صدای وحشتناک ضربه ها به بدن زن
24 شهریور 1392
آزاده معاونی
بیست
و چند ساله بودم که مدتی با پدربزرگ سالمندم در خانه قدیمی اش در اطراف
خیابان ویلا زندگی کردم. خدمتکار جوانی به نام خدیجه همراه خانواده اش در
طبقه پایین زندگی می کرد. با وجود این که اتاق خواب من در طبقه بالا و کنار
یک کولر گازی پرسروصدا بود، اغلب شب ها صدای فریادهای خدیجه را می شنیدم.
صبح روز بعد، طبق روال هر روزه، او را در حالی در آشپزخانه می یافتم که از
خرید نان بربری تازه برای صبحانه برگشته بود و در حالی که دخترکوچک اش میان
چین های دامنش پنهان شده بود، مشغول سرخ کردن چیزی برای نهار بود. بعضی
اوقات صورت اش کبود بود، اما بیشتر مواقع به خاطر کتک هایی که شب قبل اش
خورده بود، به سختی راه می رفت یا آشپزی می کرد.
زنان در همه کشورها با آزار های جسمی، عاطفی یا جنسی ای از
طرف شریک زندگی یا همسرشان مواجه هستند که به خشونت خانگی موسوم است. با
وجود اینکه خشونت خانگی معضلی جهانی است که دلایل اش ریشه ای عمیق در
پیشینه خانوادگی و سنت های فرهنگی جوامع دارد، بسیاری از کشورها با ترکیبی
از اقدامات اجتماعی، اقتصادی و حقوقی موفق شده اند از دامنه شیوع خشونت
خانگی در جوامع شان بکاهند. ایران جزء این کشورها نیست. دولت ایران دسترسی
شهروندان اش به آمار مربوط به خشونت خانگی را محدود کرده و از بحث پیرامون
این موضوع در رسانه ها و کتاب ها جلوگیری به عمل می آورد.
ایرانیان می دانند که آزار خانگی در دور و اطراف شان اتفاق می
افتد، همان طور که من در خانه پدر بزرگ ام و حتی قبل از آن به عنوان یک
دختر جوان شاهدش بودم، اما در مورد دامنه شیوع خشونت خانگی در جامعه و
وضعیت ایران در مقایسه با سایر کشورهای منطقه چیز زیادی نمی دانند. سکوت
افکار عمومی ایران با اوج گیری انزجار عمومی در کشورهای همسایه مثل ترکیه
که در آن نارضایتی مردم از بالا بودن میزان خشونت خانگی منجر به بروز
اصلاحات مهمی می شود، تضادی آشکار دارد.
بدیهی است که عوامل متعدد و گسترده ای زمینه ساز بروز خشونت
های خانگی در ایران است. شهلا اعزازی، استاد دانشگاه علامه طباطبایی، که
تحقیقات زیادی در این زمینه انجام داده، فرهنگ مردسالاری را مهم ترین دلیل
بروز این معضل می داند ولی در عین حال معتقد است که قانون در ایران، توسل
به خشونت در محیط های خانوادگی را امکان پذیر می سازد. به گفته او "یک راه
ساده این است که مجازات مجرم خشونت تشدید شده و قربانیان مورد حمایت قرار
بگیرند."
اعزازی می گوید: اما دولت ایران به جای پیمودن این مسیر ساده،
فعالانه به ترویج فرهنگ خشونت می پردازد: از لایحه اخیر مجلس در زمینه
ایجاد محدودیت های جدید درخصوص مسافرت بانوان گرفته تا برخورد غالبا خشونت
آمیز ماموران انتظامی با خانم ها در خیابان به بهانه رعایت نکردن حجاب و
افزایش شدید اعدام ها در انظار عمومی. دولت خشونت را به جنبه عادی زندگی
روزمره مردم تبدیل کرده که به نوبه خود افزایش آزار خانگی را در پی دارد.
اعزازی ادامه می دهد: "حکومت به جای این که خشونت را به بداهت نشان دهد، از
خشونت برای جلو بردن اهداف خودش استفاده می کند. این اعمال خشونت را در
جامعه تشدید میکند."
در این میان، اقدامات دولت وضعیت را بدتر می کند، آن هم در
بستری اجتماعی که نبود حمایت از جانب خانواده زن از یک سو و وجود ذهنیت
اجتماعی منفی در مورد طلاق از سوی دیگر باعث شده تا زنان آسیب دیده چندان
پناهگاهی نداشته باشند. وکیلی در ایران در وبلاگنوشته جدیدی به نام "تنها و
تسلیم"، درباره یکی از موکلان تحصیل کرده اش از خانواده ای مذهبی و سنتی
می نویسد که شوهرش او را مورد آزار قرار داده بود. زن تصمیم به پس گرفتن
درخواست طلاق اش گرفته چون پدرش که یک روحانی و قاضی سرشناس است و هرگز
اجازه بازگشت او به خانه پدری را نخواهد داد. پدر به او گفته که زن باید تا
لحظه مرگ بسوزد و بسازد. به نوشته این وکیل: "دلیل این حال خراب امروز من
نگاه دخترک بود به خودش. ترس از پدری که قرار بود حامی اش باشد، ترس از
اقوام و دوستانی که او را به خاطر مشکلات زندگی مشترک اش طرد کرده بودند و
از همه وحشتناک تر، ترس از زیرپاگذاشتن اعتقادات مذهبی اش که قرار بود مایه
آرامش اش باشد."
دیدگاه های منفی جامعه در مورد طلاق و مسئله داشتن استقلال
مالی از مشکلات رایجی است که مهرانگیز کار، یکی از برجسته ترین کارشناسان
حقوقی ایران، سال ها از آنها سخن گفته. او می گوید زنان باید با مشکلات
دیگری هم دست و پنجه نرم کنند: سنت های مذهبی که بر اساس آن کتک زدن همسر
مجاز است، قوانین تبعیض آمیزی که می تواند منجر به از دست دادن حضانت فرزند
توسط مادر شود و چالش گزارش خشونت خانگی. ایران بر خلاف کشورهایی چون
ترکیه، اندونزی و حتی عربستان سعودی از امضای یکی از کنوانسیون های کلیدی
سازمان ملل متحد (کنوانسیون رفع همه اشکال تبعیض علیه زنان، موسوم به
CEDAW) خودداری کرده، سندی که دولت ها را موظف می کند مسئله آزار جسمی
خانگی زنان را از نظر حقوقی جدا از مقوله خشونت عمومی مورد رسیدگی قرار
دهند. در قوانین حقوقی ایران، خشونت خانگی در زمره جرایم عمومی شناخته می
شود و به همین جهت مقامات قضایی ایران اغلب خواهان مدارک و شهود برای اثبات
آن هستند که تأمین شان مشکل است.
دولت محمد خاتمی، رئیس جمهور سابق ایران، تلاش کرد اقداماتی
را در این زمینه انجام دهد که از آن جمله می توان به راه اندازی تعدادی
خانه امن برای زنان و حمایت مالی از یک پروژه بزرگ تحقیقاتی در مقیاس کشوری
برای بررسی متغیرهای منطقه ای و دامنه شیوع خشونت خانوادگی در کشور اشاره
کرد. راه اندازی خانه های امن پروژه ای بود که هیچگاه به درستی یا در مقیاس
وسیع اجرایی نشد. این پروژه در زمان خود حرکتی پیشگامانه بود اما برخی
نتایج شوکه کننده آن از جمله اینکه66 درصد از شرکت کنندگان در نظرسنجی ها
گفته بودند حداقل یک بار در طول زندگی مشترک خود مورد آزار جسمی قرار گرفته
اند، به دلیل احتمال کلی گویی و اغراق مورد انتقاد قرار گرفت. گفته می شود
که نتایج به دست آمده از تحقیقات مذکور هم اکنون محرمانه تلقی شده و دولت
تحقیقات گسترده دیگری در این زمینه انجام نداده است.
در حالی که جو قانونی حاکم در ایران راه آزار و اذیت را برای
مردان خشن هموارتر و کمک گرفتن را برای زنان سخت تر کرده، باورهای فرهنگی
مشوق خشونت، ایرانیان را هر جا بروند همراهی می کند. من در کالیفرنیا و در
میان نسلی از ایرانیان بزرگ شده ام که اوایل انقلاب کشورشان را ترک کردند.
یادم می آید دوستان مادرم هر وقت که "مشکلاتی در خانه شان داشتند" به خانه
ما پناه می آوردند و این تنها برداشت مثبتی بود که به عنوان یک نوجوان می
توانستم از این موضوع داشته باشم.
به یاد دارم که در دنیای کودکی بعضی مردها را در جمع زنانه
مان تحقیر می کردیم و وقتی یکی از دوستان که به ما پناه آورده بود – و حتی
حکم قضایی علیه شوهرش داشت – با شوهرش آشتی کرد و با او به لاس وگاس رفت،
حسابی گیج شدیم (این موضوع به من آموخت که زنان هم به خاطر وابستگی به چرخه
خشونت و آشتی، نقش مؤثری را در تداوم روابط مبتنی بر آزار مردان ایفا می
کنند). وقتی درباره موضوع این مقاله با بستگان مسن ترم صحبت کردم، از آنچه
در مورد شوهران سابق شان گفتند شوکه شدم، چیزهایی که فراموش شان کرده بودم
یا شاید مثل بقیه ترجیح داده بودم چشم ام را به رویشان ببندم.
به گفته نهضت فرنودی، روان درمانگر سرشناسی که چندین دهه در
میان جامعه ایرانیان لس آنجلس به کار روان درمانی مشغول بوده، خشونت خانگی
میان مهاجران ایرانی نسل اول نسبتا شایع بوده است. او می گوید: "نرم افزار
فرهنگی مهاجران تغییری نمی کند، آنها با میراث فرهنگی مشابهی می آیند، تنها
فرق اش این است که وارد جایی با قوانینی متفاوت می شوند."
به هر حال، اجرای قانون خیلی زود وضعیت را تغییر داد، به خصوص
در میان تعداد زیادی از خانواده های مهاجر ایرانی که در آن ها خشونت خانگی
به بیماری روانی خاص یا سوء مصرف مواد مخدر ربطی نداشت. "خیلی از کسانی که
می گفتند 'من را تحریک نکن، کاری نکن خون جلوی چشم ام رو بگیره چون اون
وقت نمی تونم خودم رو کنترل کنم، بعد از گذراندن یکی دو شب در زندان و باز
شدن پرونده قضایی علیه شان، معلوم می شد که در واقع خیلی خوب هم می
توانستند از پس کنترل خودشان بربیایند."
به اعتقاد فرنودی، توسل به خشونت فیزیکی به عنوان وسیله ای
برای کنترل همسر یا حل و فصل مناقشه برای اکثر ایرانیان نسل دوم مفهومی
بیگانه است. او تغییر رفتار مردان و زنان ایرانی را شاهد بوده است، مردانی
که به دنبال شرکای واقعی برای زندگی و نه صرفا همسران مطیع هستند و زنانی
که دیگر حاضر به تحمل خشونت نیستند.
یکی از مشکلات ماندگار در داخل ایران، نبود آموزش های اجتماعی
و پوشش مناسب رسانه ای در مورد هر آن چیزی است که موجبات آزار زنان را
فراهم می آورد. زهرا تیزرو، از اساتید دانشگاه اکستر، که تحقیقی در ایران
انجام داده از مصاحبه اش با زنان کشاورز می گوید،از آن جايي كه برخي از
زنان مصاحبه شو نده، بخصوص زنان روستايي، معني كلمه 'خشونت' را درك نمي
كردند، مجبور بودم از كلمات ديگري براي رساندن مفهوم استفاده كنم. اين زنان
در معرض اشكال بي رحمانه اي از خشونت فيزيكي قرار داشتند و از ديد ايشان
ضرب وشتم خشونت به حساب مي آيد و نه كشيده و مشت.
حتی زنان مدرن شهری هم گاهی از این موضوع غافل اند که آزار
احساسی، از کنترل رفتار گرفته تا توهین و اجبار به داشتن رابطه جنسی در
زندگی زناشویی، از مصادیق خشونت خانگی به شمار می آید. نرگس توسلیان،
دانشجوی دکترا و فعال حقوق زنان در این زمینه می گوید: "من این موضوع را
حتی میان دوستان تحصیلکرده خودم هم می بینم"."یکی از دوستانم که نامزد داشت
به من گفت نمی دانسته اجبار به داشتن رابطه جنسی توسط نامزدش تجاوز به عنف
محسوب می شود."
بسیاری از جوانان ایرانی ممکن است متوجه چنین مفاهیمی نشوند و
قابل درک است که از شنیدن پیام های مغشوش دولت در مورد نقش های جنسیتی و
اصول اخلاقی دچار سردرگمی شوند: زنان مرواریدهایی هستند که باید از آن ها
محافظت کرد، غیرت مرد، جوهر وجودی اوست که باید به هر قیمتی آن را حفظ کرد.
با نگاهی به تصاویر بیلبوردهای تبلیغاتی در گوشه و کنار شهرتان متوجه می
شوید که از مردان و زنان انتظار چه رفتاری می رود. چطور می توان توقع داشت
پیام هایی از این دست، به برخوردهای خشونت آمیز جنسیتی در صحنه واقعی زندگی
دامن نزند؟
از نظر کارشناسانی مثل شهلا اعزازی، با وجود همه نابسامانی
های اجتماعی که توسط دولت بر ایرانیان تحمیل می شود – از خشونت گاه و بیگاه
گشت ارشاد در خیابان ها گرفته تا لایحه جدید ترویج پدرسالاری – جامعه
ایران به آرامی در حال پیشرفت است. اعزازی می گوید: " در ابتدای کارم در
تهران ، با زنانی صحبت کردم که از نظرشان یک سیلی ساده'، خشونتی عادی و
طبیعی بود حتی از من می پرسیدند، 'مگر شوهرت تو را نمی زند؟' اما امروز،
شاهد آگاهی جدیدی در میان زنان هستم، آن ها دیگر کتک زدن زن را چیز بدی می
دانند."
نوشین، مشاور سازمان بهزیستی ایران در شهر همدان، هم شاهد
پیشرفت های فکری مشابهی در زنان در این زمینه بوده است. او می گوید: "هر
روز مردان بیشتری با بدن های کبود به ما مراجعه می کنند"، او با اشاره به
روند رو به رشد تعداد زنانی که در سراسر کشور در کلاس های آموزش هنرهای
رزمی شرکت می کنند، چنین می گوید: "فکر می کنید اتفاقی است که هر روز زنان
بیشتری در کلاس های کاراته و کونگ فو شرکت می کنند؟ زنان، به خصوص زنان
جوان، در حال یادگیری حقوق خود و روش های دفاع شخصی هستند."
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر