۱۳۹۲ خرداد ۱۰, جمعه

لپتاپ ام طی یک عملیات انتحاری مرد .  دستم خرد به شیشه خیار شور نصفه شیشه ریخت روش. زود خشک اش کردم و خامو ش اش کردم ولی دیگه روشن نشد . خیلی هم عذاب وجدان ندارم البته . سه سال و نیم از عمرش میگذشت و خیلی کند شده بود .  ولی عجالتا تا گرفتن گواهی فوت ( تایید مغازه مک که خراب شده و قابل تعمیر نیست ) و خرید یک لپ تاپ دیگه باید به کار با ای پد عادت کنم . بدیش اینه که اکثر ویدئو های بی بی سی رو ای پد قال اجرا نیست . برنامه های خوبم فعلا پر ( مگر این که شانس بیارم موقع پخش از تلویزیون ببینم .) از آن جا که همیشه باید نیمه پر لیوان را هم ببینیم ، شاید عادت کردم با ای پد کار کنم دیگه برای سفر های چند روزه هی این لپتاپ را با خودم این ور آن ور نکشم . شاید هم برنامه های  خوب دیگری پیدا کردم به جای برنامه هایی که نخواهم توانست در این مدت با ای پد ببینم . اصلا شاید عدو شود سبب خیر ...

رفع تحریم

دیروز مهمان دو برنامه بخش جهانی بی بی سی بودم ( بی بی سی ورلد بیزنس رپورت و بیزنس مترز ). در مورد رفع تحریم امریکا از برخی وسایل ارتباط الکترنیکی صحبت کردم . 
لینک برنامه :     

http://www.bbc.co.uk/programmes/p018st5g


۱۳۹۲ خرداد ۷, سه‌شنبه

این هفته در لندن



این شنبه ( ساعت ٢ - ٦ ) اگر آزاد هستید، برنامه " مروری بر جنبش فمنیستی ایران " را از دست ندهید . این برنامه ، اولین سری از سخنرانی های انجمن تازه تاسیس شیرین عبادی تحت عنوان  "مرکز حامیان حقوق بشر " می باشد . سخنرانان برنامه عبارت اند از : شیرین عبادی، مهناز پراکند، منصوره شجاعی ، آسیه امینی. [ زیبا میر حسینی و مسیح علی نژاد هم از گردانندگان پنل ها می باشند ]. در این برنامه، نکات ضعف و قوت جنبش فمینیستی از دریچه های مختلف مورد بررسی قرار خواهد گرفت . برنامه به دو زبان فارسی و انگلیسی خواهد بود. شرکت در جلسه رایگان می باشد اما نیازمند ثبت نام از طریق ایمل می باشد.

در زندگی لحظه هایی هست که ..

پایان یک روز پرکار و یک کنفرانس یک روزه طولانی ... مهمانان و سخنرانان، پنلیست ها و شرکت کنندگان همه مشغول صحبت و گفت و گو و به اصطلاح " نتورکینگ " بودند.
با یک استاد حقوق اصالتا پاکستانی صحبت می کردم. از تجربیات گذشته ام می گفتم و از موضوع تز ام و کمی هم از برنامه های آینده ام . مرد محترم و نازنینی بود. گفت که به نسل جوان افتخار می کند. موقع خداحافظی بغلم کرد با لحنی متاثر گفت " احمدی نژاد بعدی تو هستی ، من مطمئن ام. "
در زندگی لحظه های هست که مغز آدم هنگ می کنه. این جور موقع ها است که مثل دیوانه ها فقط می خندم ...
این دفعه هم خندیدم ، بلند. گفت :  چرا می خندی ؟  من به شما نسل جوان ایمان دارم. چرا که نه ؟

چه می گفتم دیگر در آن حالت؟

ایران، آذربایجان می شود ..

دیشب در خوابم هر جا می رفتم همه یک صدا می گفتند " ایران، آذربایجان می شود. " این را با یک لحن خنثایی هم می گفتند. نه مثل وقتایی که صحبت از اینترنت ملی و انرژی هسته ای می شود و همه با تاسف می گویند " آخرش کره شمالی  می شویم."  یا وقتایی که صحبت از جنگ داخلی می شود و همه با ترس می گویند آخرش می شویم سوریه ... یا نه حتی مثل وقتایی که امیدوارنه به انتظار روی کار آمدن یک دولت میانه رو از دل همین حکومت می گویند " را ه ترکیه را در پیش داریم."
نه، هیچ یک از لحن های بالا را آدم های توی خوابم دیشب نداشتند. با یک لحن خنثایی همه فقط تکرار می کردند که داریم می شویم آذربایجان ... نمی دانم آذربایجان شدم گامی به جلو محسوب می شود یا وعقب ...نه تاریخ، جغرافیام آنقدرخوبه ، نه تعبیر خواب بلدم...

۱۳۹۲ خرداد ۳, جمعه

این هفته در لندن : برنامه کنفرانس شصت سالگی ۲۸ مرداد





برنامه به ابتکار و میزبانی انجمن سخن لندن، در دو زبان فارسی و انگلیسی، به شرح زیر خواهد بود.

11:00 صبح 
ورود به سالن
صرف چای و قهوه، آشنایی با میهمانان،  فروش کتاب، اعلان ها و نمایش اسلاید کلیپ های تاریخی


14:00 - 11:30
 پانل اول: 
مجید تفرشی:  تبار شناسی، واکاوی و دگردیسی مواضعِ راویان ۲۸ مرداد (همراه با اسلاید)
حمید احمدی: روایت های نویافته از وقایع ۱۷ مرداد تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ (همراه با قطعات فیلم از شاهدان عینی)
سیاوش رنجبر: بررسی روزنامه های ایران چند روز قبل و بعد از ۲۸ مرداد (همراه با نمایش روزنامه ها)
- پرسش و پاسخ


14:45 - 14:00 
استراحت، صرف ساندویچ، چای، قهوه


17:00 - 14:45
 پانل دوم
بابک امیرخسروی: از کودتای ۲۵ مرداد تا براندازی دولت دکتر مصدق در ۲۸ مرداد 
داریوش بایندر: ایران و سیا: باز بینی سقوط دولت دکتر مصدق 
محمود کاشانی: نگاهی به حوادث تیر و مرداد ۱۳۳۲ و توطئه براندازی نهضت ملی ایران
- پرسش و پاسخ

17:30 - 17:00 
استراحت، صرف چای و قهوه


19:00 - 17:30 
پانل سوم
پروفسور یرواند آبراهامیان: کودتای  ۱۹۵۳، سیا و ریشه های روابط ایران و امریکا 
- پرسش و پاسخ،
- امضای کتاب و گرفتن عکس. 

  • ساعت ۷ شب: پایان بخش رسمی برنامه
  • برای علاقه مندانی که تا کنون موفق به تهیه بلیط نشده اند امکان هست که صبح یک شنبه در محل کنفرانس هم تهیه کنند.
  • تعدادی کتاب The Coup - آخرین اثر پروفسور آبراهامیان - برای عرضه به علاقه مندان توسط انجمن سفارش داده شده است.
  • دریافت مستقیم صدای کنفرانس از طریق اینترنت امکان پذیر است. سخنرانی ها روی برنامه پالتاک در اطاق «انجمن سخن لندن»‌ قابل دریافت است. 
  • پوستر و برگه اطلاعات ضرور ضمیمه است

انجمن سخن لندن

Dear all
The program of the conference 1953: Iran in Crisis is as follows:


11:00 
Opening Time, Tea & Coffee, Book Sale, Slide Show.


11:30 - 14:00
Panel One
Majid Tafreshi: 60 Years of Historiography: Transformation of Mind Sets. (PPP assisted)
Hamid Ahmadi: Newly Found Narrations on the Events between 7th and 18th of August 1953 (Video Clips)
Siavash Ranjbar: From 7th to 18th August 1953: In Depth Press Review (PPP assisted)
Q&A


14:00 - 14:45
Lunch break: Sandwich, Tea, Coffee


14:45 - 17:00
Panel Two
Babak Amir-Khosravi: From 'The Coup of 16th August' To 'The Toppling of Dr Mosaddeq on 18th of August'
Dariush Bayandor: Iran and the CIA: The Fall of Mosaddeq Revisited
Mahmoud Kashani: Events Between July and August 53, Plots Against Iranian National Movement
Q&A


17:00 - 17:30
Break: Tea, Coffee


17:30 - 19:00
Panel Three
Professor Ervand Abrahamian: The Coup 1953, The CIA, And The Roots Of Modern U.S.-Iran Relations.
Q&A
Book Signing, Photography


  • Closing Time: 19:00
  • Ticket desk in open on the event day as well.
  • "The Coup", Abrahamian's latest work, will be sold at Book Desk
  • Speeches are receivable live at Forum Iran's chat room, Paltalk Program. 
  • The poster and the information leaflet is attached

۱۳۹۲ خرداد ۲, پنجشنبه

تاریخ مصرف


این که همه چیز و همه  کس یک  تاریخ مصرفی دارد، چیزی نیست که بشود انکارش کرد. درایران بودن یا حداقل درایران مفید بودن، اصلاح طلب بودن، شغل خاصی را داشتن، ... همه این ها تاریخ مصرف دارند. اما حرفم مربوط به تاریخ مصرف داشتن نیست که اظهر من الشمس است . می خواهم راجع  به دوران بعد از تاریخ مصرف بگویم .این که تاریخ مصرف گذشتگی همیشه چیز بدی نیست. مثلا شیراگر تاریخ مصرفش بگذارد، می تواند تبدیل به ماست یا پنیرشود ، یا سرکه اگر تاریخ مصرف اش بگذرد ، می تواند تبدیل به شراب شود. مسلما خیلی ها ماست ، پنیرو شراب را به شیرو سرکه ترجیح می دهند. نکته مهم این است که ماست و سرکه، در گذشته خودشان زندگی نکنند و به ماست بودن و سرکه بودنشان ، گیر ندهند، قبول کنند که تاریخ مصرفشان تمام شده است و دیگر در نقش ماست و سرکه خریداری ندارند. به فکر تغییربه پنیرو شراب باشند . این گونه اگربه موضوع نگاه کرد، ' تاریخ انقضاء'  ، می تواند  ' تاریخ تولدی دیگر' باشد.  تولدت مبارک .

۱۳۹۲ خرداد ۱, چهارشنبه

یک پیشنهاد عملی

[ از حسین باستانی ]




حسین باستانی : " پیشنهاد اضافه شدن یک بند به قانون انتخابات: - شرط احراز صلاحیت کاندیداهای متناصب مختلف در شورای نگهبان، عدم وابستگی به "کل" روسای زنده دولت در نظام جمهوری اسلامی ایران است [ابوالحسن بنی صدر، میرحسین موسوی، اکبر هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، محمود احمدی نژاد]. تبصره: وابستگان به نامبردگان فوق تحت شرایطی خاص با حکم حکومتی قابل تاییدند.
* باور کنید این اصل، بسیار شفاف تر از اصول پیچیده فعلی تکلیف بررسی صلاحیت ها را برای شورای محترم نگهبان روشن خواهد کرد.
 "

 پ. ن - در این شلوغی ها، رشته مطالعات زنان دانشگاه تهران هم حذف شد
   

۱۳۹۲ اردیبهشت ۳۰, دوشنبه

خرید به شیوه اصلاح طلبی


این ... بار است که می رفتم که پس بدهم کفش را. انگار که طلسم شده است . خیلی وقت است که هیچ کفش رسمی ( و کمی پاشنه بلند ) نتوانسته ام پیدا کنم که در طول روز باهاش راحت باشم. برای ... باربود که رفتم که پس بدهم [ حالا باز جای شکرش باقی است که می شود پس داد و کفش دیگری خرید]. هر دفعه هم مجبورم که از دفعه قبلی کف مطالباتم را پایین تر بیاورم. موقع پرداخت پول امروز داشتم با خودم اتمام حجت می کردم " من این کفش را می خرم، با علم به این که انتظار معجزه ازآن نسبت به کفش های قبلی نداشته باشم؛  انتظار نداشته باشم که در تمام طول روزدرآن راحت باشم، انتظاری پیاده روی طولانی مدت را با آن نداشته باشم ، یا حتی انتظار ایستادن طولانی مدت با آن را  .." خلاصه که کف مطالبات کفشی من تا امروز به اینجا رسیده، نمی دانم همینقدر هم جواب خواهد داد یا نه ، یا این که آخرش باید کلا قید کف مطلبات و کفش پاشنه بلند را تا مدتی که خدا می داند چقدر خواهد بود، بزنم .
پ.ن - این کفش را هم در جریان جست و جوی اینترنتی پیدا کردم، من که همان کفش معمولی را هم به زور تحمل می کنم ولی از همان وقت که چشمم  به این کفش افتاد در حیرتم که راستی چه کسی می تواند از صلاحیت این پاشنه ها عبور کرده و صاحب آن ها شود.




۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۷, جمعه

آن کس که ب/نداند و ب/نداند که ب/نداند ..

برخی دانستن ها و تعامل ها هستند که کمکت می کنند راحت تر تصمیم بگیری، مصمم ترانتخاب کنی و در نهایت بهتر و محکم تر از انتخابت دفاع کنی
.
برخی دانستن ها هم هستند که می آیند و آبی از شک و تردید بر روی تصمیم ات می پاشند ، بدون آن که الزاما آتش دیگری برپا کنند... فقط آن قبلی را خاموش می کنند ، طوری که دیگر نتوانی راجع بهش صحبت کنی ونظر بدهی و حتی نتوانی علیه اش هم حرفی بزنی، چون که هنوز گرمای آتش دیگری را حس نکرده ای هر چند که آتش خودت هم خیلی وقت است که خاموش شده
 ...
* [ در آستانه تحریم انتخابات یا رای به هاشمی ]

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۵, چهارشنبه

کمی هیجان زده ام

این که یک عمر درمغزت کرده باشند که آدم هایی - چه خوب ، چه بد - دیگر نیستند،  وجود خارجی ندارند، مربوط به کتاب های تاریخ اند و بعد همان آدم ها را بعد از مدت ها ، در کنفرانسی، ورکشاپی، از طریق دوستی، ...  ببینی، صرف نظر از آن که دیدگاه ات نسبت به آن افراد چه باشد، هیجان دارد. کمی هیجان زده ام.

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۴, سه‌شنبه

یک سوال و هزار دلشوره


.
پایان آخرین سکانس فیلم ' بیست انگشت' ، آن جا که زن به مرد می گوید " آنقدر مرا از زن بودنم متنفر کردی که ناچار شدم  با مریم بخوابم "، خود می تواند آغازگر فصلی جدید باشد و باز تکرار همان سؤال بحث برانگیز همیشگی که همجنس گرایی، آیا ذاتی و نوعی گرایش جنسی است که  از بدو تولد همراه آدمی است یا  اکتسابی و حاصل نوعی انتخاب است برای مقابله با روابط درون قدرت  نظام مردسالارانه حاکم بر آن فرد که لابد راه دیگری برای مبازره با آن نیافته است.
 حدودا دو سال پیش بود که همین سوال در یکی از برنامه های دیگر بی بی سی فارسی ( پرگار) مطرح شد " همجنس گرایی ژنتیکی است یا اکتسابی؟" پنلیست اول (ساقی قهرمان) عنوان می کرد که همجنسگرایی ذاتی است و گرایشی است که از بدو تولد همراه آدمی است مثل رنگ چشم و رنگ مو، پنلیست دیگر( شادی امین) اما، عنوان می کرد که هم جنسگرایی می تواند اکتسابی و امری  انتخابی  باشد . هر دو پنلیست مثال ها و دلایل مختلفی برای ادعا هایشان در طول برنامه آوردند . مثل خیلی از میزگرد های پرگار بحث پرچالشی شده بود ، نه فقط در خود برنامه  بلکه حتی بعد از برنامه در بین بسیاری از مردم عادی و فعالین حقوق بشر.
بسیاری موافق مطرح کردن هر دو دیدگاه و به طورکلی صحبت از همجنس گرایی بودند  و آن را قدمی مثبت در شکستن تابوی همجنس گرایی می دانستند .
برخی از فعالینی که در ایران کار می کردند [ یا سابقه کار در ایران را داشتند  یا هم چنان با خانواده های ایرانی سر و کله می زنند]، اما عنوان می کردند که طرح این مساله که همجنس گرایی امری انتخابی است ، تمام رشته هایشان را پنبه کرده است، چون که تا به حال تمام سعی اشان را بر این گذشته اند که به پدر و مادرهای ایرانی [ سنتی] بفهمانند که همجنسگرایی به معنای تنوع طلبی نیست تنها یک گرایش جنسی است و طرد یا سرزنش فرزندانشان  به خاطرهمجنسگرایی مثل طرد فرزندانشان به خاطر تیره بودن پوست و روشن بودن رنگ چشم است. مگر دست خودشان بوده است که مو بور و چشم آبی یا سیاه پوست به دنیا بیایند ؟ حتی مادر پدرهای قشر مذهبی را با این استدلال که دخالت در کار خدواند جایز نیست و این که اگر همجنس گرایی امر مذمومی بود خداوند  ده در صد افراد هر جامعه را همجنس گرا خلق نمی کرد،  قانع کرده بودند . خلاصه که این دوستان گله داشتند از زمین و زمان : ازپنلیستی که عنوان می کرد که هم جنسگرایی یک انتخاب است، تا تهیه کننده برنامه  که برنامه اتان زیادی الیت گرا شده است و دیگر به درد جامعه ایران نمی خورد . هر چقدر هم که طرح این مساله برای اقلیت روشن فکر جامعه مفید باشد، به همان اندازه هم برای عموم همجنسگرایان ایرانی ، که از نعمت داشتن خانواده ای روشنفکر محروم اند، خطرناک است.خودم به شخصه سعی کردم به این دوستان بفهمانم که آزادی بیان یعنی بیان هر دو نظر . مخصوصا که بر هر حال هر دو پنلیست ، در جایگاهی قرار داشتند که در این زمینه اظهار نظر کنند، ولی فایده ای نکرد که نکرد، از زمین و زمان گله می کردند که رشته هایش پنبه شده است . نمی دانم ،هر چند که مدافع آزادی بیان و عدم  سانسور به بهانه " مصلحت " هستم،  ولی ته دلم هم آشفتگی اشان را درک می کنم [ هر چند که الزاما جانب حق را به آنها نمی دهم ]
 دیشب در برنامه آپارات بی بی سی فارسی ، در فیلم مانیا اکبری ، زنی را دیدیم عاصی از رفتارهای کنترل گر همسرش که  راه حل را درمقابله با خشونت همسر و بازیافتن اعتماد به نفس از دست رفته دربرقراری رابطه با دوست هم جنس اش میبند و با خوش حالی اعلام میکند که از این برتری در قدرت یا حد اقل برابری در قدرت لذت می برد... " فیلم همینجا به پایان میرسد ولابد دوباره همان دلشوره قدیمی  به سراغ همان فعالین می رود..

پ.ن- عکس از صفحه فیس بوک آپارات و حسن صلح جو.

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۰, جمعه

We have a Right to Free and Fair Elections ...



To read on the Campaign see: vote4zahra.org

ای نامه که می روی به سویش ..


به همین پست وبلاگم قسم، که هیچ ایمیل ، فیس بوک و حتی گوگل چتی ، تا بدین روز به جایگاه تو و لذت در تو نوشتن و تو را بوییدن دست نیافته و نخواهد یافت .

پ.ن . ١- دیروز بعد از مدتها برای دوستی نامه نوشتم ، بیشتر برای این که مطمئن بشم  که هنوزهستی و ایمیل و فیس بوک جایت را نگرفته اند . اصلا اگر اینترنت ملی شد ، شاید دیگر تنها راه ارتباط  تو باشی . اصلا شاید عدو شود سبب خیر ...

  پ.ن. ٢ - این پست را در حالت کمی جو گیری و دل تنگی نوشتم. یک  بارهم باید بنویسم چطور" بی همگان به سر شود، بی اینترنت به سر نمی شود 


۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۹, پنجشنبه

خالق این اثر فرزند فلانی است


خیلی سعی می کنم که افراد را جدا از پیشینه خانوادگی اشان در نظر بگیرم و بدین ترتیب هم به هویت شخصی آن افراد که مستقل ازهویت والدین و یا اجداد (و در مواردی فرزندانشان) می باشد، احترام بگذارم و هم به همه این شعرها و ضرب المثل هایی که تا به امروزمرتبا شنیده و خوانده ام از قبیل : " فرزند هنر باش، نه فرزند پدر، فرزند هنرزنده کند نام پدر" یا  " گیرم پدرتو بود فاضل ، ازفضل پدر تورا چه حاصل ؟ "... اما راستش ازخدا پنهان نیست، از شما هم پنهان نباشه، از وقتی که فهمیدم " مانی حقیقی"، نوه " ابراهیم گلستان" است ، دایم در این فکرم که فیلم " پذیرایی ساده " هم حتما فیلم خیلی خوبی بوده و بی خودی روی اعصابم رفته و اشکال از من بوده که ظرافت فیلم را درک نکردم . این مساله که فکر کنم  فیلمی، کتابی، شعری، مقاله ای ، قطعه موسیقی و ... برای من زیادی سورئالیستی یا هنری بوده که درکش نکرده ام، ، اصلا اذیتم نمی کند، اما این که می بینیم این همه ضرب المثل و شعرهایی که یک عمر خوانده و تکرار کرده ام، ، پای عمل که می رسه ، همش باد هوا می شه و این که چقدر دیگه ضرب المثل و شعر هست که همین طوری ورد زبانم هست و درعمل ( علیرغم میلم ) باد هوا، بیشتر اذیت می کنه و یک  بار دیگر یادم می اندازه که  ازحرف تا عمل ، هزار قدم فاصله است

 



۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۸, چهارشنبه

Ladies & Gentlemen, Please Welcome The Center for Supporters of Human Rights !


                                                    در راستای اهداف کانون مدافعان حقوق بشر
                                    مرکز حامیان حقوق بشر توسط شیرین عبادی تأسیس شد
  
                                                                                                                                                                    
"مرکز حامیان حقوق بشر" درراستای اهداف "کانون مدافعان حقوق بشر" توسط شیرین عبادی، برنده صلح نوبل2003 تأسیس شد. شیرین عبادی، رییس کانون مدافعان حقوق بشر و جمعی از حامیان حقوقبشر در ژانویه 2013 این نهاد جدید را تأسیس و به ثبت رسانده اند.
به گزارش سایت کانون مدافعان حقوق بشر، هدف"مرکز حامیان حقوق بشر" براساس اساسنامه اش، "ارتقا و بهبود وضعیتحقوق بشر در خاورمیانه و به ویژه ایران"، "دفاع از قربانیان نقض حقوقبشر از طریق کمک های حقوقی" و "گزارش دهی و اطلاع رسانی در مورد وضعیتحقوق بشر در ایران" اعلام شده است.
خانم عبادی در خصوص "مرکز حامیانحقوق بشر" گفت که این مرکز غیر انتفاعی بوده و به هیچ حزب، گروه یا حکومتیوابسته نیست.  او همچنین گفت که شیوهفعالیت "مرکز حامیان حقوق بشر" به دلیل دوری از ایران کمی متفاوت ازکانون مدافعان حقوق بشر است.
خانم عبادی که به ریاست این مرکز انتخابشده است، در خصوص چرایی تأسیس "مرکز حامیان حقوق بشر" گفت: "ازآنجا که بسیاری از اعضای کانون مدافعان حقوق بشر در زندان های جمهوری اسلامی،زندانی هستند و همچنین سرکوب شدیدی که از سوی حکومت صورت می گیرد، هر نوع فعالیتحقوق بشری در ایران غیر ممکن شده است،  بنابراین در راستای اهداف کانون مدافعان حقوقبشر، این نهاد تأسیس شده است."
سید محمد سیف زاده و عبدالفتاح سلطانی دوعضو شورای عالی نظارت کانون مدافعان حقوق بشر هستند که دوران محکومیت خود را درزندان می گذرانند. نرگس محمدی، دیگر عضو شورای عالی نظارت این کانون نیز که به شدتبیمار است برای درمان در مرخصی استعلاجی بسر می برد. محمد علی دادخواه دیگر عضوشورای عالی نظارت کانون مدافعان حقوق بشر نیز که حکم اش قطعی شده است و برای اجرایمحکومیت به زندان رفته بود از تاریخ بیستم دی ماه 1391 در بیرون از زندان است.
بنابراین خانم عبادی تأکید کرد که کانونمدافعان حقوق بشر منحل نشده است و سایت آن با کمک اعضای کانون به طور مرتب به روزمی شود و همچنین سایر فعالیت هایی که امکان انجام آن در شرایط فعلی ایران امکانپذیر باشد، ادامه خواهد داشت.
رییس کانون مدافعان حقوق بشر در ادامه گفتکه "مرکز حامیان حقوق بشر" در حقیقت خواهر دو قلوی "کانون مدافعانحقوق بشر" است و نه جایگزین آن.
از همین رو سایت "مرکز حامیان حقوقبشر" با شعار "حقوق بشر استانداردی برای چگونه زیستن و قابل انطباق باهر فرهنگ و آیینی است"، فعالیت خود را آغاز کرد. "بانک اطلاعاتی دربارهزنان برابری طلب در ایران" و "تریبون آزاد وکلا" از جمله فعالیتهای "مرکز حامیان حقوق بشر" است که در سایت این مرکز قابل مشاهده است.
تریبون آزاد وکلا اختصاص به درج اخباروکلایی دارد که به مناسبت اشتغال به حرفه وکالت و دفاع از موکلان خود از سویمأموران امنیتی و دادگاه های انقلاب مورد اذیت و آزار قرار گرفته اند. همچنین درجآخرین اخبار مربوط به قوانین داخلی و بین المللی در ارتباط با موضوعات مختلف حقوقبشری یکی دیگر از فعالیت های سایت این مرکز است.
سایت مرکز حامیان حقوق بشر در آدرس www.cshr.org.ukقابل مشاهده است. همچنین با این مرکز می توان با ایمیل info@cshr.org.uk ارتباط برقرار کرد.
این نهاد حقوق بشری قرار است به عنواناولین فعالیت خود، همایشی را با عنوان "بررسی عملکرد و نتیج حاصل از 34 سالجنبش فمینیستی در ایران" برگزار کند. این همایش با همکاری "سواس (SOAS) دانشگاهلندن" در تاریخ اول ماه جون 2013 برگزار می شود که در آن چند تن از فعالانجنبش فمینیستی ایران به ارائه نظرات خود می پردازند


۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۵, یکشنبه

عروسی بدون حرص ، عروسی نیست ...

گاهی دلم می خواهد بی خودی گیر بدهم با این که مسایل اصلی حل شده [ پیدا کردن سالنی که قشنگ باشد، اجازه سرو غذای ایرانی را بدهد و قیمتش هم سر به فلک نکشد ]. سالن های زیادی دیدیم این چند وقت که قشنگ بودند ولی فقط غذای خودشان را سرو می کردند . غذای انگلیسی هم که قربانش بروم دست کمی از غذای هلندی ندارد . والله من دلم نمیاد برای یک استیک خشک و خالی و یک ژله ( که مطمئن هستم که اکثر مهمان ها هم که ایرانی  اند ، دوست نخواهند داشت )، آنقدر پول بدهیم .  اگه آدم قراره خرج کنه خوب اقلا یک طوری خرج کنه که به دلش هم بنشینه ...
خلاصه بعد کلی گشتن ، سالنی پیدا کردیم مدل این سالن های قدیم انگلیسی با منظره رودخانه و کشتی [ کمی کوچک تر از آن چه که در نظر داشتم البته ] که اجازه صرف غذای ایرانی را هم می داد. با یکی از رستوران های ایرانی هم که قبلا امتحانش را پس داده بود ، در مورد غذا و صرف شام و دسر صحبت کردیم و قرارداد بستیم و ... لباس و کفش هم خریدم و فقط یک سری خرده ریز مانده ....
با این وجود، دوست دارم هر از چند گاهی به یک چیزهای کوچکی گیر بدهم ... به کارت دعوت هایی که می خواهیم بفرستیم که حالا کاغذی باشند یا الکترونیکی ، به مهمان ها ، به صندلی ها ، به میز ها، حتی در این حد که مثلا روی میزها اسم بگذاریم یا نگذاریم ( دیگه زیادی مدل انگلیسی می شود.)
از علی، مامان، نگار چند بارشنیدم که " بابا همه چیز خوبه ، چرا دوست داری این قدر برای خودت مساله درست کنی ؟..."
یاد عروسی های ایران و استرسی که از چند ماه قبل عروسی در بین همه اعضای خانواده ایجاد می شود می افتم : از پیدا کردم باغی که باید لو نرود و دی جی که بعد از کلی دردسر پیدا کردن و قرارداد بستن ، حالا باید دعا کنی/ امیدوار باشی که یک وقتی شب قبلش در یک مهمانی ، جایی دستگیر نشود و تو نمانی که خوب حالا ظرف ٢٤ ساعت، دی جی با آن کیفیتی که می خواستی از کجا پیدا کنی، تا رفتن به آرایشگاهی که بعد چند ساعت معطلی قراره این قدر آرایشت کنه که بعدش باهاش دعوات بشه و تا حدی که حتی آرایشت را پاک کنی [ راستی چرا آرایش عروس در ایران این قدر غلیظه ؟ ] ، تا فیلمبرداری که از کارش راضی نیستی ولی دیگه آمده و این که شب اگه خواستید بروید هتل حتما شناسنامه هایتان را همراه داشته باشید. [ این ها را همه از تجربیات عروسی و نامزدی اطرفیانم گفتم ] ... کلا فکر میکنم یک مقدار از عروسی های ایران که خیلی هم خوش می گذاشت یا حداقل الان برایم نوستالژیک است ، مربوط میشه به همین حرص خوردن هایش. خوب که  فکر می کنم ، این بی خودی حرص خوردن ها، به نظرم واکنش ضمیر ناخوداگاهم می آید به داشتن حال و هوای عروسی های  ایران ... سر همه این مسائلی که آنجا باید مواظب باشی و این جا نه . این جور موقع ها است که فکرمی کنم که عروسی که بدون حرص خوردن برگزار بشه ،عروسی نیست. همان طوری که مهمانی هم که بدون ترس آمدن کمیته و گشت ارشاد برگزار میشد ، " پارتی " نبود ...


۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۴, شنبه

امان از این خواب های آخر هفته ...


بیدارشم ؟ خب برای چه بیدارشم ؟ مگر دو روز بیشتر دارم در هفته که بتوانم صبح اش بدون دلشوره دیر شدن یا عذاب وجدان بخوابم ؟
پس میخوابم ... ساعت شده ٩ ، ٩:٣٠، ١٠، ١٠:٣٠ و حتی بعضی هفته ها ١١ ...
اما صبحی که تا نیمه ظهر اش خوابیده باشی ، اگر شبش تا دیر وقت بیرون باشی که هیچ، اما اگر خانه باشی خب مگه میتوانی مثل آدمیزاد بخوابی ؟ ساعت  شد ١٢، ١٢:٣٠، ١، ١:٣٠، ٢ ... نه خیر، انگار نه انگار،حس ساعت ٩ شب را دارم، شاید قهوه درست کنم فیلمی ببینم ...
روزه تعطیل بعدی هم بین منوال میگذارد با این تفاوت که فرداش دیگه شانس تا لنگ ظهر خوابیدن هم نداری و من از وقتی که یادمه همیشه روزهای دوشنبه ( یا وقتی ایران بودم شنبه ) خواب آلود و کلافه با خودم کلنجارمی رفتم که خواب بی قید و بند آخر هفته کلا پدیده مفیدی است یا مضر؟ 

۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۳, جمعه

نوشیدنی یک مصاحبه کاری

 چای یا قهوه ؟ -
. آب قند لطفا -