۱۳۹۰ مهر ۸, جمعه

یک سفر و هزار خواب

دارم کم کم وسایلم را جمع میکنم ، فردا صبح عازم هونولولو هستم. ( خودمونیم، عجب اسمی هم داره ، یاد بازی های دوران بچگیم میفتم. یک چیزی تو مایه های لولاهوپ). قرار است در یک کارگاه آموزشی برای لیدرهای جوان شرکت کنم. برم ببینم قرار رهبر کجای دنیا بشم و کجا رو فتح کنم . چند وقت پیشا خواب دیدم که توی فرودگاه چین، در قسمت بازرسی گیر دادند. با یکی از دوستام بودم و نمیدونستم که چین چی کار میکردیم، مقصدمان بود یا هواپیما عوض میکردیم . به هر حال مامور گمرک به ما گفت که باهاش به اتاقی برویم. رفتیم ، همینجور که منتظر بودیم و او هم داشت میان پرونده ها دنبال چیزی میگشت، فالگیری امد و به مامور گفت :این دختر را ولش کنید، بعدها ریس جمهور امریکا میشود،" یک آن، هم از پیش گویش خوش حال شدم، هم ترسیدم، نمیدونستم واکنش مامور تفتیش چینی چه خواهد بود. خوش حال شد و گفت ؛ " پس نگهش میداریم ! " . نمیدونم دیگه بعدش چی شد با عزت و احترام چینی شدم و ساکن چین شدم ، یا این که گذاشتند بقیه سفرم را از چین ادامه بدم. بعد هم دقیقا نمیدونم چرا پیشگو ، پیش گویی کرده بود که قراره ریس جمهور امریکا بشم، از آن جا که هیچ وقت امریکا زندگی نکرده ام ، زن حسابی، حالا انگلیس نمیگفتی، اقلا کانادا میگفتی که به حساب همون چند سالی که بودم یک کم پیش گوییت قابل باور تر میشد. بعدشم نگفت دقیقا چه سالی قراره که ریس جمهور امریکا بشم . به هر حال ، از آن جا که به تعبیر خواب اعتقادی ندارم و فکر میکنم خواب ها ، تاثیر افکار روزانمان هست، فکر کنم اینم بی تاثیر از این کارگاه هونولولو نبوده باشه.

آن شراب مگر چند ساله بود؟...

آهنگ وقت های سرخوشی :-)

۱۳۹۰ مهر ۷, پنجشنبه

سال تحصیلی جدیدتون ، چه با اضافه شهریه ، چه بی اضافه شهریه، چه با بورس، چه رایگان، مبارک

این کلیپ هم به منابست آغاز سال تحصیلی و اضافه شدن شهریه ها میگذارم. پارسال در کارگاه فیلمسازی سواس درست کردیم. چون که هم زمان شده بود با تظاهرات علیه کم کردن بودجه دانشگاه ها و اضافه شدن شهریه دانشجو ها، اکثر فیلمهای کارگاه هم در نتیجه به این سوژه اختصاص پیدا کرد. به هر حال، سال تحصیلی جدیدتون ، چه با اضافه شهریه ، چه بی اضافه شهریه، چه با بورس، چه رایگان، مبارک. هم شاگردی سلام ، دوباره برگشتیم. البته دانشجوی دکتری که باشی، از ان جا که نه کلاس داری و نه امتحان، دیگه خیلی اول و آخر سال هم برات فرق نمیکنه، ولی همین شلوغ شدن دانشگاه هم به ما حال و هوای سال جدید را کاملا داد... :-)

۱۳۹۰ مهر ۶, چهارشنبه

My Article on the Execution of Children in Iran under Iran's reservation to the Convention on the Rights of the Child.

http://www.roozonline.com/persian/opinion/opinion-article/archive/2011/september/27/article/-4a17253b54.html سه شنبه ۵ مهر ۱۳۹۰ حق شرط و اعدام هفده سالگان نرگس توسلیان علیرضا ملا سلطانی، قاتل روح الله داداشی که قوی ترین مرد ایران نام گرفته هفته قبل در ملا عام اعدام گردید، در برابر چشمان هزاران تنی که برای تماشا در محل اعدام جمع بودند. این می توانست حادثه ای عادی باشد که در جواب افکارعمومی به شدت متاثر از حادثه قتل یک قهرمان به شتابی غیرمعمول شکل گرفت. اما علیرضا ملا سلطانی درهنگام وقوع جرم ( وهم چنین در هنگام اجرای مجازات ) تنها ۱۷ سال داشت، و مطابق ماده ۳۷ "کنوانسیون حقوق کودک" او نباید اعدام میشد. نکته این جاست که دولت ایران، در هنگام پیوستن به کنوانسیون، " حق شرطی" برای خود قائل گشته است که به موجب آن شرط درصورتی که مفاد کنوانسیون را در تعارض با قوانین داخلی یا شریعت اسلامی بیابد، ملزم به پیروی از مفاد کنوانسیون نباشد. بر چنین شرطی دو اشکال وارد است: اول آن که هدف ازانعقاد کنوانسیون و پیوستن دولت ها به آن، تغییرقوانین داخلی در جهات انطباق با مفاد کنوانسیون است وعقد چنین شرطی مخالف فلسفه وجودی کنوانسیون ها ومعاهدات بین المللی است. طبیعتا وظیفه دولت ها است که به هنگام پیوستن به کنوانسیون، قوانین داخلی خود را با ان منطبق کنند و نه بالعکس. اما اشکال دوم آن که شرط نامبرده، بسیارمبهم ودامنه آن نامشخص است. از همین روست که در این مقاله به مقوله "حق شرط" در حقوق بین الملل می پردازیم. تعریف حق شرط در حقوق بین الملل : ماده ۲ "کنوانسیون وین در مورد حقوق معاهدات"، حق شرط را چنین تعریف می کند "بیانیه یک جانبه ای که یک کشورتحت هرنام یا به هرعبارت درموقع امضاء، تنفیذ، قبول، تصویب یا الحاق به یک معاهده صادر میکند و به وسیله آن قصد خود را به التزام درقبال یک معاهده ابراز میکند." بند ۳ ماده ۱۹ همان کنوانسیون، حق شرط را در سه حالت نمیپذیرد : 1- در صورتی که معاهده ای حق شرط را صریحا نپذیرفته باشد. 2- در صورتی که معاهده ای مقرر کرده باشد که حق شرط فقط در موارد خاص مجاز میباشد و مورد درخواستی ازغیر آن موارد باشد. 3- درغیر موارد مشمول بند (۱) و (۲) هنگامی که حق شرط با هدف و منظور آن معاهده مغایرت داشته باشد. "کنوانسیون حقوق کودک" نیز در ماده ۵۱ خود،حق شرطی را پذیرا است که با "هدف" و "منظور" کنوانسیون مغایرت نداشته باشد. رویه کشورها در اتخاذ حق شرط را می توان به سه دسته تقسیم کرد: دسته اول کشورهایی که کنوانسیون را بدون هیچ گونه شرطی می پذیرند.این نوع پذیرش در دو حالت رخ می دهد: حالت اول( والبته ایده ال) هنگامی است که یا تمامی قوانین ورویه کشورملحق شونده درمطابقت با کنوانسیون میباشد ویا آن که با وجودی که قوانین کشورملحق شونده درانطباق کامل با مفاد کنوانسیون نیست، مفاد کنوانسیون مورد تائید کشورملحق شونده است و آن کشورخود را متعهد به اجرای تمامی مفاد کنوانسیون میکند. حالت دوم برای کشورملحق شونده تنها جنبه (ژست) سیاسی دارد بدون آن که قصدی برای تغییر قوانین درانطباق با کنوانسیون داشته باشد. دسته دوم، کشورهایی هستند که با شرطی یا شروطی نامحدود به کنوانسیون می پیوندند. مانند حق شرط کلی عدم مطابقت با شرع که معلوم نیست کدام مکتب و تفسیر از شریعت و هم چنین کدام موارد را در بر میگیرد. دسته سوم، کشورهایی هستند که شروطی اتخاذ میکنند که به بخش های خاصی از کنوانسیون مربوط می شود. این موارد گاه دامنه شروطشان محدود و مشخص است. گفتنی است هر چه مورد شرط، مشخص تر و معین تر باشد، گویای آن است که دولت امضا کننده به طور خاص متوجه مشکل شده و قصد دارد مشکل را رفع کند. این چنین مواردی کار را برای دولت و نهادهای مدنی، در جهت مفاد قطعنامه آسان ترمیکند.