از خواب که بیدار شدم، تنها قسمتی که خیلی واضح به یاد می
آوردم این بود که دنبال آیفون ام می گشتم که خبر دهم در چند روز آینده به
طور زنده از زندان های امریکا، توییت خواهم کرد. به نظر خودم خیلی هیجان
انگیز می آمد، با خودم فکر کردم کمتر کسی این شانس را خواهد داشت که در این
موقعیت قرار بگیرد . دنبال چند تا عکس دبش اینستگرامی هم می گشتم از داخل
محوطه که ضمیمه گزارشم کنم ...
با دو تا از دوستانم بودم . داشتیم برای خودمان می گشتیم و مدل توریستی عکس می گرفتیم که یک دفعه ای فهمیدیم که وارد محوطه ممنوعه شده ایم . منطقه نظامی که عکس برداری و فیلم برداری در آن مطلقا ممنوع بود . حالا بیا و ثابت کن که قصد جاسوسی نداشته ایم . خلاصه که همین پروسه اثبات عدم قصد جاسوسی، منجر به بازداشت چند روزه ما شد . نمی دانم اسم زندانش چه بود، اما یادم می آید که اصلا از این اتفاق ناراحت نشدم . خیلی هم برایم هیجان داشت . حتی دوست داشتم از آن زندان های خفن مدل گوانتانما باشد که کمتر کسی از داخلش گزارش تهیه کرده باشد. هر چه بود، زندان زیبایی بود. وقت هوا خوری که می رفتیم روی ایوان می نشستیم ، یادم می آید که منظره پیش رویمان، دقیقا همان منظره هتل سلطان احمد در ترکیه بود. دریا بود و دریا بود و صخره ... داخل زندان نه کثیف بود نه خیلی شیک . دوش های حمام، مدل همان دوش های سالن ورزش دانشگاه بود. از دو، سه روزی که گذشت هیچ خاطره دقیقی ندارم .حتی یادم نمیاد که واقعا گزارشی دادم از اوضاع داخل به بیرون یا نه ، فقط این را یادم می آید که در طول این سه روزخیلی از شخصیت های سیاسی از طیف های مختلف به دیدنم آمدند . یک بازدید کننده بیشتر در یادم مانده : وقتی وارد شد خانم " ف " بود، بعد که داشت می رفت از اتاق بیرون یک روسری سرش کرد و شد خانم " م " از یک جریان کاملا متفاوت .
می گویند خواب ها ، نشانه ای است از ترس ها و آرزوها ی آدمی در زمان بیداری . در طول راه نشستم خوابم را حلاجی کردم . قسمت اول حتما از سفر چند سال قبل آمده بود وقتی که به ترکمنستان رفته بودیم و همینطور دوربین به دست وارد یک محوطه ممنوعه شدیم . البته موضوع با یک تذکر ساده ختم به خیر شد. قسمت بازداشت هم لابد به سفر مصر مربوط می شود. با یکی از دوستان برای کنفرانسی عازم مصر شدیم . با آن که ویزا داشتیم، در نهایت اجازه ورود پیدا نکردیم . آن طور که مامور می گفت برای اتباع برخی از کشور ها ، علاوه بر مهر ویزا ، باید مهر چک امنیتی هم بر روی پاسپورت می بود که برای ما نبود و در نهایت بعد از چند ساعت معطلی در " اتاق ویژه افراد بدون ویزای در حال گذر به کشورها ی دیگر"، عازم لندن شدیم . قسمت آخر را هم هنوزکشف نکرده ام به چه بر می گردد . شاید هم هنوز منتظر معجزه " ائتلاف " هستم
با دو تا از دوستانم بودم . داشتیم برای خودمان می گشتیم و مدل توریستی عکس می گرفتیم که یک دفعه ای فهمیدیم که وارد محوطه ممنوعه شده ایم . منطقه نظامی که عکس برداری و فیلم برداری در آن مطلقا ممنوع بود . حالا بیا و ثابت کن که قصد جاسوسی نداشته ایم . خلاصه که همین پروسه اثبات عدم قصد جاسوسی، منجر به بازداشت چند روزه ما شد . نمی دانم اسم زندانش چه بود، اما یادم می آید که اصلا از این اتفاق ناراحت نشدم . خیلی هم برایم هیجان داشت . حتی دوست داشتم از آن زندان های خفن مدل گوانتانما باشد که کمتر کسی از داخلش گزارش تهیه کرده باشد. هر چه بود، زندان زیبایی بود. وقت هوا خوری که می رفتیم روی ایوان می نشستیم ، یادم می آید که منظره پیش رویمان، دقیقا همان منظره هتل سلطان احمد در ترکیه بود. دریا بود و دریا بود و صخره ... داخل زندان نه کثیف بود نه خیلی شیک . دوش های حمام، مدل همان دوش های سالن ورزش دانشگاه بود. از دو، سه روزی که گذشت هیچ خاطره دقیقی ندارم .حتی یادم نمیاد که واقعا گزارشی دادم از اوضاع داخل به بیرون یا نه ، فقط این را یادم می آید که در طول این سه روزخیلی از شخصیت های سیاسی از طیف های مختلف به دیدنم آمدند . یک بازدید کننده بیشتر در یادم مانده : وقتی وارد شد خانم " ف " بود، بعد که داشت می رفت از اتاق بیرون یک روسری سرش کرد و شد خانم " م " از یک جریان کاملا متفاوت .
می گویند خواب ها ، نشانه ای است از ترس ها و آرزوها ی آدمی در زمان بیداری . در طول راه نشستم خوابم را حلاجی کردم . قسمت اول حتما از سفر چند سال قبل آمده بود وقتی که به ترکمنستان رفته بودیم و همینطور دوربین به دست وارد یک محوطه ممنوعه شدیم . البته موضوع با یک تذکر ساده ختم به خیر شد. قسمت بازداشت هم لابد به سفر مصر مربوط می شود. با یکی از دوستان برای کنفرانسی عازم مصر شدیم . با آن که ویزا داشتیم، در نهایت اجازه ورود پیدا نکردیم . آن طور که مامور می گفت برای اتباع برخی از کشور ها ، علاوه بر مهر ویزا ، باید مهر چک امنیتی هم بر روی پاسپورت می بود که برای ما نبود و در نهایت بعد از چند ساعت معطلی در " اتاق ویژه افراد بدون ویزای در حال گذر به کشورها ی دیگر"، عازم لندن شدیم . قسمت آخر را هم هنوزکشف نکرده ام به چه بر می گردد . شاید هم هنوز منتظر معجزه " ائتلاف " هستم
پ.ن- عکس از منظره هتل سلطان احمد در ترکیه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر