمنی از سیاست‌های دولت ایالات متحده است؟ تاسف اینجاست که گروهی دانشگاهی و پژوهشگر متوجه این سخن بی پایه و کودکانه نشده‌ و این نامه را امضا کرده‌اند


تحریم فرهنگی جمهوری اسلامی
تنظیم کنندگان نامه برای آن که به همسانی موضع با حکومت جمهوری اسلامی متهم نشوند بارها ذکر می کنند که "ما جمعی از ایرانیان، در حالی که سرکوب و خشونت روزانه توسط دولت ایران را محکوم می‌کنیم..." آما آیا این گروه حاضر است به خاطر این سرکوب و خشونت روزانه دولت جمهوری اسلامی را تحریم فرهنگی کند؟ برخی از امضا کنندگان با تحریم نفتی جمهوری اسلامی (که 80 درصد درآمد آن مستقیما و غیر مستقیم به جیب هیئت حاکمه ریخته می شود) مخالف بوده‌اند چه برسد به تحریم‌های فرهنگی. آنها به سرزمین مادری خود که می رسد به منطق دیگری متوسل می شوند: این که تعامل با رژیم‌های سرکوب و خشونت بهتر از تحریم است


کوری راهبردی
بسیاری از امضا کنندگان بارها از تقدم منافع و امنیت ملی ایران بر دیگر امور دفاع کرده‌اند. تعجب این جاست که امضا کنندگان توجه نمی کنند که همپیمان استراتژیک ایران در منطقه، اسرائیل است و نه سوریه و حزب الله. کدام کشور عرب منافع مشترکی بیش از اسرائیل با ایران دارد؟ اگر در دراز مدت چنین است مگر می شود رابطه‌ی دو کشور را بجز با روابط فرهنگی نیروهای مستقل ترمیم کرد؟ تعجب اینجاست که گروهی دانشگاهی و پژوهشگر متوجه این همپیمانی استراتژیک و روابط راهبردی میان ایران و اسرائیل در منطقه نیستند. چگونه می توان نفرت‌های نامربوط را کنار گذاشت؟ باید به محسن مخملباف به عنوان نماینده‌ی فرهنگی ایرانیان برای شجاعت سفر به اسرائیل تبریک گفت


منتظر اطلاعیه‌ی بعدی شما هستیم
برخورد جمهوری اسلامی با روزنامه نگاران، نویسندگان، سینماگران و دیگر اهالی فرهنگ سیاه تر است یا دولت اسرائیل؟ دولت اسرائیل در چه مقطعی از تاریخ خود شهروندان یهودی خود را در خیابان به گلوله بسته یا از پل به پایین پرتاب کرده است؟ چند تن از مقامات سابق اسرائیل به دلایل سیاسی در زندان و حصر خانگی هستند؟ دولت اسرائیل در چه زمانی سه تا پنج هزار زندانی را در چند هفته اعدام کرد؟ کدام کشور بالا ترین رقم اعدام در منطقه را دارد؟ کارنامه ی دولت اسرائیل در بر خورد با آزادی‌های دینی سیاه تر است یا کارنامه‌ی دولت جمهوری اسلامی؟
البته دولت اسرائیل هم کارنامه‌ی سیاهی در برخورد با فلسطینیان و نقض حقوق آنها دارد اما در مقایسه، جمهوری اسلامی همه‌ی ناقضان حقوق بشر را پشت سر گذاشته است. بنا بر این اگر امضا کنندگان نامه بخواهند سازگار رفتار کنند باید اطلاعیه‌ی دیگری صادر کنند و رفتن هر دانشگاهی و هنرمند و اهل فرهنگی به ایران را تحریم کنند و خود نیز به ایران نروند حتی اگر پس از رفتن با تعقیب حکومت مواجه نشوند.
نمی شود چون ایران سرزمین مادری ماست آن را از برخورد تحریمی خود مستثنا کنیم و همانند مستبدها بگوییم که "اینها پدر سوخته‌های خودمان هستند." بعید است امضا کنندگان ندانند که در ایران روزانه میلیونها زن مجبور می شوند حجاب اجباری بپوشند (و در اسرائیل افراد چنین اجباری ندارند)، هر روز هزاران نفر در دستگاه‌های دولتی گزینش ایدئو لوژیک و تحقیر می شوند (و در اسرائیل نمی شوند)، هزاران خانه برای جمع آوری دیش ماهواره مورد تجاوز قرار می گیرد (و در اسرائیل چنین اتفاقی نمی فتد)، دهها میلیون نفر تحت تشعشعات پارازیت قرار می گیرند (در اسرائیل نمی گیرند)، میلیون‌ها سنی و بهایی و یهودی و مسیحی از حقوق ابتدایی دینی خود محروم هستند (در اسرائیل نیستند)، میلیون‌ها وبسایت فیلتر شده است (در اسرائیل نشده است)، دهها هزار کتاب سالانه در اداره‌ی سانسور قبل از انتشار خوانده شده و صدها کتاب منتشر نمی شود و هزاران کتاب پس از سانسور منتشر می شود (در اسرائیل نمی شود). آیا چنین کشوری بیش از اسرائیل برای تحریم فرهنگی و علمی شایستگی ندارد؟ آیا فقط مسئولیت اخلاقی و سیاسی شامل فلسطینیان می شود یا مردم ایران را نیز در بر می گیرد؟
آیا این تنها دولت اسرائیل است که از برنامه‌های فرهنگی و دانشگاهی استفاده‌ی تبلیغاتی می کند؟ دولت جمهوری اسلامی کلیت رسانه‌ها و فرهنگ را به تبلیغات تقلیل داده است. چرا از همه‌ی دانشگاهیان و پژوهشگران و هنرمندان دنیا تقاضا نمی کنید به جنبش بین المللی "بایکوت، عدم سرمایه‌گذاری و تحریم دولت جمهوری اسلامی" بپیوندند؟
 
پ. ن.١- عکس از مانا نیستانی
 پ.ن. ٢- لینک امضاء در حمایت از اقدام مخملباف


هیچ نظری موجود نیست: