۱۳۹۴ بهمن ۵, دوشنبه

اعتراضِ ۱۶۵ هنرمند و کنشگر به احکام سنگین دو موسیقیدان و یک فیلمساز در ایران

 



165 موسیقیدان، فیلمساز، ادیب و کنشگر ایرانی از جمله جعفر پناهی، محسن نامجو، شهرنوش پارسی‌پور، مهرانگیز کار، آسیه امینی، شاهین نجفی، هانیبال یوسف، گروه آبجیز (صفورا و ملودی صفوی)، گروه ایندو (شادی یوسفیان و اردلان پایوار)، اروین خاچیکیان، رعنا منصور و حامد نیک پی با امضای متن زیر اعتراض خود را به حکم‌های سنگینِ صادر شده و شکنجه‌های اِعمال شده در مورد مهدی رجبیان، آهنگساز، نوازنده‌ی سه‌تار و بنیان‌گذار رسانه‌ی برگ موزیک؛ حسین رجبیان، فیلمساز و یوسف عمادی، آهنگساز، اعلام کردند و خواستار آزادی فوری و بی قید و شرط این سه و پایان یافتن این شیوه‌ی برخورد با هنرمندان شدند.


متن این بیانیه‌ی اعتراضی به شرح زیر است:

 

هنرمندان و اهالی فرهنگ در ایران، در ماه‌های اخیر روزهای دشوارتری را به نسبت قبل می‌گذرانند. در پی خبرهای پیشین درباره‌ی بازداشت و صدور حکم‌های سنگین و ممنوعیت فعالیت‌ها برای این قشر، هم‌اکنون خبر برگزاری دادگاه تجدید نظر برای مهدی رجبیان، آهنگساز، نوازنده‌ی سه‌ تار و بنیانگذار رسانه‌ی «برگ موزیک»؛ حسین رجبیان، فیلمساز و یوسف عمادی، آهنگساز را در ماه اخیر می‌شنویم.
این هنرمندان که در سال 1392 ابتدا چندین هفته را در محلی نامعلوم در حبس سپری کرده و تحت شکنجه، فشار و اجبار به اعتراف تلویزیونی قرار گرفته بودند و سپس بیش از دو ماه را در بند دو-الف زندان اوین در انفرادی گذرانده و بعد با قرار وثیقه 200 میلیون تومانی برای هر یک، آزاد شده بودند، در دادگاه بدوی که در سال جاری برگزار شد، مجموعا به گذراندن هجده سال حبس محکوم شدند.


صدور چنین حکم‌هایی از سوی نهادهای قضایی، بیشتر می‌تواند در مورد جانیان باورپذیر باشد تا هنرمندان. اما متاسفانه در ایران امروز، مجازات‌های به مراتب شدیدتری را برای هنرمندان به نسبت جنایتکاران شاهدیم.
ما اهالی موسیقی و فرهنگِ امضاکننده‌ی این متن، ضمن محکوم کردنِ اِعمالِ هر نوع فشار و سرکوب در مورد هنرمندان، خواهان آزادیِ فوری و بی قید و شرط این سه و پایان یافتنِ این شیوه‌ی برخورد با هنرمندان هستیم.


امضاکنندگان:

سهند آدم عارف
شبنم آذر
فرشاد آریا
مریم آموسا
هادی ابراهیمی رودبارکی
اكرم احقاقي
فاطمه اختصاری
راحيل ارجمندي
شهلا اسماعیل‌زاده
نسرین افضلی
یحیی الخنسی
زارا امجدیان
آسیه امینی
بهمن امینی
آناهیتا اوستایی
البرز ایلانی
مریم بابایی
سمیرا بازگیر
زهرا باقری شاد
خالد بایزیدی
سلیمان بایزیدی
فخری برزنده
افسانه برزويي
امير حسين برزويي
لادن برومند
صاحب بوستاني
اعظم بهرامی
شادی بیضایی
فرخ بیک
شهرنوش پارسی پور
اردلان پایوار
وندا پرتوي
حمید پرهام
مهشید پگاهی
جعفر پناهی
زینب پیغمبرزاده
رویا تفتی
نرگس توسلیان
سپیده جدیری
مهری جعفری
ناما جعفری
جلوه جواهری
جواد جواهری
محمدرضا جهاني
طاهره چناری
رحمان چوپانی
رضا حاجی حسینی
امید حبیبی نیا
بنفشه حجازی
مسعود حدادی
سعید حسن‌زاده
پروانه حسینی
مرتضي حسيني
ناهید حسینی
یوسف حسینی (کاروان)
ياسمين حشدري
اروین خاچیکیان
پویا خازنی اسکویی
مینا خازنی اسکویی
نیکو خاکپور
حنيف خراساني‌نژاد
سارا خلیلی جهرمی
بابک خوشجان
دانیال دادور
آزاده دواچی
نعیمه دوستدار
بهزاد ذوالنور
مریم رحمانی
سالومه رحیمی
سحر رضازاده
نسیم روشنایی
مريم زارعي
معصومه زماني
سیامند زندی
ماندانا زندیان
میثم سراج
سارا سعيدي
ساره سکوت
قارن سوادکوهی
منصوره شجاعی
محمد شعباني
روحی شفیعی
امید شمس
فاطمه شمس
شعله شمس شهباز
نقیب شنبه ‌زاده
نسیم صالحی
لادن صحرایی
غلامرضا صراف
ماني صفار
مينا صفار
نیما صفار سفلایی
صفورا صفوی
ملودی صفوی
فرزانه ضامن
فرزاد طبایی
رویا طلوعی
سمانه عابديني
هومن عزیزی
حافظ عظیمی
محمّد علوي راد
آیدا عمیدی
سپیده فارسی
حسین مارتین فاضلی (نانام)
حامد فرمند
ناهید فرهاد
ساسان فریدی‌فر
پیام فیلی
حمید رضا قاسم‌زاده
زهره قاسمی
فريد قدمي
مهتاب قربانی
ساسان قهرمان
ساموئل کابلی
مهرانگیز کار
سعیده کشاورزی
امید کشتکار
پیمان کمالی
فرناز کمالی
علي اصغر كياني
فتح الله کیانیها
محمد گنابادي
ساقی لقایی
سپیده مجیدزاده
لیلی محسنی
شیدا محمدی
داریوش محمدی مجد
نسرین مدنی
غزال مرادی
محمد امين مرئي
جعفر مرتضوی
مرتضی مشتاقی
حامد مصطفوي
مرمر مشفقی – معصومی
 داریوش معمار
خدیجه مقدم
رضوان مقدم
الهام ملک‌پور
رعنا منصور
پریسا موسوی
سید احسان موسوی
سید مهدی موسوی
حبيب موسوي بي‌بالاني
محمد مهدی‌پور
مجید میرزایی
مؤدب میرعلایی
محمد میلانی
محسن نامجو
شاهین نجفی
صبری نجفی
فریده نقش
علی نگهبان
شیرین‌دخت نورمنش
مرتضي نوروزي
علی‌رضا نوری
حامد نیک پی
نیما نیا
كوروش نيك‌نصر
حمید رضا واشقانی فراهانی
نینا وباب
امیرعلی ولی‌پور
مریم هوله
هانیبال یوسف
مهدی یوسفی
شادی یوسفیان


https://iranwire.com/blogs/6272/7797/

من و مهرانگیز کار در اتاق قانون بنیاد سیامک پورزند (قسمت اول)

گزارشم در مورد برخورد قوه قضائیه با وکلای مستقل

قوه قضائیه از وکلای مستقل واهمه دارد

شفیعی از جمله وکلایی است که در سال های اخیر مورد غضب قوه قضائیه بوده و در بسیاری از موارد موکلینش تحت فشار برای عزل وی قرار گرفته اند. در برخی از پرونده ها نیز قاضی با کارشکنی های خود مانع وکالت شفیعی شده است. وی هم چنین وکیل مورد انتخاب خانواده های جسیون رضائیان، امیر حکمتی و سعید عابدینی بوده اما در نهایت به وی اجازه دفاع از هیچ یک از پرونده های مذکور داده نشد. او وکالت بسیاری از پرونده های مشهور از جمله برادران علایی، کیان تاجبخش و سه کوهنورد آمریکایی را در کارنامه خود دارد. 

حدود یک سال پیش که خانواده جیسون رضائیان به شفیعی برای پرونده جسیون وکالت داده بود، مصاحبه ای با او انجام دادم. وی در آن مصاحبه به کارشکنی هایی قاضی صلواتی اشاره کرد« هنگامی که خانواده جیسون رضائیان برای اولین بار به من مراجعه کردند، گفتند اولین گزینه آن ها بوده ام ولی بنا به دلایلی نامعلوم، برخی مراجع به آن ها گفته بودند پروانه وکالت من توقیف شده و نمی توانم وکالت پرونده را برعهده بگیرم. چنین حرفی اساسا درست نبود و پروانه وکالت من هیچ گاه توقیف نشده بود.»

پس از آزادی جیسون رضائیان، با مسعود شفیعی گفت و گو کردم. این بار با این سوال که چرا برخی از وکلا با وجود داشتن پروانه وکالت معتبر و وکالت نامه از سوی متهم با کارشکنی‌های قوه قضائیه مواجه شده و در مقابل چرا گاهی اوقات ترجیح قوه قضائیه بر وکلای خاصی است. پاسخ او کوتاه بود: «قوه  قضائیه از وکلای مستقل واهمه دارد. زیرا می داند آنها در مورد بی قانونی های صورت گرفته در پرونده با رسانه ها و افکار عمومی صحبت می کنند. این کار موثر است و شخصا تجربه داشته ام. مثلا در پرونده سه کوهنورد آمریکایی وقتی می دیدم به دفاعیاتم ترتیب اثر داده نمی شود، آن را در مصاحبه هایم می آوردم. خوب طبیعی است که وکلایی که مورد تمایل قوه قضاییه هستند چنین کاری نمی کنند یعنی یا اصلا مصاحبه نمی کنند و یا اگر هم مصاحبه کنند آن چه را که بدان ها گفته شود می گویند.»

شفیعی البته تنها وکیلی نیست که موکلینش برای عزل وی تحت فشار قرار گرفته اند. بسیاری از وکلای دیگر نیز چنین تجربه ای را داشته اند. شیرین عبادی، حقوقدان و برنده جایزه صلح نوبل ۲۰۰۳ یکی از وکلایی است که موکلینش بارها برای عزل وی تحت فشار قرار گرفته اند. روزبه میرابراهمی، روزنامه نگار که در پاییز ۱۳۸۳ دستگیر شد یکی از موکلین عبادی است که با فشار بازجویش برای عزل عبادی مواجه شده بود. وی در این مورد می گوید: «در زندان وقتی بازجو برگه وکالت‌نامه خانم عبادی را برای امضا آورد، به من گفت دادستانی گفته که اگر این تقاضانامه را امضا کنی و شیرین عبادی را به عنوان وکیل تایید کنی، ۵ سال به حکم نهایت اضافه می‌کنیم و بعد متن کوتاهی را به من داد تا ضمن رد تقاضای وکالت، خانم عبادی را عامل اسرائیل و ... معرفی کنم. تا زمانی که در زندان بودم عملا به من اجازه ندادند که وکیلی داشته باشم؛ می‌گفتند تو وکیل لازم نداری ما خودمان وکیلت هستیم!! بعدها که با وثیقه از بازداشت بیرون آمدم، وکالت نامه را امضا کردم و خانم عبادی به عنوان وکیل من عمل کرد.»

امید معماریان، رونامه نگار از دیگر افرادی است که در هنگام بازداشتش در پاییز ۸۳ برای عزل وکلای انتخابی خود تحت فشار قرار گرفته بود: «هنگامی که در انفرادی به سر می بردم یک بار بازجو پیش من آمد و برگه وکالتی را که خانواده ام امضا کرده بودند، به من نشان داد. بر روی وکالت نامه امضاء وکیل (نعمت احمدی) و خانواده ام بود و تنها امضاء من لازم بود تا آقای احمدی بتواند وکالت من را بر عهده بگیرد. او بعد از امضای خانواده ام با رسانه ها صحبت کرده بود. بازجو برای من یک نوشته ای را آورد که در آن نوشته بود نیازی به وکیل ندارم چرا که با کمک برادران و در سایه روشنگری‌ هایی که در طی این مدت در زندان داشته ام، متوجه شدم چنین وکلایی تنها برای مقاصد مادی و مطرح کردن خود، قصد قبول وکالت زندانیان را دارند و به همین جهت وکالت ایشان راقبول ندارم. چنین خواسته ای برای من در آن شرایط واقعا تکان دهنده بود. گفتم که امضا نمی کنم و مهم هم نیست چون در انفرادی هستم و بالاخره وکیل هم نمی تواند کاری بکند. بازجویم گفت من اصلا در موقعیتی نیستم که بخواهم انتخاب کنم و این قدر سرم را به دیوار می زند تا روی دست وپا امضا کنم! این را در حالی می گفت که دو انگشت دستش را با فشار زیر چانه من گذاشته بود به نحوی که انگشتش را در حلقم احساس می کردم و نمی توانستم به راحتی نفس بکشم. نهایتا همان نامه ای که داده بود را امضا کردم چون به نظرم آمد همه متوجه خواهند شد که این ادبیات من نیست و در زندان تحت فشار هستم. اتفاقا همین طور هم شد و همه دوستان و خانواده و وکیلم متوجه شدند که در زندان در شرایط خوبی به سر نمی برم. هنگامی که آزاد شدم و خانم نسرین ستوده و آقای محمد سیف زاده را به وکالت پذیرفته و به دادگاه رفتم، دادرس پرونده گفت که با انتخاب این وکلا کار خودم را خیلی مشکل کرده ام و حالا حالا ها باید «سگ دو» بزنم. اما در نهایت، همین دو وکیل که از اعضای کانون مدافعان حقوق بشر به ریاست خانم شیرین عبادی بودند، در جلسات با شجاعت از من دفاع کردند و جلوی اظهارات خلاف قانون آنها را گرفتند.»

شیرین عبادی در پاسخ به این سوال که چرا برخی از وکلا مورد غضب قوه قضائیه بوده و برخی دیگر مورد ترجیح قوه قضائیه هستند، می گوید: «دادگاه ها از وکلایی که با رسانه ها گفت و گو می کنند و به افکار عمومی اطلاع رسانی می کنند به دیده خوبی نگاه نمی کند و ترجیح می دهد که در پرونده های با اهمیت چنین وکلایی حضور نداشته باشند؛ از جمله در بسیاری از پرونده هایی که داشتم موکلینم برای عزل من تحت فشار قرار می گرفتند؛ برخی از آن ها به ناچار قبول می کردند و برخی مانند ۷ رهبر بهایی، تحت هیچ شرایطی حاضر به قبول حرف دادگاه نمی شدند و می گفتند ما وکیلمان را عوض نمی کنیم. از طرف دادستان و دادگاه بارها به من گفته می شد تو آزاد هستی که هر طور که دوست داری در دادگاه صحبت کنی، پس چرا مصاحبه می کنی؛ من همیشه جواب می دادم درست است که می توانم در دادگاه صحبت کنم اما قاضی توجهی به دفاعیات من نمی کند. او قبلا تصمیمش را می گیرد. در نتیجه هنگامی که از اجرای عدالت در دادگاه ناامید می شوم از افکار عمومی کمک می گیرم و بی عدالتی در حق موکلم را با مردم در میان می گذارم. اگر دادگاه ها استقلال داشتند و به حرف وکلا گوش می کردند، شاید نیازی به این همه مصاحبه نبود.»

https://iranwire.com/features/8604/

«بله، ایران را ترک کرد»... این جمله ای است که در هفت روز گذشته در انتظارش بودیم تا بتوانیم این گزارش را منتشر کنیم... گزارش من، مازیار بهاری و شیما شهرابی از ‫‏ننصرت الله خسروی رودسری‬، چهارمین زندانیِ ایرانی-آمریکاییِ آزاد شده در ۱۶ ام ژانویه ۲۰۱۶





نصرت الله خسروی رودسری کیست؟ ماجرای چهارمین زندانی آمریکایی

«بله، ایران را ترک کرد». این جمله ای است که در هفت روز گذشته در انتظارش بودیم تا بتوانیم این گزارش را منتشر کنیم.

اکنون «نصرت الله خسروی رودسری»، که به فرزاد یا فِرِد خسروی هم شناخته می شود، ایران را ترک کرده است. او حالا جایی است در آسمان میان ایران، سرزمینی که در آن زاده شد و نزدیک به یک سال در آن حبس بود، و آمریکا، که هفت زندانیِ ایرانی را در تبادل با او و سه زندانی ایرانی-آمریکاییِ دیگر آزاد کرد. خسروی چهارمین زندانیِ ایرانی-آمریکاییِ آزاد شده در ۱۶ ام ژانویه ۲۰۱۶ است؛ فرد کمتر شناخته شده ای که در هاله ای از ابهام بود و  نمی خواست به همراه دیگر زندانی ها، ایران را با هواپیمای سوییس ترک کند.


این مرد کیست؟ چرا این قدر در هاله ای از ابهام بوده؟ خبرنگاران رسانه های اجتماعی را زیر و رو کردند بلکه سرنخی پیدا کنند. خسروی نه صفحه ای در فیسبوک دارد، نه حسابی در توییتر. هیچ اطلاعاتی هم درباره بازداشت و یا اتهاماتش موجود نیست. تنها چیزی که مقامات آمریکا گفته بودند این بود که او شهروندی آمریکایی بوده که در ایران بازداشت شده است. چیز بیشتری گفته نشده بود.

چندی پیش، یکی از کسانی که گاهی برای «ایران وایر» مطلب می نویسد، به شکلی کاملا تصادفی، به ما گفت هم سلولیِ پیشینِ آقای خسروی در فیسبوک خود، از آزادیِ او ابراز خوشحالی کرده است. این هم سلولی نمی خواهد نامش فاش شود، و این پست را از صفحه فیسبوک خود حذف کرده است. ماجرای آقای خسروی، آن طور که همسلولی و یکی از اعضای خانواده اش برای مان تعریف کردند، هم ماجرای عجیبی است و هم در عین حال، درست مثل سرگذشت بسیاری از زندانیانِ دیگری است که در ایران به دست حکومت و به اتهاماتی امنیتی بازداشت می شوند. ما این امکان را پیدا نکردیم که با آقای خسروی، زمانی که در ایران بود، صحبت کنیم، ولی نکاتی که در ادامه این مطلب خواهیم گفت توسط سه منبع مستقل تأیید شده اند.


به گفته همسلولی، خسروی در ماجرای انقلاب سال ۱۳۵۷، در ارتش ایران خدمت می کرده است و در زمان خدمت با فعالیت های مخالفان دولت جمهوری اسلامی در ترکمن صحرا، چندماهی پس از شروع انقلاب، مبارزه می کرد. نمی دانیم چرا خسروی از ایران رفت. در اوایل سال های دهه ۱۳۶۰، بیش از یک میلیون ایرانی به آمریکا و کشورهای دیگر مهاجرت کردند. آقای خسروی نیز به کالیفرنیا رفت که بزرگترین جمعیت مهاجر ایرانی را در خود جای داده است. به گفته اعضای خانواده او، خسروی در کالیفرنیا و فلوریدا در صنعت فرش، به عنوان طراح و فروشنده کار می کرد.


زندگی خسروی دچار تحولی عظیم شد وقتی به شکلی نامنتظره به یکی از مشاوران «اف بی آی» - پلیس فدرال آمریکا - تبدیل شد. آن طور که همسلولی او می گوید، خسروی برای او تعریف کرده بوده به شکلی تصادفی متوجه می شود که در ماشینی که خریده بوده قطعاتی دزدی به کار رفته بوده است. خسروی ردِ دزدها را می زند و پلیس را از کشفیات خود آگاه می کند. اف بی آی تحت تأثیر هوش و خلاقیت خسروی در ماجراهای تحقیقاتی و کارآگاهی قرار می گیرد و از او می خواهند به شکل «فیری لنس» یا آزاد برای آن ها کار کند. همسلولی تعریف می کند که خسروی در جریان بازجویی هایش در ایران، بر این نکته تأکید می کرده که کارمند یا مأمور اف بی آی نبوده؛ «فقط هر از گاهی مشاوره می داده».


خسروی به همسلولی گفته بوده کار او [با اف بی آی] این بوده که به نمایشگاه های ماشین و مغازه های خرید و فروشِ ماشین های دست دوم سر می زده تا ماشین های دزدی و یا ماشین هایی را که در آن ها از قطعات دزدی استفاده شده شناسایی کند. اف بی آی به پرسش های «ایران وایر» درباره آقای خسروی جوابی نداد. ولی یکی از کارمندان سابق این سازمان به ما گفت که نامعمول نیست که اف بی آی مشاورانی را که از استعدادهای خاص و درخشانی برخوردارند به شکل «فیری لنس» استخدام کند.

اواخر سال ۲۰۱۳، خسروی برای دیدن مادرِ سالخورده اش در تنکابن به ایران بازمی گردد. تصمیم می گیرد در ایران بماند و به طور پاره وقت انگلیسی درس دهد. خسروی که به روایت همسلولی سابقش، نزدیک شصت سالش است، عاشق یکی از شاگردانش می شود؛ دختری بیست و چند ساله که خسروی به او پیشنهاد ازدواج می دهد. قرار بود در سال ۲۰۱۶ این زوج با هم ازدواج کنند.


یک شب که خسروی و دوستانش دور هم جمع شده بودند، در تلویزیون فارسی بی بی سی، گزارشی درباره «رابرت لوینسن»، یکی از مأموران «سیا» که در سال ۲۰۰۷ در ایران ناپدید شده بود، می بیند. خسروی پیامکی به یکی از آشناهایش در اف بی آی می فرستد و می گوید می داند لوینسن کجاست. بعدها، در جریان بازجویی ها و نیز گفت و گو با همسلولی های خود، خسروی می گوید آن پیامک را در مستی فرستاده بوده. همسلولی ها و اعضای خانواده خسروی نیز گفته اند او هیچ اطلاعی درباه سرنوشت و احوال لوینسن نداشته و صرفاً برای خودنمایی و جلب توجه آشنای خود در اف بی آی دروغ گفته بود.


حکومت ایران هرگونه اطلاعی را درباره ناپدیدشدنِ لوینسن، حقیقتی که کاخ سفید هم آن را منعکس کرده، انکار می کند. ولی «بری میر» در کتابِ زیر چاپ خود درباره ماجرای لوینسن با عنوان مرد گمشده، ادعا می کند که ایران دست کم تا سال ۲۰۱۱ لوینسن را در زندان نگه داشته و می خواست او را در ازای رفتارهایی آشتی جویانه تر از جانب حکومت آمریکا مبادله کند. کارنامه شفافیت مقامات ایرانی به هیچ وجه قابل دفاع نیست، به خصوص وقتی پای مسایل امنیتی و وضعیت زندانیان در میان باشد. در موارد بسیاری می توان این عدم شفافیت را دید؛ از جمله در ماجرای حبس «سیامک نمازی»، مشاور و مدیر ایرانی-آمریکایی، که حکومت ایران حتی بازداشت او را هم تأیید نکرده بود، و یا در ماجرای «جیسون رضاییان»، خبرنگار واشنگتن پست، که حکومت ایران هیچ وقت رسماً دلایل بازداشت او را اعلام نکرد.  

علی رغم انکارهای حکومت، پرونده آقای لوینسن ظاهراً برای حکومت ایران مایه دردسر است. واژه های «رابرت» و «لوینسن» از جمله واژه های کلیدی ای هستند که توسط سازمان های اطلاعاتی ایران رصد می شوند. تمام شرکت های ارائه دهنده تلفن های موبایل در ایران، یا تحت مالکیت حکومت هستند و یا به حکومت وابسته اند. آن طور که متخصصان امور امنیتی می گویند، حکومت ایران، مانند «آژانس امنیت ملی» آمریکا، روزانه میلیون ها پیامک را جمع آوری و رصد می کند. همسلولی خسروی و اعضای خانواده او نیز بر این باور اند که او به محض آن که آن پیامکِ کذایی را درباره لوینسن به اف بی آی فرستاد، تحت نظارت قرار گرفت.


همسلولیِ خسروی می گوید: «در میِ سال ۲۰۱۵، فِرد خسروی تاکسی می گیرد تا برای پرواز به آمریکا، به فرودگاه امام خمینی برود. در فرودگاه به او می گویند نمی تواند از کشور خارج شود. بدون آن که به او توضیحی بدهند، می برندش. چشمبند به او می زنند و سوار یک «هیوندای سانتاقه» اش می کنند؛ ماشین محبوبِ مأموران اطلاعاتی ایران. دقیقاً همان ماشینی بود که من و کسان دیگری را که می شناسم با آن آورده بودند.»

وکیل خسروی که از اعضای خانواده او نیز هست، گفته مأموران امنیتیِ لباس شخصی به او اتهام جاسوسی و در اختیار گذاشتنِ «اطلاعات محرمانه» به «حکومتی متخاصم»، یعنی آمریکا، زده بودند. در دوران بازداشت، در بند ۲۰۹ زندان اوین، خسروی را کتک زده و با او بدرفتاری کرده بودند. بند ۲۰۹ در اختیار وزارت اطلاعات کشور است.

«قاضی صلواتی» مسئول رسیدگی به پرونده خسروی بوده. صلواتی که به قاضی مرگ هم شناخته می شود، به رفتار تند و خشن با متهمان امنیتی مشهور است. وقتی خسروی به صلواتی می گوید آن پیامک را در مستی فرستاده و فقط می خواسته خودشیرینی کند، قاضی حکم ۷۴ ضربه شلاق برای او صادر؛ البته این حکم هرگز اجرا نشد.


در دورانی که اوین بود، خسروی تنها می توانست یک دقیقه در هفته با خانواده خود صحبت کند. به همسلولی اش گفته بوده بازجویش او را تهدید کرده به کسی نگوید کجاست. خسروی هم تا مدت ها به کسی نگفته بوده زندان است. به گفته همسلولی، «هروقت از زندان با خانواده اش حرف می زد، می گفته الان با یک مشتری در یک فرش فروشی در آمریکا است و باید برود؛ بعد هم تلفن را قطع می کرد. خانواده آرام آرام از دست او عصبانی شدند که توجهی به آن ها نمی کرده. نمی دانستند در زندان است».

بعد از چند ماه بود که خسروی به یکی از اعضای خانواده اش که وکیل بود می گوید زندان است. وکیل خسروی می گوید: «قرار بود دادگاهش در آوریل ۲۰۱۶ در شاخه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتی برگزار شود». می گوید به طور کلی  در جریان وکالت موکل خود، با هیچ مانعی رو به رو نبوده، ولی تصدیق می کند که با آزادی غیرمنتظره خسروی، نمی تواند آخرین فراز و فرودهای پرونده او را بررسی کند.


این خانم می گوید: «با درخواست قاضی صلواتی، با هیچ کس درباره این پرونده حرفی نزدم. ولی حالا که پرونده بسته شده، به نظرم نباید هیچ منع قانونی در این باره وجود داشته باشد». می گوید آزادی خسروی همه را شگفت زده کرد، درست همان طور که خبر بازداشت او هم همه را شگفت زده کرده بود. می گوید: «بازداشت او ناشی از سوء تفاهم بود. به هر حال الان خوشحالم که از زندان بیرون آمده و می تواند به زندگی خود بازگردد».

https://iranwire.com/features/8608/

Want to know who the fourth Iranian- American freed in the Iran- US prisoner swap is? Read our report ( by Maziar Bahari, Shima Shahrabi and I) on Iran wire



 
 
Saturday 23 January 2016

 

Who is Nosratollah Khosravi-Roodsari? The Story of the Fourth American Prisoner

“Yes, he left Iran.” This was the sentence we have been waiting for for the last seven days, in order to bring you this story. Nosratollah Khosravi-Roodsari, also known as Farzad or Fred Khosravi, has left Iran. He is now somewhere in the sky between Iran, his country of birth where he was in prison for almost a year, and the United States, which released seven Iranian prisoners in exchange for Khosravi and three other Iranian-American prisoners. Khosravi has become known as the fourth Iranian-American prisoner released from Iran on January 16, and the mysterious one who didn’t want to leave Iran with the others on the Swiss airplane.
So who is this mysterious man? Journalists flocked to social media to see what they could find out. He doesn’t have a Facebook page or a Twitter account. There was no information available about his arrest or the charges against him. All the American authorities said was that he was an American citizen arrested in Iran. 

It was only by chance that one of IranWire’s occasional contributors told us that Khosravi’s former cellmate had expressed his joy at Khosravi’s release in a Facebook post. The cellmate does not want to be identified, and has since removed the post. Khosravi’s tale, as told to us by the cellmate and a family member, is bizarre yet typical of many Iranian prisoners who have been arrested by a paranoid government on security charges. We have not been able to speak with Khosravi, but the following details have been confirmed by three independent sources.
According to Khosravi’s cellmate, Khosravi served in the Iranian military during the 1979 Islamic Revolution. He was a member of the army units that fought anti-regime activists in the northeast of the country a few months after the revolution began. We don’t know why Khosravi left Iran. More than a million Iranians migrated to the United States and other countries in the early 1980s. Khosravi moved to California, which is home to the largest Iranian community in the Diaspora. According to his family members, he worked in the carpet industry as a designer and seller in California and Florida.

Khosravi’s life took a dramatic turn when he unexpectedly became an advisor to the FBI. According to his cellmate, Khosravi told him that he once noticed that he had unintentionally bought a car with stolen parts. He managed to identify the thieves of the stolen parts, and notified the police about his findings. The FBI, he said, was so impressed by his investigative talents that they asked him to work with them on a freelance basis. According to the cellmate, Khosravi insisted during his interrogations in Iran that he was not an FBI employee or an agent, “just an occasional advisor.” Khosravi told his cellmate that his job included visiting car shows and secondhand dealerships to identify stolen cars and cars with stolen parts. The FBI did not reply to our email enquiries about Khosravi. A former FBI agent told IranWire that it is not unusual for the FBI to hire freelance consultants with special talents.

Khosravi went back to Iran in late 2013 to visit his elderly mother in the city of Tonekabon, close to the Caspian Sea. He decided to stay in the country and worked part-time as English teacher. Khosravi, who the cellmate says is now in his late 50s, fell in love with one of his students, a woman in her 20s, and asked her to marry him. The couple was supposed to marry in 2016.

One night, at a gathering with friends, Khosravi saw a report on BBC Persian television about Robert Levinson, a CIA consultant and former FBI agent who disappeared in Iran in 2007. Khosravi sent a text message to an FBI contact indicating that he knew Levinson’s whereabouts. Later, during interrogations and in conversations with cellmates, Khosravi said that he sent the message under the influence of alcohol, which is illegal in Iran. His cellmate and family members say that Khosravi had no information about Levinson’s fate, and had simply lied to impress his FBI contact.

The Iranian government has denied any knowledge of Robert Levinson’s disappearance, a claim that appears to be accepted by the White House. But journalist Barry Meier, author of “Missing Man,” a forthcoming book about Levinson’s case, claims that Iranians were holding Levinson in the country at least until 2011, and were willing to exchange him for unspecified gestures by the US government. 

Iranian officials are not known for transparency with regard to the fate of prisoners, as recent cases have shown. Authorities have never admitted to arresting Iranian-American consultant Siamak Namazi. In the case of Washington Post reporter Jason Rezaian, who was released in a prisoner exchange last week, authorities never officially declared the reasons for his arrest.
Despite the government’s denial of knowledge of Levinson’s whereabouts, his case seems to be a thorny issue for the authorities. The words “Robert” and “Levinson” are reportedly keywords monitored by Iranian intelligence. All cell phone providers in Iran are either owned by or affiliated with the Iranian government. According to security experts, Iranian intelligence, similar to NSA, collects and monitors millions of text messages everyday. Khosravi’s cellmate and his family members believe Khosravi was under surveillance from the moment he sent his FBI contact a message about Levinson.

“In May 2015, Fred Khosravi ordered a cab to take him to Tehran’s Imam Khomeini Airport to go to the United States. At the airport he was told that he couldn’t leave the country,” says the cellmate. “He was taken away without being told where he was going. They blindfolded him and put him in a Hyundai Santa Fe, the intelligence agents’ car of choice. It’s the very same make of car that I, and other people I know, were taken away in.”
Khosravi’s lawyer said plainclothes security agents charged him with espionage and sending “secret information” to “a hostile government,” meaning the American government. Khosravi was roughed up during the arrest and was taken to Ward 209 of Evin Prison, which is controlled by Iran’s Ministry of Intelligence.
Judge Abolghasem Salavati was in charge of Khosravi’s case. Salavati, who has been nicknamed “the judge of death,” is known for his harsh treatment of defendants in security-related cases. When Khosravi told Salavati that he was drunk when he sent the text message, and just wanted to show off, the judge sentenced him to 74 lashes, the punishment for consumption of alcohol in Iran. The sentence was never carried out. 

While in Evin Prison, Khosravi was allowed to speak with family members for one minute a week. Khosravi told his cellmate that his interrogator warned him about telling anybody about where he was. For a long time, Khosravi did not tell his family that he was in prison. 
“Whenever he talked to his family from prison, he would say ‘I’m with a client at the carpet store in the US. I need to go’. And then would hang up the phone,” says the cellmate. “The family eventually became angry with him for ignoring them. They didn’t know that Khosravi was in prison." It was only after a few months that Khosravi told a family member that he was in prison. American officials were also notified of his status months after his arrest.

“His trial was supposed to be in April 2016 at Branch 15 of Tehran’s Revolutionary Court, presided over by Judge Salavati,” Khosravi’s lawyer said. Khosravi’s lawyer said she had generally not encountered any obstacles when trying to represent her client, but admitted that the surprise release meant that she had not had a chance to review new developments in his case.
“At the request of Judge Salavati, I did not talk about the case to anyone, but now that the case is closed, I believe there should be no legal prohibition on that,” she said. She says that she was as surprised by Khosravi’s sudden release as she was when she heard he was arrested. “The arrest was the result of a misunderstanding,” she says. “But I’m glad that he’s out of prison now and can go back to his life.”

https://en.iranwire.com/features/7035/

حکومت ایران تن به دوران پس از تحریم می دهد یا کماکان سرکش است؟ (مصاحبه مشترک من و آیدا قجر با سه صاحب نظر)


حکومت ایران تن به دوران پس از تحریم می دهد یا کماکان سرکش است؟

در پی اجرایی شدن «برجام» و رفع تحریم‌های امریکا، تحولات بسیاری ایران را فراگرفت؛ از تحولات سیاسی تا جو شادی عمومی که دوران تحریم را هدر رفتن هشت سال از عمر شهروندان‌ توصیف می‌کند.
با این حال، کماکان سوالات بسیاری پابرجا است. دیپلماسی آتی جمهوری اسلامی در چنین شرایطی چه خواهد بود؟ آیا در زد و بندهای سیاسی، وضعیت معیشت مردم تغییر خواهد کرد؟
«مهران مصطفوی»، تحلیل‌گر سیاست خارجی ایران، «حسین علیزاده»، دیپلمات سابق و «پیام اخوان»، وکیل و فعال حقوق بشر در گفت و گو با «ایران وایر» دیدگاه های خود را در میان گذاشته اند.

مهران مصطفوی، تحلیل گر سیاست خارجی: با وجود آن‌که مبتکر مذاکرات هسته‌ای، آیت‌الله خامنه‌ای بود و پیش از روی کار آمدن حسن روحانی، این مذاکرات در عمان پیش می‌رفت اما رهبر جمهوری اسلامی دو هدف مهم را همیشه مدنظر خود داشته است؛ توافق هسته‌ای نباید باعث از دست دادن «دشمن»، یعنی امریکا شود و نباید گشایشی در درون ایران ایجاد کند.
آقای خامنه‌ای حتی مایل نیست که امریکا کلیه تحریم‌ها را بردارد. مانورهای سپاه پاسداران در خلیج فارس و آزمایش موشک‌ها و حمله به سفارت عربستان از ابتکارات آقای خامنه‌ای برای نگه داشتن جو تشنج است. بدین‌خاطر، تا آن جا که بتواند به فشارهای خود ادامه خواهد داد. ساختار نظام حاکم بر ایران از آن‌جا که نمی‌تواند بدون بحران دوام بیاورد، اجازه بهره ‌بردن از توافق را نخواهد داد. پایین آمدن قیمت نفت از سویی و قرار داشتن ۷۰ درصد پروژه‌های اقتصادی مهم در دست سپاه از سویی دیگر نیز کمکی به معیشت مردم نمی‌کند. نتیجه آن‌که تا سیاست داخلی تغییری نکند و تا حقوق ملی و شهروندی ملاحظه نشود - دو امری که با نظام حاکم در تضاد هستند - ما با تغییر چندانی در وضعیت سیاسی، اقتصادی ایران روبه‌رو نخواهیم شد.
از سوی دیگر، امریکا سیاست کنترل ایران را پیش می‌برد و از آن جا که دیگر مایل نیست تمامی تخم مرغ‌های خود را در سبد عربستان و اسراییل بگذارد، به دنبال وارد کردن تدریجی و آرام ایران به بازی خود در منطقه خاورمیانه است.
افزون برآن، با این که گمان می‌رفت برجام حداقل سایه جنگ را از سر ایران دور کند اما با توجه به بحران با عربستان و هم چنین حضور نظامیان ایرانی در کشورهایی مانند سوریه و عراق، ایران عملا در جنگ است.
دیگر این که با تغییر در سیاست امریکا، مثلا با روی کار آمدن یک رییس‌جمهوری جدید، وضعیت از این هم بدتر خواهد شد.


حسین علیزاده، دیپلمات سابق: اجرایی‌ شدن برجام، پایان بازی نیست بلکه شروع آن است. امروز که به مرحله اجرای برجام رسیده‌ایم، شخص آیت‌الله خامنه‌ای در آزمایش بسیار سنگینی قرار دارد. او پس از نهایی شدن متن برجام، شرط کرد که هیچ‌گونه تحریم حقوق بشری نباید از سوی هیچ کشور مذاکره‌کننده‌ای برای ایران وضع شود. اما در فاصله کم تر از ۲۴ ساعت از اعلام اجرایی شدن برجام،‌ تحریم جدید امریکا بر نظام موشکی ایران تحمیل شد که مانند مساله هسته‌ای، به ضرر حقوق بشر است. هرچه بزرگ‌نمایی این تحریم بیش تر شود، مسوولیت‌پذیری آقای خامنه‌ای نیز برای شرطی که گذاشته بود، بیش تر می‌شود. او یا بایستی شرط خود را پابرجا بداند و هر آن‌چه تعهدات ایران است، مثل پروتکل الحاقی و بازرسی را متوقف کند که اگر چنین کند، تحریم‌های هسته‌ای به مراتب سنگین‌تری از گذشته تحمیل می‌شوند در حالی‌که چیزی هم در دست ندارد و قلب رآکتور اراک را به طور مثال خاموش کرده است. اگر نخواهد روی شرط خود مانور دهد، عملا شرطی مقرر کرده که در مقام اجرای آن نیست؛ یعنی شرطی که کلیت نظام از اجرای آن عاجز است. نرمش سیاسی آیت‌الله خامنه‌ای نه تنها «قهرمانانه» نبود بلکه «محقرانه» بود. در دوره جدید دیپلماسی ایران، پروسه جدیدی آغاز شده است که می‌توان هدف غرب را از آن تغییر رفتار سیاسی جمهوری اسلامی دانست؛ همان‌طور که پیش‌تر نیز آیت‌الله خامنه‌ای از آن یاد کرده بود. حتی یکی از مقامات ارشد نیز از این مساله به عنوان «اندولس دوم» نام برده بود؛ همان برکناری حکومت ۷۰۰ ساله اسلامی در اسپانیا. استنباط من این است که تعبیر اندولس دوم به درستی به میان آمده است. غرب دستان خود را در تمامی زمینه‌ها، به ويژه حقوق بشر برای تحریم‌های بعدی باز گذاشته است. اولویت این تحریم‌ها برای امریکا و غرب در وهله اول، مساله موشکی بود که شاهد بودیم تحریم‌هایی اعمال شد. سپس مساله سوریه است؛ چراکه آن‌جا مساله حیات و ممات جمهوری اسلامی مطرح است و هم «حزب‌الله» لبنان وارد جنگ شده و هم افراد ارشد سپاه در آن کشته می‌شوند.
از سوی دیگر، میلیاردها تومان در این کشور توسط جمهوری اسلامی خرج شده است. وهله سوم هم مساله حقوق بشر است. سیاست بین‌المللی در مقابل ایران، سیاست «هویج و چماق» است که درهای باغ سبز مانند برداشته شدن تحریم‌ها، فروش هواپیماهای مسافربری، برطرف کردن مشکلات حقوقی و زندانی‌ها و هم چنین آزاد کردن پول‌های بلوکه باز شده اما تمامی این‌ها مشروط به «تغییر رفتار رژیم» است. معقول و خردمندانه نیست که تمام این گشایش‌ها برای جمهوری اسلامی گشوده شود که هم چنان بر ساز استکبار جهانی، سلطه و شیطان بزرگ بودن امریکا می‌کوبد.


پیام اخوان، وکیل و فعال حقوق بشر: مساله هسته ای تنها یک عنصر از معادله وسیع تر منطقه ای محسوب می شود. به طور مشخص، اتفاقات اخیر نشان دهنده چشم انداز تشدید روابط بین ایران و عربستان است که می تواند جنگ های نیابتی در منطقه را به یک درگیری مستقیم با عواقبی فاجعه بار تبدیل کند. فرض کنید که این دو  کشور با حمایت از گروه های تروریستی به اختلافات بین گروه های افراطی شیعه و سنی منطقه دامن بزنند [ایران با حمایت از گروه های مسلح شیعی در عربستان سعودی و عربستان سعودی با حمایت از گروه های مسلح سنی در خوزستان]. متاسفانه این سناریو به شدت خطرناک، ناممکن نیست. تنها راه جلوگیری از این سناریو آن است که سیاست های عمل گرایانه جایگزین ایدئولوژی های افراطی شوند. هر چند که در طولانی مدت، تحول دموکراتیک در منطقه تنها راه حل برای این معضل خواهد بود که بر اساس شواهد تاریخی، در سایر نقاط دنیا موجب تغییر جنگ و تروریسم به همکاری بین المللی می شود. ایدئولوژی های افراطی همواره با خشونت حکومت می کنند. تا زمانی که تندروها تسلط داشته باشند، ایران هم چنان به طرح ریزی قدرت خود از طریق نظامی کردن و اعمال خشونت و هم چنین صرف میلیون ها دلار از پول مردم رنج کشیده ایران در سوریه، لبنان، عراق و یمن و مصرف میلیون ها دلار برای قادر ساختن سپاه و بسیج به جاسوسی مردم ایران و کنترل، زندانی و شکنجه کردن آن ها ادامه خواهد داد.

من هم چنان معتقد هستم که با در نظر گرفتن واقعیت های موجود ایران، این وضعیت در مورد ایران پایدار نخواهد ماند. اگر عناصر عمل گرایانه تر در ایران حاکم شوند، احتمالا به آرامی از انزوای خود بیرون خواهد آمد، تجارت های بیش تری خواهد داشت، سرمایه گذاری های خارجی بیش تری در آن انجام خواهد شد و همکاری های بیش تری با دیگر ملت ها - چه در منطقه خلیج فارس و چه در غرب- از خود نشان خواهد داد. در حال حاضر یک درگیری سیاسی بی سابقه در میان حاکمان ایران وجود دارد. به نظر من، حکومت به این درجه از تشخیص خواهد رسید که بدون انجام اصلاحات، دوام نخواهد داشت. مردم ایران اما خواستار تغیرات اساسی تری هستند. آن ها خواهان یک جامعه ای هستند که در آن تمامی شهروندانش از کرامت انسانی برخوردار باشند. بعد از گذشت نزدیک به ۴۰ سال، انقلاب هنوز نتوانسته است حتی اندکی از فقر مردم ایران بکاهد و یا کشور را تبدیل به قدرت منطقه کند. با وجود امتیازاتی که ایران در خصوص انرژی هسته ای به غرب داده، هیچ گونه تغییری در اوضاع داخلی ایران مشاهده نشده است. افزیش تعداد اعدام ها، آزار و اذیت زندانیان سیاسی- عقیدتی، سرکوب اقلیت های مذهبی، فساد سپاه در عرصه اقتصادی و... هم چنان وجود دارد و همه این موارد نشان دهنده ضعف حکومت است چرا که حکومتی که مشروعیت داشته باشد، هیچ گاه به خشونت متوسل نمی شود. ایران با موقعیت ژئوپلتیک فوق العاده ای که دارد و هم چنین منابع، هوش و فرهنگ مردمانش، از پتانسیل بالقوه فوق العاده ای برخوردار است و می تواند نقش رهبری را در میان ملت های دیگر ایفا کند. این پتانسیل تنها با کنار گذاشتن فساد و ایدئولوژی های افراطی و احترام به حقوق بشر و حاکمیت قانون می تواند تحقق یابد.


https://iranwire.com/features/8597/

۱۳۹۴ بهمن ۱, پنجشنبه

My report on the Iranian judiciary's preferential treatment for some lawyers over others – and the reasons why




Iran’s Corrupt Courts: Rezaian’s Former Lawyer Speaks out


Under Iranian law, people facing criminal charges have the right to choose a lawyer. But in reality, this often does not happen, particularly in cases against journalists and activists and where a defendant faces serious charges such as threatening national security or espionage. Often in these cases, Iran’s judiciary coerces the defendant, forcing the accused to appoint counsel it approves and selects. In many cases, defendants appoint lawyers of their choice only to be pressured into dismissing them.
So why, when the right to choose a lawyer is enshrined in Iran’s constitution and stipulated in the country’s Citizenship Rights Law, does this happen? What lawyers does Iran’s judiciary approve, and why?
 
Prominent human rights lawyer Masoud Shafii has defended some of Iran’s most high profile political trials, including the cases of Kamiar and Arash Alaei, Kian Tajbakhsh and the three US hikers (Sarah Shourd, Shane Bauer and Joshua Fattal). He has also faced dismissal and has been banned from working on some of Iran’s most important security crime cases, including the cases of three of the four Iranian-US prisoners released on January 16  — Washington Post correspondent Jason Rezaian, former marine and games developer Amir Hekmati, and Christian pastor Saeed Abedini.

Shafii says the families of Rezaian, Hekmati and Abedini chose him as their legal counsel, but the court pressured the families into dismissing him.When I talked to him in February 2015 about the case of Jason Rezaian and the judiciary’s ban on him taking up the case, he said, “When Jason Rezaian’s family came to me for the first time, they told me that I was their first option, but that they had been told by the authorities that my license had been revoked, and that I could not take Jason’s case (or any other cases).” But Shafii insisted this was not true and that his license had never been revoked. Once he pointed that out to the family, Rezaian’s wife, Yeganeh Salehi, told Shafii that they wanted to appoint him. He says they met six or seven times to discuss the case but that soon after, Salehi informed Shafii that a young lawyer, Leila Ahsan, had contacted her and insisted that she would represent Rezaian.
“Yeganeh had previously assigned Ahsan as her own lawyer because she had the feeling that the court approved of her and that, because of this, she might be able to advance her case. But regarding Jason, both Jason and Yeganeh, and also Jason’s brother and mother, asked me.” But despite this, Shafii was blocked from defending Rezaian’s case.

“She was clearly welcomed by the judiciary. I remember at times when I was not allowed into the building of the Revolutionary Court, she stood in front of the door with Yeganeh and took her upstairs with her. That might have given a client an impression that when a lawyer cannot even enter the building, how can he defend their case?
Now that Jason Rezaian and three other Iranian-US dual nationals — all had faced charges of espionage — are free, I asked Shafii how the judiciary decided which lawyers it favored, and how this impacts on the cases. He said it was quite simple: Independent lawyers who are not afraid to speak to the media face extreme discrimination, especially if, he says, “they are not afraid to speak about the case to the media and to the public and do public advocacy when they see breach of law in the procedure.”
Iran’s judiciary also pressured clients of Nobel Peace Prize laureate and prominent lawyer Shirin Ebadi before she was forced to leave the country in 2009. One of his interrogators told the journalist Roozbeh Mir-Ebrahimi, who was arrested in autumn 2004, that if he did not dismiss Ebadi as his lawyer, he would have his prison sentence extended by five years. Ebadi agrees with Shafii’s assessment of how the judiciary deals with lawyers: “The judiciary does not like lawyers who speak to the media and raise awareness to the public regarding breaches of law.” She says these breaches are often committed by the judiciary itself, so it is understandable that that part of government would try to maintain full control over who is saying what about sensitive cases. “The judiciary tries its best to make sure these lawyers do not take up important cases,” she says. “Many of my clients were pressured by the judiciary to dismiss me. Some were afraid and did so and some (like the seven Baha’i leaders currently in prison) did not. I was told many times by the judge and the prosecutor that I could say whatever I wanted at the court. So why should I need to give interviews? My response was always that it was true that I could say whatever I wanted at the court, but the judge would never listen to my defense —  he would always make his decision in advance.”


By highlighting the importance of the public knowing what is going on in the judiciary, Ebadi is pointing out one of the key flaws in the Iranian justice system: run by an elite, powerful group that rarely goes unchallenged, it values maintaining and upholding the existing establishment over honoring the rights of its people.

“When I have no hope in the judiciary, I speak to the public,” says Ebadi. “That is why the judiciary is not fond of independent lawyers — because they don’t keep silent about the injustices of the judiciary. They do not let the judiciary and the interrogators intimidate their clients and take advantage of their clients’ vulnerability or lack of knowledge about their rights.”

https://en.iranwire.com/features/7041/

۱۳۹۴ دی ۲۸, دوشنبه

مصاحبه ام با نسرین ستوده پیرامون انتخابات و وضعیت حقوق بشر


نسرین ستوده: شورای نگهبان به معیارهای انتخابات آزاد و عادلانه توجه ندارد

فضای خبری ایران این روزها به شدت درگیر انتخابات مجلس و خبرگان رهبری است. پدیده روز هم ردصلاحیت هاست و نحوه برخورد شورای نگهبان با انتخابات. انتشار خبرهای متعدد درباره ردصلاحیت بسیاری از کاندیداها توسط هیات نظارت هم دغدغه فعالان سیاسی را بیشتر کرده است.
نسرین ستوده، فعال برجسته حقوق بشر که با اشاره به وضعیت موجود به ایران وایر می گوید: «وقتی که از انتخابات صحبت می کنیم، از انتخاباتی می گوییم که هم حکومت و هم شهروندان از نتایج آن رضایت داشته باشند و برای این که هر دو طرف از نتایج یک انتخابات راضی باشند، باید معیارهایی در مورد آن رعایت شود.»
او در تشریح این معیارها، می گوید: «این معیارها در اسناد بین المللی از جمله در اعلامیه معیارهای انتخابات آزاد و عادلانه منصفانه - که ایران نیز بدان پیوسته است - مشخص و تعریف شده است. از جمله اینکه همه شهروندان با داشتن برخی صلاحیت های عمومی از جمله سن، سطح سواد و عدم سوپیشینه جرایم جنایی بتوانند با شرایط آزاد و مساوی و بدون تبعیض نامزد انتخابات شوند و اگر کسی از مبارزه انتخاباتی محروم شود، این حق را داشته باشد که نسبت بدان در مرجع صالح دادخواهی کند و باید به دادخواهی وی به طور فوری و موثر رسیدگی شود، اما چنین معیارهایی در قانون نظارت شورای نگهبان رعایت نشده است.»
نسرین ستوده همچنین با اشاره به اختیارات گسترده شورای نگهبان، می گوید: «اختیار رد صلاحیت نامزدها یعنی اینکه شورای نگهبان اساسا می تواند از ورود افراد به یک مبارزه انتخاباتی جلوگیری به عمل آورد. شورای نگهبان حتی می تواند انتخابات حوزه هایی را در سطح کشور ابطال یا متوقف سازد و اما از همه مهم تر آن که به موجب همین قانون مرجع رسیدگی به اعتراضات نامزدها یا افرادی که به ابطال انتخابات اعتراض دارند نیز شورای نگهبان است. این در حالی است که به موجب هیچ منطق حقوقی و قضایی نمی توان مرجع رسیدگی به اعتراض نسبت به تصمیمات را همان مرجع تصمیم گیرنده قرار داد.»
 وی اعتقاد دارد در چنین شرایطی، «هیات های نظارت کاملا از بی طرفی خارج شوند، می دانند  مرجع رسیدگی به اعتراضات مجددا خودشان هستند به ویژه این که خود قانون به صراحت گفته در هر موردی که شورای نگهبان انتخاباتی را ابطال یا متوقف می کند، هیچ مرجع دیگری نمی تواند راجع به آن موضوع تصمیمی اتخاذ کند.»
توصیف نسرین ستوده از وضعیت انتخابات و حقوق بشر در ایران به ویژه نهاد مسئول در این حوزه، یعنی قوه قضائیه، همسانی زیادی بین دو موضوع ایجاد می کند: «به خاطر عملکرد قوه قضاییه، نه تنها وضعیت حقوق بشر بهتر نشده بلکه به دلایل سیاسی بدتر هم شده است. به عنوان مثال طی دو سال و نیمی که از انتخابات سال ۹۲ می گذرد، به طور شگفت آوری شاهد افزایش اعدام ها بوده ایم، از جمله اعدام زندانیان عقیدتی - سیاسی و نیز زندانیانی که در زمان ارتکاب جرم کمتر از ۱۸ سال داشته اند. در وضعیت زندانیان سیاسی و عقیدتی نیز بهبودی ایجاد نشده و حتی در مواردی شاهد صدور احکام سنگین تری برای فعالین مدنی و سیاسی بوده ایم؛ وضعیت وکالت نیز به همان وخامت گذاشته است؛ هم چنان از ورود وکلای مستقل به دادگاه های انقلاب جلوگیری می شود؛  برخی از وکلا هم چنان در زندان هستند؛ وکلای مستقلی که طی این سال ها با وجود مخاطرات زیاد به کار خود ادامه داده اند، هم چنان با تهدیدات زیادی مواجه می شوند و برخی از آن ها اجبارا پروانه وکالت خودشان را به کانون وکلا تودیع کرده اند.»
ستوده تاکید می کند: « در ۸ سال دوره بعد از اصلاحات، به طور واضح و علنی اعلام می شد حکومت به هیچ کدام از قطع نامه های بین المللی پایبند نخواهد بود ولی بعد از انتخابات سال ۱۳۹۲ ] همه چشم انتظار بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران بودند که متاسفانه این اتفاق نیفتاد.»
او عمده این وضعیت را متاثر از رویکرد قوه قضائیه می داند و می گوید: «هر چند هنوز کارگردانان زیادی در ایران ممنوع الکار و هنرمندان زیادی ممنوع التصویر هستند اما در عین حال شاهد بودیم که در دو سال و نیم گذشته برخی کتاب ها توانستند مجوز بگیرند؛ فضای ارشاد تبدیل به فضایی شد که لااقل هنرمندان می توانند به برخی از مسئولان مراجعه کرده و خواسته هایشان را در میان بگذارند و با  مسئولان وزارت ارشاد هم اندیشی داشته باشند. این ها واقعیاتی است که ما نه می توانیم چشممان را بر روی آن ها ببندیم و نه مایل هستیم که ببندیم چرا که تنها مجاری تنفسی ما هستند. من امیدوار هستم که جامعه با هم اندیشی بین شهروندان و مسئولان از این بن بست رها شود چرا که در غیر این صورت چه بسا شرایطی مشابه سوریه یا عراق در انتظار ما باشد که می تواند فجایع زیادی به بار آورد.»

http://iranwire.com/features/8571/

۱۳۹۴ دی ۲۵, جمعه

گفت و گویم با عبدالکریم لاهیجی، حقوقدان و رئیس فدراسیون بین‌المللی جامعه‌های حقوق بشر، حسین رئیسی و مسعود شفیعی، دو وکیل فعال ایرانی پیرامون دعواهای لفظی بین ایران و عربستان و آینده برجام





ایران و عربستان، جنگ شیعه و سنی یا دعوای پس از برجام؟

آتش دعواهای لفظی تند بین ایران و عربستان فروکش کرده ولی شعله های این آتش تا مدت ها در منطقه می سوزد و تردیدی نیست که آینده روابط ایران و کشورهای خاورمیانه متاثر از رویدادهای اخیر خواهد بود. در گفت و گو با عبدالکریم لاهیجی، حقوقدان و رئیس فدراسیون بین‌المللی جامعه‌های حقوق بشر، حسین رئیسی و مسعود شفیعی، دو وکیل فعال ایرانی به بررسی ابعاد تاثیر این رویداد پرداختم. گزیده دیدگاه های آنان در ادامه آمده است:

عبدالکریم لاهیجی: اختلاف با عربستان سعودی البته امر تازه ای نیست. ریشه های این اختلافات هم مذهبی - ایدئولوژیکی است و هم اقتصادی و هم سیاسی- ژئوپلتیکی. مذهبی-ایدئولوژیکی است از آن جهت که هر دو حکومت اسلامی هستند (یکی پادشاهی سنی و دیگری جمهوری شیعه) و هر چند که ۸۵ درصد مسلمانان دنیا سنی هستند و فقط ۱۵ درصد شیعه هستند ولی طی ۴۰ سال اخیر گروه های وهابی- سلفی بسیار فعال بوده و از زمان اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی گرفته تا فعالیت هایی که طی ۴۰ سال اخیر در گوشه و کنار دنیا انجام داده اند، همواره از حمایت های عربستان سعودی برخوردار بوده اند. از طرف دیگر هم حکومت جمهوری اسلامی ایران نیز در کشورهای منطقه از جمله عراق، بحرین، سوریه، یمن، لبنان، افغانستان و پاکستان و حتی برخی از کشورهای شمال آفریقا در تقویت گروه های شیعی بسیار فعال است. از نظر اقتصادی منطقه خاورمیانه فوق العاده مهم است به لحاظ این که بزرگترین منابع نفت و گاز دنیا در این منطقه واقع شده است و بالاخره همان طور که گفتم از لحاظ استراتژیک و ژیوپلتیک هم رقابت بین ایران و عربستان در به دست گرفتن رهبری مسلمانان این منطقه بسیار مهم است و این جاست که تظاهر این رقابت ها یا دشمنی ها در بسیاری از کشورهای منطقه روزبه روز جلوه بیشتری پیدا می کند. در سوریه ایران حامی حکومت اسد است در حالی که عربستان سعودی از بدو جنگ های داخلی در سوریه گروه های جهادی را تقویت کرده و می کند. در یمن و لبنان نیز تقابل عربستان سعودی و ایران بسیار علنی است. بنابراین اولین مشکلی که جمهوری اسلامی در روابطش با کشورهای منطقه اش دارد موضوع اختلاف و پرونده بسیار پیچیده اش با عربستان سعودی است. رقابت با ترکیه نیز کم نیست برای این که ترکیه هم به هر حال سومین کشور بزرگ و قدرت منطقه است. منتهی ترکیه در شرایط کنونی هم به دلیل بحران داخلی که دارد (از جمله درگیری با حزب پ.ک.ک) و هم اختلافی که با روسیه دارد سعی می کند که در درگیری بین عربستان سعودی و ایران دخالت مستقیم نداشته باشه و به اصطلاح یک سیاست بینابینی در  پیش گرفته است. همین وضعیت در مورد پاکستان نیز صدق می کند: هر چند که نوازشریف، نحست وزیر کنونی پاکستان سال ها در عربستان سعودی پناهنده بود و به حکام عربستان نزدیک است ولی باز هم پاکستان سعی می کند که هم چنان سیاست مماشات و بینابینی را اتخاذ کنند. بنابراین به نظر من در این شرایط و اوضاع احوال، جمهوری اسلامی در آینده، حداقل در سال جاری با مشکلات زیادی مواجه خواهد شد.

حسین رئیسی: کشورهای منطقه خاورمیانه در حال حاضر از دید من با سه چالش مهم در سه حوزه مختلف روبه رو هستند: یکی از این حوزه ها مساله دسترسی به انرژی و بازار نفت و گاز جهان است که به هر حال مبدا آن خاورمیانه و مقصد آن کشورهای مصرف کننده مثل چین و غرب است. از این نظر خود به خود رقابتی بین کشورهای منطقه برای دسترسی به این بازار شکل گرفته و بسیاری از مناقشات روز هم بر سر همین موضوع است. مشکل دیگری که در منطقه وجود دارد مناقشه مذهبی است که خود به خود مناقشه قومی را نیز با خود به همراه دارد به این دلیل که بخشی از اقوام دارای گرایش مذهبی یا باور مذهبی متفاوت از گرایش اکثریت هستند. این مساله صف آرایی شیعه و سنی را به طور خیلی جدی در منطقه به وجود آورده است. مناقشه مهم تری که در منطقه وجود دارد و در درازمدت خودش را بیشتر نشان خواهد داد این است که همه کشورهای منطقه عمدتا دارای نظام های غیر دمکراتیک هستند و در نتیجه ارتباط خوبی بین مردم کشورهای منطقه با حکومت این کشورها وجود ندارد. از این منظر کشورهای خاورمیانه سعی دارند از طریق تحریک احساسات ملی و مذهبی مردم را همراه خودشان بکنند در حالی که راه چاره در درازمدت این است که رویکرد منطقی به مردمشان داشته باشند. در نتیجه تا زمانی که تغییری در ساختار حکومت ها، به خصوص در کشورهای بزرگ منطقه ایجاد نشود این سه مناقشه هم چنان وجود خواهند داشت و آینده این منطقه در گرو حل این مناقشات جدی خواهد بود. به نظر من این مناقشات در کوتاه مدت حل نشده و  حتی به تنش های بیشتری منجر می شوند. هر دو کشور ایران و عربستان ذاتا دیکتاتور هستند و با مردم شان رابطه خوبی ندارند و تنها در مواقع خاص از آن ها استفاده می کنند. علاوه بر این، درگیری و صف آرایی بین دو قطب سنی و شیعه به خصوص در سوریه خودش را در کوتاه مدت به خوبی نشان خواهد داد و  تا مساله سوریه و داعش حل نشود، در کوتاه مدت هیچ گونه چشم انداز خوبی برای آن نمی بینم. اما اعتقاد دارم در دراز مدت حرکت های آزادی خواهانه و حرکت هایی که زنان عمدتا در آن نقش جدی ایفا خواهند کرد، به وجود خواهد آمد و تغییر در ساختار کشورهای منطقه از جمله رخ خواهد داد.

مسعود شفیعی: من در کوتاه مدت تنش های وسیعی را در منطقه پیش بینی می کنم اما در دراز مدت آرامش را پیش بینی می کنمۀ به این دلیل که کشورهای منطقه به ویژه عربستان به جهات مختلف ارتباط تنگاتنگ ایران با ابرقدرت ها و برجام را بر نمی تابند و به طور طبیعی در کوتاه مدت مقاومت خواهند کرد اما در دراز مدت اطمینان دارم که تمکین خواهند کرد و فکر می کنم ایران تبدیل به ژاندارم منطقه خواهد شد

http://iranwire.com/features/8553/

۱۳۹۴ دی ۲۰, یکشنبه

گزارشم در مورد راهکارهای حقوقی و غیر حقوقی عربستان در ارتباط با تعرض به سفارتخانه اش در ایران (در مصاحبه با پیام اخوان و آرش آرامش)



به روال معمول، حمله شنبه ۲ ژانویه به سفارت عربستان در تهران و کنسولگری آن در مشهد به عوامل خودسر نسبت داده شد. برخی مقام های دولت ایران هم از احتمال مشارکت عوامل نفوذی در این ماجرا خبر داده اند. خودسر یک واژه باسابقه در ادبیات سیاسی ایران است. این صفت مخصوص گروه هایی است که تجمعات سیاسی را بر هم می زنند. گاهی واژه خودجوش هم برای این گروه استفاده می شود. واژه نفوذی سابقه جدیدتری دارد و برای توصیف افرادی که منافع غرب در ایران را پیگیری می کنند، به کار برده می شود. 
در روزهای گذشته، دولت ایران واکنش منفی صریح و مستمری به وقایع رخ داده در سفارت عربستان کرد. مقام های دولت ایران همچنین در نامه ای به شورای امنیت از آنچه رخ داده اظهار تاسف کردند و بر برخورد با عوامل این حادثه تاکید کرده و گفته اند دولت ایران به حفاظت از سفارتخانه ها متعهد است.
اما در چنین مواردی، ادعای وقوع این رخداد توسط گروه های خودسر، خودش یا نفوذی چه اعتباری دارد؟ این سوال را با آرش آرامش، حقوقدان و کارشناس امنیت ملی مطرح کردم. او به ایران وایر می گوید: «این ادعا که حمله توسط عوامل خودجوش صورت گرفته است، قابل قبول نیست. اگر این افراد از جایی حمایت نمی شدند، جرات حمله به سفارت و اخذ غنیمت از سفارت را نداشتند.»
پیام اخوان، وکیل و استاد حقوق بین الملل دانشگاه مک گیل کانادا نیز با تاکید بر این که حفاظت و مصونیت از اماکن دیپلماتیک یکی از اساسی ترین و قدیمی ترین قوانین حقوق بین الملل است، به ایران وایر می گوید: « بدون این اصول، روابط دیپلماتیک به ویژه بین کشورهایی که با یکدیگر اختلافات اساسی دارند- ممکن نیست. همچنین با توجه به این اصل، این ادعا قابل قبول نیست، به خصوص در مورد کشوری که کنترل و نظارت های مدام درباره هرگونه تجمع یا اعتراض عمومی دارد.» 
وی همچنین به حکم دادگاه بین المللی لاهه (دیوان بین المللی دادگستری) در پرونده مربوط به گروگان گیری کارکنان سفارت آمریکا در ایران اشاره کرده و می گوید: «دادگاه در رای خود استدلال کرد که با وجودی که دولت جمهوری اسلامی ایران موظف بود که اقداماتی مناسب برای حفاظت از سفارت ایالت متحده امریکا انجام دهد، هیچ اقدامی برای مانع شدن از حمله یا توقف آن و یا اجبار شبه نظامیان برای خروج از ساختمان سفارت و آزاد ساختن گروگان ها انجام نداد.»
اخوان می افزاید: «اگر حکومت جمهوری اسلامی ایران هر گونه نقشی در تشویق و یا سازمان دهی حمله کنندگان به سفارت عربستان داشته باشد، به وضوح تعهدات بین المللی خود را نقض کرده اما حتی اگر در تشویق و سازمان دهی حمله کنندگان نقشی نداشته ولی با وجود اگاهی از خطر حمله کنندگان به سفارت، هیچ گونه اقدام پیشگیرانه ای اتخاذ نکرده باشد، باز هم تعهدات المللی خود را نقض کرده است.» او تعرض به سفارت خانه های آمریکا و بریتانیا را در سال های گذشته نشان دهنده نوعی از الگوی رفتاری مبنی بر عدم اجرای تعهد حکومت در زمینه حفاظت از سفارت خانه ها در ایران دانسته که بر اساس ترجیحات سیاسی حکومت تعیین می شود و می تواند عواقبی هم چون به خطر انداختن منافع ایران در جامعه بین المللی داشته باشد.
آرش آرامش نیز با تاکید بر این نکته که سفارت خانه هر کشوری خاک آن کشور محسوب شده و در نتیجه هنگامی که حمله ای به سفارت خانه صورت می گیرد به مثابه تعرض به خاک آن کشور است، به یک نمونه مشابه خارجی اشاره می کند: «۱۰ اردیبهست سال ۱۳۵۹ وقتی سفارت ایران در لندن توسط عده‌ ای -که خود را گروه الشهید از طرفداران خودمختاری خوزستان می نامیدند- اشغال شد، پلیس ویژه بریتانیا به سرعت وارد عمل شده و برای حفظت از سفارت با گروگان گیر ها درگیر شد که این درگیری به کشته شدن ۵ نفر از گروگان ها و دستگیری نفر ۶ انجامید.»
مساله دیگری که آرامش بدان اشاره می کند، مساله مصونیت دیپلمات هاست: "دیپلمات ها دارای مصونیت هستند. اگر مرتکب خلافی شوند به خاطر مصونیتی که دارند در کشور پذیرنده محاکمه نمی شوند. هم چنین کشور پذیرنده حق بازرسی بدنی و یا حتی بازرسی وسایل دیپلمات ها را ندارد. برخی به همین دلیل می گویند در دهه های ۸۰ و ۹۰ که جمهوری اسلامی ایران در خاک اروپا دست به عملیات تروریستی می زد، بسیاری از تسلیحات نظامی، اسلحه، وسایل شنود و ... از طریق دیپلمات های ایرانی به خاک اروپا منتقل می شد، چون طبق قوانین بین المللی، کشور پذیرنده حق بازرسی چمدان های دیپلمات ها را ندارد.»
اما پس از وقوع این حادثه، واکنش های معمول کشور خسارت دیده چیست؟ پیام اخوان با تاکید بر اینکه قطع روابط دیپلماتیک یکی از واکنش هاست، می گوید: «کشور خسارت دیده می تواند از کشور پذیرنده درخواست معذرت خواهی رسمی و غرامت نماید. غرامت بر اساس خسارت وارد شده به سفارت و پرسنل سفارت با توافق طرفین و یا توسط یک دادگاه بین المللی مانند دیوان بین المللی دادگستری تعیین می شود. همچنین کشوری که سفارتش مورد تعرض قرار گرفته می تواند از کشور پذیرنده به دیوان بین المللی دادگستری شکایت کند.»
ارجاع پرونده به دیوان بین المللی دادگستری اما شرایط خاص خودش را دارد: «۱) هر دو کشور شاکی و متشاکی به کنوانسیون وین درباره روابط دیپلماتیک پیوسته باشند و هیچ گونه حق شرطی نیز در خصوص ارسال شکایت به دیوان بین المللی دادگستری برای خود منظور نکرده باشند؛ ۲) هر دو کشور شاکی و متشاکی تحت ماده (۶) ۳۲ اساس نامه دیوان بین المللی دادگستری صلاحیت دادگاه را پذیرفته باشند. در این مورد خاص از آن جا که هم عربستان و هم ایران هر دو به کنوانسیون مزبور پیوسته و حق شرطی نیز در ارتباط با دیوان بین المللی دادگستری برای خود منظور نکرده اند، در نتیجه عربستان می تواند پرونده را به دیوان بین المللی دادگستری نیز ارجاع دهد.»
اخوان هم چنان به راه حل های غیر حقوقی که در اختیار کشوری که سفارتش مورد تعرض قرار می گیرد، اشاره می کند: «کشور خسارت دیده همچنین می تواند به شورای امنیت سازمان ملل نیز شکایت کند، چنانچه عربستان از این اقدام استفاده کرد اما باید در نظر داشت که این قبیل اقدامات سیاسی محسوب می شوند و نه حقوقی.»
او نقض مقررات حقوق بین الملل را در مجموع بازی با آتش ارزیابی می کند، به ویژه در وضعیتی که مشکلات کشورهای عراق، سوریه یمن و ..، باعث شده بستر مناسب برای گسترش تبعات نقض مقررات حقوق بین الملل وجود داشته باشد. 
   
http://iranwire.com/features/8532/

۱۳۹۴ دی ۱۲, شنبه

ده سال بعد ...



ده ساله شدیم (من و مهاجرت) ... هر چه گشتم هیچ عکسی از آن شب پیدا نکردم عوضش به یاد آن شب فکر کردم ۲ تا از آخرین عکس های ایرانم را بگذارم. البته زمان هر دو کمتر از ۱۰ سال قبله. (در فاصله اولین خروج تا دیدارهای بعدی تا سال ۲۰۰۹ و اتقاقات نه چندان خوش بعدش)... آن شب یادمه خوشحال بودم. این قدر هم سر به سر همه گذاشتم که نگذاشتم حال و هوای خداحافظی معمول در خانه حاکم بشه. نگار هم که آن موقع کانادا زندگی می کرد آمده بود که باهم برویم کانادا. آن موقع فکر می کردم مقصد اول و آخر کانادا است اما دست روزگار بعد از سه سال من را کشاند هلند و بعد هم لندن. البته همان دست روزگار هم نگار را کشاند امریکا و خلاصه هیچ کداممان کانادا ماندگار نشدیم. قرار بود فقط ۱۰ ماه لندن باشم و بعد برگردم کانادا ولی همان هفته سوم عاشق شدم. عاشق این شهر شلوغ عجیب غریبی که از خیلی جهات شبیه تهران بود و در ضمن سرمای کانادا را هم نداشت شدم. در این ده سال چه شد و چه شدم و چه گذشت هم موضوع انشاء بعدیه.