بالاخرة اصلاحات در ايران يك روزی پيروز مي شود، يا رژيم عوض مي شود يا چه مي دانم هر فرض ناممكن ديگر، ولي تز من هم چنان تمام نمي شود... باز هم اول مهري ديگر و قول به خودم كه تا چند هفته ديگه كلك اين تز كش دار هم كنده است ... (البته به ياري كامنت هاي به موقع أسانيد راهنما).
پ.ن.١ - خیلی سعی کردم این اول مهر را نبینم، ولی خوب مجموع شرایط دست به دست هم داد که نشود. ان شاالله که اساتید راهنمای اول و دوم به موقع نظراتشان را ارایه دهند، که قفل این کش هم در هفته های آتی باز شود ... در کش دادن حکمتی نیست ...................................... هیچ وقت فکر نمی کردم دلم برای زندگی کارمندی این قدر تنگ بشود.
پ.ن. ٢ - عکس ها از حیاط دانشگاه سواس است در آغاز شروع سال تحصیلی جدید.
پ.ن.٣ - پسر دایی هم بالاخرة رسید، یک هفته از شروع کلاس هایش گذشته ولی خوب ویزایش دیر درست شد. ناخواسته تا می توانستم از شیوه مقاله نویسی اینجا، درست کردن ارگیومنت و پلیژریسم ترساندمش . آخری را اصلا نشنیده بود . گفت: "چی هست ؟" یکی از دوستان که آنجا بود جواب داد : " یعنی از یک جایی که مطلبی نقل می کنی، حتما منبع را ذکر کنی، به اسم خودت نیاوری." گفت: " خوب آن که خیالم جمع است." بهش گفتم : " خیلی ساده ای ، اصلا به این راحتی ها نیست ، حواست نیست میای دریاداشت برداری یک مطلبی می نویسی بعد میخواهی انتقال بدهی یادت میره منبع را بزنی . اصلا حتا اگر کلمات طرف را کم عوض کنی ولی هم چنان بهش رفرنس بدهی و داخل گیومه نگذاری ، باز هم می شود پلیژریسم . اگر هم ازت اشکال پلیژریسم بگیرند، کلکت کنده است . مدرکت را بهت نمی دهند ، چه بسا مدارک قبلیت را هم باطل کنند ( این آخری را البته اغراق کردم )." آخرش هم بهش گفتم بهترین کار این است که نیکاهنگ را پیدا کنی و ازش خواهش کنی قبل از این که مقاله یا تز ات را سابمیت کنی، با این دقتی که دارد یک نگاهی بهش بیاندازد. هم برای الانت خوبه هم برای آینده ات. یک وقت اگر رییس جمهوری چیزی شدی ، تنت نمی لرزه که یکی بیاید از تزات اشکال پلیژریسم بگیرد. لازم به ذکر است که پسر دایی شاگرد اول دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران بوده و به آینده اش کلی امید بسته ایم . خلاصه این جور که نصیحتش کردم، فردا برنگرده ایران خوبه .
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر