۱۳۹۱ خرداد ۷, یکشنبه

تابستانه

بوی تابستان، طرح دامن رنگی ...



با اینا تابستونو سر میکنم
با اینا گرما را به در میکنم
  

پ.ن- مغازه ها پر شدند از لباس های رنگارنگ و گل گلی . گاهی وقتا، باید ساعت ها بگردی بتونی بینشان یک " بلوز مشکی ساده آستین بلند" پیدا کنی.


۱۳۹۱ خرداد ۵, جمعه

کمی متفاوت از انبوه خبر، فیلم و مستندهای جدی و بعضا غمگین این روزها ...





خب بالاخره بعد عمری ، یک سریال طنز خوب ام تو ایران ساخته شد.
" ساخت ایران " ، داستان دانشمندی است که اختراع نادری کرده ولی با وجود تلاش های فراوانش ، موفق به ثبتش در ایران نمیشه.  نهایتا تصمیم به ثبت اختراعه اش در فرانسه میگیره که در این حین...
وجود بازیگرهای موفق در عرصه طنز،( گوهرخیراندیش، بهاره رهنما، ترکیب گلزار/حیایی و غیره ) را شاید بتوان یکی ازعوامل موفقیت این سریال دانست.  تا حالا ده قسمتش روی " ایران پرود"، آمده . خداییش هم تا این جاش هم کشش داشته و هم واقعا خنده دار بوده. از دستش ندیدید ، که در این روزگاران وانفسا، خنده بر هر درد بی درمانی دوا است.

۱۳۹۱ خرداد ۳, چهارشنبه

کارگاه آموزشی در مورد " اصلاحات قضایی و عدالت در دوره انتقالی" در لندن




این گزارش  "وی او ای " است از کارگاه آموزشی ای که هفته گذشته در لندن شرکت کردم در مورد " اصلاحات قضایی و عدالت در دوره انتقالی" . مقاله من، راجع به نقش قضات در سیستم قضایی ایران و تغییراتی که برای ایجاد رفرم در سیستم قضایی ایران لازم است انجام گیرد ، بود. البته در پنل، به درخواست برگذار کننده، راجع به دانشکده های حقوق در ایران و تفاوت تحصیل در رشته حقوق در ایران در مقایسه با دانشکدهای حقوق کانادا هم صحبت کردم. (  در مورد آخر از تجربه شخصی خودم استفاده کردم).

این هم لینک گزارشی که پونه قدوسی از ورکشاپ لگاتم تهیه کرده در بی بی سی فارسی :  از دقیقه ۴۰ تا ۵۳. 

http://www.bbc.co.uk/persian/tv/2011/04/000001_page2_weekend.shtml

 و این هم لینک مقاله من 


http://tinyurl.com/lg6gnos

provided with subsidies.

اردیبهشت روز مبارزه با هموفوبیا (همجنس گراهراسی)




۲۲ 
سال پیش همین روز ( با چند روز تاخیر البته )، سازمان بهداشت جهانی برای اولین بارهمجنس گرایی را از لیست بیماری های خود حذف و به عنوان یک پدیده طبیعی پذیرفت.
.این ویدئو کاری است از علی عبدی و دوستانش. خواسته که در فضای مجازی به اشتراک بگذاریم.

به بهانه نامه تبریک " ابراهیم نبوی" به "مارک زوکر برگ"

این نامه تبرک ابراهیم نبویه به " مارک زوکر برگ" ( بنیان گذار فیس بوک )، به مناسبت ازدواجش با "پریسکیلا چان"





Mr. Zukerberg and your house
Very Congratulation for Taking woman in this sensitive bottleneck of history. I wish you to get old under each other’s foot. And you must kill cat in front of bridal chamber. I and my house wish you have 12 children together. Now you are married and finished debauch time. You must hit your knee and say YA ALI. Remember you must be stone under watermill. Facebook is very good, but no for married man. You must reach your manzel, because she is like a plant, every day you must give water to her. And must bring bread on your table. I wish as your wife come your house with white dress, after 120 years she be gone with white shroud, far from her body. I am very glad and wish your family continue until the end.

 Your servant, Ebrahim Nabavi and house


طنز این نامه ، با ترجمه کلمه به کلمه اصطلاحات و کنایات ایرانی ، آن هم بعضا از نوع قشر خاصی از جامعه ایرانی، از قبیل " زن گرفتن"، " گربه را دم حجله کشتن"، " با لباس سفید آمدن و با لباس سفید رفتن " و خطاب کردن زنش به " منزل" و غیره ساخته شده
این سبک طنز نبوی را قبلا هم دیده بودم. نامه تبریک را که خواندم ،( بعد ازاین که اول کلی خندیدم البته)، یاد یک خاطره از خودم افتادم در ترجمه کردن "کلمه به کلمه لغات"، آن اوایلی که آماده بودم کانادا. وقتی از ایران آمدم بیرون، انگلیسیم خوب بود . خیلی راحت هم میتونستم صحبت کنم ولی خوب گاهی وقتا، وقتی عادت داری که دائما فارسی صحبت کنی و مهمتر از همه فارسی " فکر کنی"، نتیجش این میشه که بعضی از لغات را هم میای عینا ترجمه میکنی و در کمال اعتماد به نفس هم به کار میبریش.در حالی که ممکنه در زبان دیگه کاملا بی معنی باشه . البته، خوش بختانه، از این سوتی ها خیلی نداده ام ولی یکیش را که تا مدت ها هم خیلی با اعتماد به نفس به کار میبردم و مطمئن ام بودم که کاملا درسته را این جا میگم و آن ترجمه لغت به لغت عبارت " جای شما خیلی خالی بود"، که  میگفتم : " یور پلیس واز سو امپتی " و همان جورهم ، تند تند  از روی ادب و تعارف هی تکرارش میکردم .... ( البته این جریان تعارف هم خودش جریان مفصلیه ). یکی دیگش هم این عبارت " شما را از دور میشناسم" بود که البته خوشبختانه تا آمدم آن چیزی که در ذهنم بود را بلند بگم ( که چیز خیلی عجیب غریبی هم بود و واقعا نمیدونم ذهنم چه جوری آن موقع  ان عبارت را ساخته بود)، خودم فهمیدم یک جایش مشکل داره و یک جوری درستش کردم.


 پ.ن- لینک سایت روز به نوشته نبوی :





۱۳۹۱ خرداد ۲, سه‌شنبه

The Supreme Leader




   دیشب برای اولین بار از یک " دیکتاتور" خوشم آمد. از دیدنش لذت بردم و حتی کلی هم خندیدم. خوب، معلومه که منظورم فیلم دیکتاتوره که با این که مدت زیادی هم از اکرانش نمیگذره ، حسابی گل کرده. توی این پست اما، نمیخوام راجع به خود فیلم چیزی بنویسم. بلکه میخوام راجع به خاطره ای بگم که با دیدن این فیلم برام زنده شد ومعمایی که با دیدن فیلم، برام حل شد.

تو فیلم، اطرافیان علا الدین، با یک احترام آمیخته با ترسی وی را " سپریم لیدر" خطاب میکردند. فکر میکنم برای اکثر کشورها، لغت " سپریم لیدر" ، واژه غریبی باشه. خود من، شخصا بارها با این سوال روبه رو شدم که خب بالاخره این " سپریم لیدر" کشورشما کیه ؟ احمدی نژاده یا خامنه ای؟

یکی از این دفعات در دوران فوق لیسانسم در کانادا بود ، وقتی که یکی از همکلاسیهام از من درباره سیستم سیاسی ایران پرسید. براش از تفاوت وظایف " احمدی نژاد به عنوان ریس جمهور" و " خامنه ای به عنوان رهبر " و این که کدام به معنای حقوق بین الملل " هد او استیت " هستند میگفتم. خب ، از احمدی نژاد به عنوان " پرزیدنت" و از خامنه ای به عنوان " سپریم لیدر" ذکر میکردم . دلیلش هم این بود که ترحمه حقوقی " رهبری" ، واژه " سپریم لیدر" هست.

یک ان دیدم که وسط حرفم ، خندید و گفت : " نرگس، تو خیلی " اینوسنت " و " کیوت" هستی. ولی، لازم نیست اینجا هم بهش بگی " سپریم لیدر" !" من هم که اصلا متوجه منظورش نشده بودم، گفتم خوب چرا دیگه، الان " سپریم لیدر" ایران بعد از فوت خمینی، اینه... "

برای من لغت " سپریم لیدر" به عنوان یک "موقعیت سیاسی" کاملا جا افتاده بود. چیزی مثل " رئیس قوه قضاییه" یا " رئیس قوه مقننه ". مثلا بدترین انتقاد ها را هم که به نمایندگان مجلس یا ریس قوه مقننه و غیره داشته باشم ، عنوانشان همینه که هست. اما ، نکته جالب برام این بود که وقتی که میگفتم فلانی نماینده مجلس یا فلانی رییس قوه فلان قوه و ... ، هیچ وقت نمیگفت که نرگس تو خیلی " اینوسنت " و " کیوت" هستی ، لازم نیست که آن ها را اینجا رییس فلان قوه یا نماینده خطاب کنی... ولی همین استدلالش درارتباط با " سپریم لیدر" ، را چند بار دیگرهم تکرار کرد و من هیچ وقت نمیفهمیدم منظورش چیه.

دیشب وقتی در فیلم ترس آمیخته با احترام مردم کشورعلاالدین را هنگام خطاب کردن وی به عنوان " سپریم لیدر" دیدم، تازه، دوزاریم افتاد که چرا این حرف را میزد و این که غربیها، چه ذهنیتی از به کار بردن این واژه دارند و فکر میکنند همیشه از سر ترس آمیخته با احترامه که میگند " سپریم لیدر" ( به معنای رهبر عالی و فاضل ). خب البته، مطمعنم که اگراین دوستم هم ایران، بزرگ شد بود و میشنید چه جوری ملت ، هر روز واژه " رهبری " را در صحبت ها و مکالمات روزانه اشان ، مورد خطاب قرار میدند( !) ، آن هم دیگه این حرف را تکرارنمیکرد.

My Article on the Universal Jurisdicti​on of the States Parties to the ICC and lessons Which can be learnt from Rwanda in case of Iranian Officials Engaged in the Human Rights Violations of Iranian Citizens

سه شنبه ۲ خرداد ۱۳۹۱

درسی که از رواندا می توان گرفت
نرگس توسلیان

کانادا، یکی از وسیع ترین و مهاجرپذیرترین کشورهای دنیا است که به طور متوسط، سالیانه پذیرای بیش از ۲۵۰هزار مهاجر یا پناهنده ازاقصی نقاط دنیا است. مهاجران و پناهندگانی که بعضی‌ هاشان به راحتی، وبرخی دیگرشان با طی مسیری دشوار، خود را به ان سرزمین رسانده اند.

اما، کانادا تنها خانه دوم و مامن دانشجویان و یا افرادی که به امید زندگی بهتر و یا به دلیل عدم امنیت جانی یا اجتماعی در کشور خود، بدان روی آورده اند، نیست. بلکه، خانه دوم بسیاری از ناقضین حقوق بشر نیز، گشته است: ناقضینی نیز ازسرتاسر دنیا: ازایران و چین گرفته تا رواندا.

رواندا یکی از بزرگ ترین نقض کنندگان موازین حقوق بشر در جهان است و یکی از بزرگ ترین فرماندهان جنگ های داخلی آن کشور مدتها ساکن تورنتو کانادا بود. اسمش دزیره مونیانزا که در عین حال یکی از بزرگترین سرمایه داران هوتو تبار بود همان ها که در جنگ داخلی رواندا علیه اقلیت توتسی و هوتو تباران معتدل و میانه رو فاجعه ها آفریدند که منجر به کشته شدن بیش از ۸۰۰هزار نفردر طی تنها ۱۰۰ روز شد.

درسال ۱۹۹۷، مونیانزا با پاسپورت جعلی کامرون وارد کانادا شده و با این ادعا که جانش در رواندا در خطر است، درخواست پناهندگی کرد. اما، پلیس کانادا هنگام بررسی درخواست پناهندگیش، دلایلی مبنی دخالت وی در جنایت جنگ داخلی رواندا یافت و درنتیجه با درخواست پناهندگی وی موافقت نشد. نهایتا، مونیانزا در سال ۲۰۰۵ در خانه اش در تورنتو کانادا دستگیر و در دادگاهی در مونترال کبک محاکمه شد. محاکمه مونیانزا، بر اساس " قانون جرایم علیه بشریت و جرایم جنگی کانادا " اغاز گشت. مجلس کانادا، این قانون را در سال ۲۰۰۰، بر طبق تعهدات بین المللی دولت کانادا، تحت اساس نامه دادگاه جنایی بین المللی رم، به تصویب رساند. مطابق این قانون، کانادا، صلاحیت قضایی جهانی در محاکمه افرادی که متهم به جنایت علیه بشریت، جنایات جنگی و نسل کشی شده اند را دارد. برای اعمال صلاحیت قضایی جهانی، لازم نیست که محل ارتکاب جرم درآن کشور بوده و یا حتی قربانی یا متهم جرم ازاتباع آن کشورباشند. به عبارت دیگر، تنها حضورمتهم در خاک آن کشور، برای اعمال صلاحیت قضایی جهانی کافی است.

البته که این جرایم هم تعاریف خاص خود را دارند و نمی توان صرفا هر نقض کننده حقوق بشر در هر سطحی را، با توسل به این قانون محاکمه کرد. بلکه، مطابق این قانون، متهم باید مرتکب یکی از این جرائم ذیل - با تعریف و مصادیق خاص خود -شده باشد. این جرایم عبارتند از:

۱. "نسل کشی": که عبارت است از ارتکاب هر یک از اعمال ذیل به قصد نابود ساختن کل و یا بخشی از یک گروه ملی، قومی، نژادی یا مذهبی، مانند: الف) کشتن اعضاء آن گروه؛ ب) وارد آوردن صدمه شدید جسمی یا روانی به اعضاء آن گروه؛ج) با یک حرکت حساب شده، عمداً ایجاد شرایط دشوار زندگی برای یک گروه به قصد نابود ساختن کل و یا بخشی از آنان؛ د) تحمیل اقداماتی به قصد پیشگیری از زاد و ولد در میان آن گروه؛ هـ) انتقال اجباری کودکان آن گروه به گروهی دیگر.

۲. "جنایات علیه بشریت": که عبارت است از انجام هر یک از اعمال ذیل به طور گسترده یا سازمان یافته علیه گروهی غیرنظامی، مانند: قتل؛ نابودسازی؛ برده سازی؛ اخراج یا انتقال اجباری جمیعت؛ محبوس ساختن یا دیگر اَشکال محرومیت شدید از آزادی جسمی که نقض کننده مفاد اساسی حقوق بین ‏الملل باشد؛ شکنجه؛ تجاوز جنسی، برده کشی جنسی، فحشاء اجباری، حاملگی اجباری، عقیم سازی اجباری، یا هر نوع خشونت جنسی دیگر در همان سطح؛

۳. "جرایم جنگی": که شامل موارد جدی نقض کنوانسیون ژنو، مصوب ۱۲ اوت ۱۹۴۹ (برابر با ۲۱ مرداد ۱۳۲۸) میباشد از قبیل: قتل عمد؛ شکنجه یا رفتارغیرانسانی، ازجمله آزمایشهای بیولوژیکی؛ وارد آوردن رنج شدید یا آسیب جدی به بدن یا سلامت افراد؛ تخریب و تصرف اموال در سطح گسترده، که به صورت غیرقانونی و مغرضانه انجام گیرد و نتوان آن را به دلیل ضرورت نظامی توجیه نمود؛ مجبور ساختن زندانیان جنگی یا دیگر افراد محافظت‏ شده به خدمت در نیروهای یک قدرت متخاصم؛ محروم ساختن عمدی زندانی جنگی یا دیگر افراد محافظت ‏شده از حق برخورداری از یک محاکمه عادلانه و قانونی؛ اخراج یا انتقال غیرقانونی یا حبس غیرقانونی؛ گروگانگیری یا نقض موارد دیگر قوانین حقوقی و عرفی که در منازعات مسلحانه بین‎المللی قابل اعمال هستند و در چارچوب حقوق بین‎الملل تثبیت شده اند، از جمله حملات عمدی بر ضد غیرنظامیان با قصد حمله علیه آنان، یا افراد غیرنظامی که مستقیماً در این مخاصمات شرکت ندارند؛ حملات عمدی به سوی اهداف غیرنظامی، یعنی اهدافی که دارای کاربرد نظامی نیستند.

مطابق این قانون مونیانزا در سال ۲۰۰۹، به اتهام نسل کشی، جنایت علیه بشریت و جرایم جنگی، به ۲۵ سال زندان محکوم شد. محاکمه "دزیره مونیانزا "، مرهمی بود بر دل هزاران رواندایی قربانی جنگ، چه درکانادا، چه در رواندا، و چه دردیگرنقاط دنیا واین البته، داستان قابل تاملی است برای سایر ناقضین حقوق بشر که در سال های اخیر، با ثروت های اندوخته شده ازغارت ملت ها، پوزخندزنان به فرشته عدالت، راهی کانادا و سایر کشورهای غربی میشوند. برخی از این ها ایرانی هستند. تاکنون، بیش از ۷۰ اسم از ناقضین حقوق بشرایرانی،از سوی اتحادیه اروپا و امریکا، اعلام شده است. افراد مذکور، طبق تصمیم متخذه، حق ورود به اتحادیه اروپا یا امریکا را ندارند، و اگر اموالی هم در آن جا داشته باشند، مسدود میگردد.

نکته مهم آن است، که طبق رویه رژیم ایران در سالهای گذشته، مامورین امنیتی که اکثر شکنجگران رژیم در میان آنان هستند، بیش از یک اسم و گذرنامه دارند و درصورت لزوم با اسامی دیگرشان، وارد اروپا وغرب میشوند و دراین جا است، که وظیفه ایرانیان آگاه شروع میشود تا هر کس که اطلاعی از محل اقامت و یا حتی تردد کوتاه مدت ان ها دراروپا یا کانادا داشته باشد، پلیس را در جریان این امر قرار دهد. مطابق تصمیمات متخذه و هم چنین بر اساس رویه های ایجاد شده در سال های اخیر(اصل صلاحیت قضایی جهانی، تاکنون توسط چند کشورهای اروپایی از جمله انگلستان واسپانیا نیزاعمال گشته است)، جهان به تدریج برای ناقضین حقوق بشر،کوچک و کوچکتر میگردد. در این راستا، همگی باید تلاش کنند تا عدالتی که در ایران اجرا نشده در دادگاه های بین المللی یا دادگاه های محلی دیگر اجرا گردد.

در این ارتباط، طبیعتا جمع آوری اسناد و ادله ارتکاب جرم، از اهمیت ویژه ای برخوردار است، چرا که تنها معرفی فرد ناقض حقوق بشر به پلیس و یا ذکرنام و محل اقامت وی، کافی نمیباشد و دلایل قانع کننده ای نیازاست تا هر قاضی بی طرفی را به دستگیری و محاکمه آن فرد، قانع سازد. موسساتی که از سالها قبل به جمع آوری اسناد نقض حقوق بشرپرداخته اند، می توانند در این زمینه نقش مهمی را ایفا میکنند. خوب است کسانی که قربانی نقض حقوق بشر شده و یا اطلاعاتی در این زمینه دارند، اطلاعات خود را در اختیار این مراکز قرار دهند و زمینه اجرای عدالت را فراهم سازند.



http://www.roozonline.com/persian/opinion/opinion-article/archive/2012/may/22/article/-4e3d5f44c4.html



--------------------------------------------------------------------------------





۱۳۹۱ اردیبهشت ۳۰, شنبه

گوگوش افغانستان

اولین بار در برنامه نوروزی بی بی سی فارسی، دیدمش. دختری جوان، با چشمانی کشیده ، صدایی گرم و دلنشین و لباسی رنگی به سبک محلی. اجرای اولش را با آهنگ " بی بهانه " شروع کرد : " امروز بی بهانه دلم تنگ است..." ترکیب صدا و موسیقی که باهاش نواخته میشد، خیلی زود من را به عالم دیگر برد. این حالت را تنها، ترانه های گوگوش توانسته بودند در من ایجاد کنند.
اسمش " الهه سرور" است. سال ۱۹۸۸ در افغانستان به دنیا آمده و البته ، ۱۲ سالی هم ( تا زمان سقوط طالبان)، در ایران ، سپری کرده . موسیقی را از همان دوران کودکی شروع کرد. البته که الهه را نمیتوان تنها یک ترانه سرا دانست. دستی در نوشتن دارد و داستان های کوتاهی هم تاکنون منتشر کرده. الهه مدتی را هم، به عنوان خبرنگارفعالیت کرده و گزارش " زندان زنان" اش که راجع به وضعیت زنانی که با کودکانشان در زندان سپری میکردند ، جایزه ای را به خود اختصاص داده است.البته، با نگاهی به ترانه هایش ( سنگسار) میتوان به روشنی فهمید که در اینجا هم الهه از موضوع زنان غافل نشده است.
اطلاعات بیشتر راجع به الهه و ترانه هایش ، را میتوانید در وب سایتش دنبال کنید.


لینک وب سایت
http://www.elahamusic.com/videos.html








متن آهنگ " بی بهانه " الهه سرور :
هرچند این زمانه ...دلم تننگ است
امروز بی بهانه دلم تنگ است
چشمت قرار بود بجوشد باز
باز ای شرابخانه دلم تنگ است

من کوچه کوچه کوچه دلم تاریک.....
من خانه خانه خانه دلم تنگ ست
باران ترانه های لبم را شست
باران...لبم...ترانه.....دلم تنگ است

در من تمشک بوسه نمی روید
زخمی بزن جوانه! دلم تنگ است
لبخند خاطرات مرا برگرد
برگرد کودکانه دلم تنگ است

دیروز یک نشانه ....دلم لرزید
امروز یک نشانه .....دلم تنگ است
سر را به شانه های که بسپارم؟
آه ای کدام شانه ! دلم تنگ است


۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۷, چهارشنبه

در مذمت یا مدحش.. ؟






اینو میگذارم اینجا برای وقتهایی که از" پی اچ دی" و تز و دنبال سوپروایزر دویدن برای گرفتن چند تا کامنت و مهمتر ازهمه انتخاب " لگال توری" و اعمالش روی تزم خسته شدم و به سرم میزنه که اصلا چه فایده ؟ فرض کن که صبح تا شب نظریه حقوقی بخونی و فرضیه نقد کنی و سوپروایزرتم، تند تند بهت " فید بک" بده و سر موقع هم تموش کنی و خانوم دکتر شی و .. ، حالا چند نفر میان این حاصل چند سال کارت را بخوانند ؟ مگه اکثر تزهایی  که نوشته  شده اند ، سرنوشتی بهتر از خاک خوردن توی قفسه کتاب خونه نصیبشان شد ؟ برو یک کاری بکن که هم هم جذاب تر باشه، هم خودت بیشتر دوست داشته باشی و هم حاصل کارت را لمس کنی و هم مفیدتر باشه برای جامعه و خلاصه وقتایی که میخوام  به زمین و زمان و انتخاب سه سال پیش و شاید سال بعد  .. شک کنم.


Why Study Legal Theory?


The discussion of legal theory which you have just read, and any number of similar discussions which you may read elsewhere, will leave many students saying ' so what? ‘How will all this help me when I’m a lawyer? You may even pray in aid Cotterrell’s Comments that ‘no-one could suggest that legal theory has at any time been necessary to help the lawyer earn a living in everyday practice.’ (The Politics of Jurisprudence e, 1989, p 233). But the key word here is necessary, for there can be equally little doubt that cases do arise where practitioners with knowledge of legal theory are better equipped than those who lack it. Indeed, it may even be argued that without a knowledge of legal theory there is a sense in which you cannot credibly claim to be a lawyer, as distinct from someone who knows some laws, while legal science is capable of being intelligently learnt, legal factors are capable only of being committed to memory…



Making the point more explicitly in relation to professional practice, the value of a knowledge of legal theory lies in the fact that it provides a principles overview of law as a whole, which enables practitioners to relate a large number of individualized statements of legal doctrine to and evaluate them in the light of each other. Practitioners with a knowledge if legal theory will be able to construct arguments and counter opposing arguments, with more confidence and with a greater likelihood of success, than would otherwise be the case…



Legal Theory
Ian Mcleod


خوب البته حرف حق جواب نداره، ولی از قدیم گفتند هر چیزی اندازه ای داره، " لگال توری"  هم یک ترم، نه حالا دو ترم ، نه دیگه چند سال ...




















۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۳, شنبه

روز مادر

 امروز روز مادر بود و مادران زیادی تنها به این دلیل که " مصلحت نظام" و " حفظ قدرت " ( که مدت هاست که از اوجب واجبات شده) ، ایجاب میکرد، به جرم " دگر اندیشی"  یا " دفاع از حقوق قانونی دگراندیشان" ، سهمشان هم چنان به دوراز فرزندان ، گوشه ای از اوین بود. بسیاری از این مادران ، حتی در چنین مناسبت هایی نیز، حق ملاقات با فرزندانشان را ندارند. " کمیته گزارشگران بدون مرز"، شرح حال بعضی‌ از این مادران را، به شرح ذیل آورده است :
۱ . مريم اكبري‌مفرد: در وقايع عاشوراي سال ۸۸  بازداشت شد. وي كه داراي ۳ فرزند و يك دختر ۵ ساله است، پس از سپري كردن ۳  ماه بازداشت در بند ۲۰۹ به بند عمومي انتقال يافت. مريم اكبري از سوي دادگاه به تحمل ۱۵ سال حبس تعزيري و تبعيد به زندان رجايي‌شهر محكوم شد كه اين حكم در دادگاه تجديدنظر تأييد شد. در زنان بازداشت مریم اکبری، " سارا" دختر کوچک او تنها سه سال داشت و هم اکنون ۵ سال و نیمه است. وی در طول این مدت از داشتن حق مرخصی محروم بوده است و چندی پیش نیز که جهت درمان بیماری اش به بیمارستان اعزام شده بود، به دلیل عدم هماهنگی ماموران اعزام، از درمان او جلوگیری شد.

۲ . مطهره بهرامی : به همراه شوهرش در روز عاشورای ۸۸ در خانه‌اش بازداشت شد. وي نيز در جريان اعترافات تلويزيوني، مقابل دوربين قرار گرفت و از سوي دادگاه به اعدام محكوم شد. اين حكم در دادگاه تجديدنظر به ۱۵سال حبس و تبعيد به زندان رجايي‌ شهر كاهش يافت. وي هم‌اكنون در حال گذراندن دوران محكوميت خود در زندان اوین است. بهرامی دارای دو فرزند پسر است و در حالی که همسر وی نیز در زندان به سر می برد، فرزندان او تنها ملاقات کنندگانش هستند. مطهره بهرامی نیز تاکنون از حق مرخصی محروم بوده است.

۳ . نوشین خادم: به اتهام فعالیت در دانشگاه آنلاین بهاییان به همراه شمار دیگری از گرداننده‌گان این دانشگاه بازداشت شد. وی از سوی دادگاه انقلاب به تحمل ۴ سال حبس تعزیری محکوم شد.

۴ . زهرا رهنورد: در روز ۲۵ بهمن‌ماه ۸۹ به بازداشت نهادهاي امنيتي درآمد. وي به همراه همسرش مهندس ميرحسين موسوي، پس از صدور اطلاعيه و دعوت از مردم براي برپايي تظاهرات و راه‌پيمايي در ۲۵ بهمن‌ماه، در خانه‌اش زنداني شد. وی هم‌اکنون بیش از یک سال است که به همراه همسرش در بازداشت خانگی به سر می‌برد و دفعات اندکی حق ملاقات با خانواده‌اش را داشته است.زهرا رهنورد، دارای سه فرزند دختر است که در طی این مدت بارها تحت فشار نهادهای امنیتی قرار گرفته اند.

۵ . نسرين ستوده: وكيل دادگستري، در شهريورماه ۸۹ بازداشت شد. وي بيش از ۴ ماه در سلول انفرادي به سر برد و سپس در شعبه ۲۶  دادگاه انقلاب مورد محاكمه قرار گرفت. وي از سوي دادگاه به ۱۱ سال حبس تعزيري و ۲۰ سال محروميت از حرفه وكالت محكوم شد که این حکم در دادگاه تجدیدنظر به ۶ سال حبس کاهش یافت. نسرین ستوده پس از هفت‌ماه بازداشت در بند ۲۰۹ ، به بند عمومی منتقل شد و هم‌اکنون دومین سال حبس خود را بدون مرخصی پشت سر می‌گذارد.ستوده دارای دو فرزند ۶ ساله و ۱۱ ساله است که در طی این مدت تنها توانسته اند در سالن ملاقات زندان، با مادرشان دیدار کنند.

۶ . مهوش شهریاری: يكي از ۷ مدير بهايي است كه در اسفندماه ۸۶ بازداشت شد. وي به مدت ۶ ماه در سلول انفرادي به سر برد و پس از ۲ سال بلاتكليفي و نگه‌داري در بند ۲۰۹ ، سال گذشته از سوي دادگاه به تحمل ۲۰ سال حبس تعزيري محكوم شد كه اين حكم در دادگاه تجديدنظر مورد تأیید قرار گرفت. وي هم‌اكنون بیش از ۴ سال است كه بدون داشتن مرخصي در زندان نگه‌داري مي‌شود. مهوش شهریاری دارای یک دختر دانشجو است.

۷ . فريبا كمال‌آبادي: يكي از ۷ مدير بهايي است كه درفروردين ۸۷ بازداشت شد. وي به مدت ۶ ماه در سلول انفرادي به سر برد و پس از ۲ سال بلاتكليفي و نگه‌داري در بند ۲۰۹ ، سال گذشته از سوي دادگاه به تحمل ۲۰ سال حبس تعزيري محكوم شد كه اين حكم در دادگاه تجديدنظر مورد تأیید قرار گرفت. وي هم‌اكنون بیش از ۴ سال است كه بدون داشتن مرخصي در زندان نگه‌داري مي‌شود. فریبا کمال آبادی نیز دارای یک دختر ۱۷ ساله است. در زمان بازداشت، فرزند او ۱۲ ساله بوده است.

۸ . نرگس محمدی: نایب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر در خردادماه ۸۹ بازداشت شده و پس از ۲۰ روز با سپردن قرار وثیقه از زندان آزاد شد. وی به دلیل فشارهای عصبی وارده در زندان، پس از آزادی بلافاصله در بیمارستان بستری و دچار بیماری " فلج عضلانی" شد. محمدی از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به تحمل ۱۱ سال حبس تعزیری محکوم شد که این حکم در دادگاه تجدیدنظر به ۶ سال حبس کاهش یافت. نرگس محمدی در حالی که دارای دو فرزند دو قلوی  ۴ ساله است، دو هفته پیش از سوی مأموران امنیتی بازداشت و جهت اجرای حکم به زندان منتقل شد. وی هم‌اکنون در بند ۲۰۹ زندان اوین به سر می‌برد.

۹ . كفايت ملك‌محمدي: پس از وقايع عاشوراي سال ۸۸ بازداشت شد و از سوي دادگاه به تحمل ۵ سال حبس تعزيري محكوم شد. وي با داشتن ۶۵ سال سن، هم‌اكنون مسن‌ترين زنداني بند زنان است. با اين وجود مسئولان زندان از اعطاي مرخصي به وي خودداري كرده‌اند.

۱۰ . منيژه نصرالهي: به اتهام داشتن ديانت بهايي و تلاش براي ترويج آن، به ۳ سال حبس تعزيري محكوم شد كه هم‌اكنون بيش از ۲ سال از‌ آن را تحمل كرده است.

 ۱۱ . فرح واضحان: در دي‌ماه ۸۸ توسط نيروهاي اطلاعات ارتش بازداشت و در مردادماه سال ۸۹ از سوي شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب، به اتهام " محاربه" محاكمه شده و به اعدام محكوم شد. اين حكم سپس در ديوان عالي كشور نقض شده و به شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب ارسال شد. فرح واضحان، چندي پيش از سوي اين شعبه به اتهام محاربه و توهين به رهبري به ۱۷ سال زندان و تبعيد به زندان رجايي‌شهر محكوم شد. وی مادر دو فرزند است.

  ۱۲ . معصومه یاوری : از شهروندان بازداشت‌شده در حوادث پس از انتخابات است. وی یک روز پیش از تظاهرات روز
 قدس بازداشت شد. معصومه یاوری ابتدا متهم به «محاربه» بود و نماینده دادستان تهران برای وی تقاضای مجازات اعدام کرده بود، که سپس به ۷ سال حبس تعزیری در زندان رجایی‌شهر محکوم شد. وی دارای دو فرزند است که در زمان دستگیری ۶ ساله و ۱۳ ساله بودند.


پ.ن. ۱ - یاد این قسمت از نامه بهاره هدایت افتادم. آن جا که از مادری نوشته بود در زندان که به دیدن فرزندی که به ملاقاتش آمده بود میرفت و با خود تردید داشت که ...
"... اینجا هدر رفتِ زندگیمان خیلی زیاد است ، حالا تو بگو با خوشی..از طرفی بر باد رفته هایمان کاملاً مقهور کننده است..
هیچوقت یادم نمی رود اولین باری که فریبا می خواست توی ملاقات حضوری با دخترش ترانه برایش فلاسک چای ببرد، دیدم هی قند می گذارد تویِ ظرف، فکر می کند..قند را برمی دارد، شکلات می گذارد..باز فکر می کند و آن را برمی دارد و خرما می گذارد! پرسیدم چه کار می کنی؟گفت یادم نیست ترانه چایش را با قند می خورد یا چیز دیگر..آخرش هم هر سه تا را برد!
جلوی فریبا به روی خودم نیاوردم، اما بعد جلوی اشک هایم را نمی توانستم بگیرم..فکر کن این دختر ۱۲ ساله بوده که مادرش را گرفته اند، حالا ۱۷ ساله است..فریبا مادر است ولی ریزه کاری های مادرانه از یادش رفته، به ستم از مخیله اش بیرون کشیده اند…یا آنهایی که بچه های دو سه ساله دارند..فکر می کنی نسرین و مریم حجم از دست داده هایشان چقدر باشد؟به چه کیفیتی؟!... "

پ.ن. ۲-عکس/  کاریکاتور از " مانا نیستانی " است .


لینک مطالب :
http://chrr.biz/spip.php?article17979
http://www.kaleme.com/1391/01/17/klm-97021/


۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۱, پنجشنبه

گيرم كه...



به یاد شیرین علم هولی، فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی، مهدی اسلامیان ، که دو سال پیش در سحرگاه ۱۹ اردیبهشت

 ۱۳۸۹ اعدام شدند و به یاد تمام اعدام هایی که روزی، دو نوبت تکرار شدند . ( بنابرگزارش امنستی اینترنشنال، متوسط اعدام

در ایران از آغاز سال ۲۰۱۱ تا کنون، دو نفر در روز بوده که جمهوری اسلامی را در مقام دومین اعدام کننده در جهان، پس از

 چین قرار میدهد.)





 

گيرم كه در باورتان... 

گيرم كه در باورتان به خاك نشسته ام

و ساقه های جوانم از ضربه های تبرهاتان زخم دار است

با ریشه چه می کنید؟

گیرم که بر سر این بام بنشسته در کمین پرنده اید

پرواز را علامت ممنوع می زنید

با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنید؟

گیرم که می زنید

گیرم که می برید

گیرم که می کشید

با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید؟



(خسرو گلسرخي) 

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۲, سه‌شنبه

...






کلیپ بالا را جوان هنرمندی در ایران  بر روی آهنگ کیسوک در مورد مرگ خود خواسته سیامک پورزند ، درست (  ادیت و تنظیم ) کرده. چند روز پیش، شد یک سال از رفتنش.  بعد دقیقا همون روز هم خبر میرسه که سمانه مرادیانی، شاعر و مترجم ۲۵ ساله  خودکشی کرده، نمیشناختمش ولی توی صفحه یکی از فرند های فسی بوکم دیدم که نوشته بود تا همین چند هفته پیش داشته برای ادامه تحصیلش در اروپا و ... برنامه ریزی میکرد. چه شد در این چند هفته خدا میدونه. امیدوارم هر جا که هست ، خوشحال باشه و روحش آرام ...

بهشت زیر پای مادران است اگر مصلحت نظام اقتضا کند!

    

این روزها فضای مجازی پر شده از نامه و مقاله و نوشته در حمایت از نرگس محمدی. همون کسی که به قول منصوره ، بزرگترین جرمش " مرامش"  بود. فعال حقوق بشری با گرایشی ملی و مذهبی و ریشه و تباری ترکی که اعتقاد به ماندن در ایران داشت . زن مسلمانی که با تمام وجودش از دگراندیشان دفاع میکرد . همسر تقی رحمانی و مادر دوقلوهای نازنین علی و کیانا. چند روزی پیش در حالی که  مریض بود،  ماموران حکومتی که ادعا میکند بشهت زیر پای مادران است ، جلوی چشم دو کودکش بردنش . 
خیلی دوست داشتم چیزی برای این دو نازنین بنویسم، نمیدونم ولی چرا نمیتونم ، اقلا فعلا نمیتونم ، کودک چهار ساله چه میفهمد از " استبداد" و  " مبارزه " و " دگراندیشی "  و چه و چه... به چه زبانی باید نوشت ؟ چه باید گفت؟
امروز اما،  نامه ارشاد علیجانی خیلی به دلم نشست . من بر خلاف علی ، کیانا و ارشاد،  در کودکی چنین تجربه ای را نداشته ام . البته نمیدونم ، اگر کودک را  فرد زیر ۱۸ سال بگیریم، آن وقت میتونم بگم یک ماه تجربه اش کردم ، اما یک ماه زندانی شدن مادر آدم در سن ۱۷ سالگی آن هم در حالی که پدر و همه اعضای خانواده هم  سر جاشون هستند کجا و زندان کشیدن های پیاپی مادر ، پدر و بعد هم کوچ اجباری پدر علی و کیانای ۴ ساله کجا...
بخوانید نامه ارشاد را و اگر هم نامه ای داشتد بفرستید برای علی و کیانا به ایمیل : kiana.ali1@gmail.com


علی و کیانای عزیز
خبر دستگیری خاله نرگس را که شنیدم خاطراتی از کودکی خودم در ذهنم جرقه زد.
روزهایی که باید ساعت‌ها سوار اتوبوس می‌نشستیم تا به تهران برسیم و ساعت‌ها انتظار برای گرفتن «برگه ملاقات» و تحقیر و توهین‌هایی که «برادران پاسدار» در سالن انتظار می‌کردند و یا روزی که به همراه خاله نوجوانم به مهد کودک می‌رفتم و سر راه او برایم شیر خرید با «بیسکوییت مادر» و من در مغازه جیغ می‌کشیدم که من «بیسکوییت پدر» می‌خواهم و خاله نوجوان مستأصل من مرا نیشگون میگرفت که ساکت شوم، «دهه شصت» بود خب.
حالا نمی‌دانم شما باید سوار کدام ماشین و اتوبوسی شوید که بشود برای حتی یک دقیقه پدر و مادر را حتی در ورای شیشه در کنار هم ببینید.
در زندگی زخم‌هایی هست… .
 علی و کیانای عزیز
 سال‌ها گذشت، سال‌های اصلاحات بود و من خوشحال بودم، حتی زمانی که در اوایل دهه هشتاد دوباره موج دستگیری‌ها شروع شد، باز هم من خوشحال بودم که دیگر کودکی به سن و سال شما تجربه «دهه شصتی» از زندان پدر و مادر نخواهد داشت. اما گویی سایه سنگین آن سال‌ها همچنان با ماست.
شاید برای خاله‌ها و عموها که زندانی هستند وضع فرق کرده باشد اما برای شما چه فرقی کرده؟ شب‌ها به خانه می‌ریزند، می‌کوبند و می‌شکنند و می‌دزدند و می‌برند.( اگر لطف کنند نزنند و فحاشی نکنند)
این همه سال گذشته از آن سال‌ها؛ اما چه فایده برای تو علی؟ اما چه فایده برای تو کیانا؟
رذالت، گویی در این «نظام مقدس» با هر نسلی دوباره متولد می‌شود.
 کیانا، علی
 مادر نیست، پدر نیست اما می‌دانم که شما هم تنها نخواهید بود، مادربزرگتان شیرزنی است برای خودش و یک عالمه عمو و خاله دارید که تنهایتان نخواهند گذاشت.عمو حنیف صابر جویای حالتان می‌شوند، خاله آسیه و خاله آمنه، دخترهای هاله خانم قول داده‌اند زود زود شما را به پارک ببرند…
علی و کیانای عزیز
سال‌های زیادی از آن سن و سال من گذشته ، پس به خودم اجازه می‌دهم کمی ادای برادر بزرگ‌ترها را برایتان دربیاورم.
مادر روزی برخواهد گشت، پدر هم حتما، اما تا آن روز؛ نگذارید که نفرت در دلتان ریشه بگیرد، کینه همان چیزی است ما را از راهی که مادر و پدرتان به ما نشان داده‌اند دور می‌کند:آزادی، روزی که مادر و پدر در کنار هم بنشینند کتاب بخوانند و شما هم هی آتش بسوزانید.
و آن روز نه با خون و خشم و نه با کینه و نفرت نمی‌آید.
خواهر و برادر کوچکم
 سال‌ها پیش مردی به کسانی که او و دوستانش را بسیار به بردگی گرفته بودند، گفت:« ما شما را می‌بخشیم اما فراموش نمی‌کنیم.»
 عزیزانم اما حالا نه وقت بخشیدن است نه وقت فراموش کردن.
 آقای ماندلا زمانی این حرف را زد که دیگر آن آدم‌های بد قدرت خود را از دست داده بودند. زمانی که آدم تحت ظلم است، بخشیدن فقط به معنای گردن نهادن به ظلم است.
 حالا وقت بخشیدن و فراموش کردن ظلم‌ها نیست. وقت مبارزه است، وقت ایستادگی در برابر ظلم است مثل پدرتان که ۱۵ سال زندان بوده و مثل مادرتان که به خاطر افشا کردن ظلم‌ها به زندان افتاده.
 کیانا و علی
روزی می‌رسد که شما بتوانید خطاب به «قدرت به دستان امروز» بگویید:چرا؟
آن روز زمانی است که باید ببخشید ولی فراموش نکنید.
می‌دانید علی و کیانای عزیز یادم نمی‌آید بهتان گفتم یا نه: در زندگی زخم‌هایی هست… .

 http://melimazhabi.com/?maghalat=%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D8%B1%D8%AD%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C%E2%80%8C%D9%87%D8%A7