اما مورد دیگر زمانی است که هر چند که شرایط مشخص شده مفاد خاصی را در برمی گیرند اما دامنه آن مفاد به قدری وسیع است که درعمل تفاوتی با شروطی نوع سوم ندارد.مانند شرط دولت عربستان در هنگام امضای " کنوانسیون منع تبعیض علیه زنان" نسبت به ماده ۲ (تعهد به گنجاندن‌ اصل‌ مساوات‌ زن‌ و مرد در قانون‌ اساسي‌ يا ديگر قوانين‌ متناسب‌ داخلي‌ خود) و ماده شانزده ( تعهد به رفع‌ تبعيض‌ عليه‌ زنان‌ در همه‌ امور مربوط‌ به‌ ازدواج‌ و روابط‌ خانوادگي‌). این نوع شروط درعمل هیچ تفاوتی با شروط دسته دوم ندارند. دولت ایران نیز با عقد شرط کلی "عدم مغایرت با اسلام"، وضعیت کلی و مبهمی در رعایت کنوانسیون حقوق کودکان برای خود قائل شد که مطابق مفاد خود کنوانسیون قابل پذیرش نیست.از جمله آن، می توان به " سن مسولیت کیفری "اشاره کرد که دیدگاه های مختلفی در اسلام در این مورد وجود دارد، جمهوری اسلامی شدیدترین موضع ( یعنی ۹ سال برای دختر و ۱۵ سال برای پسر) را انتخاب کرده است. جالب است که بدانیم همین دختر ۹ ساله و پسر ۱۵ ساله در حالی در جمهوری اسلامی از مجازات اعدام مصون نمانده اند که مطابق قانون مدنی ایران، صلاحیت لازم برای دادن رای واداره امورمالی خویش را ندارند. کارشناسان به درست معتقدند تا هنگامی که دولت ایران به معاهدات بین المللی با چنین شروط کلی و مبهمی بپیوندد، هیچ نوع تاثیر قانونی وعملی دروضع موجود حاصل نخواهد شد. دولت ایران در سال ۱۳۷۳، به کنوانسیون حقوق کودک پیوسته و متعهد اجرای آن شده است، اما در موارد متعددی مقررات مربوط به آن را نقض کرده است ( از بارزترین موارد نقض همین اعدام کودکان اشاره کرد). هرگاه که ایران، از سوی یونیسف ویا سایر نهادهای حقوق بشری و یا مدافعان حقوق بشر مورد اعتراض قرار میگیرد، به بهانه آن که الحاق دولت ایران به کنوانسیون حقوق کودک، با شرط عدم مغایرت با موازین اسلامی بوده است، از پاسخ طفره رفته و اجرای قوانین شریعت را بهانه میکند. اعدام علیرضا ملا سلطانی، متهم به قتل روح الله داداشی در ملا عام به همین جهت مورد اعتراض چهارگزارشگر حقوق بشر نیز قرار گرفت. جمهوری اسلامی می باید منتظر این اعتراض می بود و تا زمانی که چنین مواردی را بر خود و شهروندان ایرانی روا می دارد، اعتراض ها همیشگی خواهد بود. مغایرت با اسلام، بهانه قابل قبولی برای جامعه بشری نیست در حالی که بسیاری از کشورهای مسلمان بدون چنین شرطی به کنوانسیون پیوسته اند. و باز همان سئوال همیشگی هم باقی است که: کدام اسلام، بر اساس کدام نحله و مذهب. پانوشت Online : < www2.ohchr.org/english/law/crc.htm>. untreaty.un.org/ilc/texts/instruments/english/conventions/1_1_1969.pdf Nasrine Abiad, Sharia, Muslim States and International Human Rights Treaty Obligations: A comparative Study, (London: British Institute of International and Comparative Law, 2008) Michel Virally, ‘Review Essay: Good Faith in Public International Law’ inAmerican Journal of International Law , Vol, 77, No 1, Jan 1983, pp. 130-134, Online : . ICJ, Reservations to the Convention on the Prevention and Punishment of the Crime of Genocide (Advisory Opinion of 28 May 1951).

۱۳۹۰ مهر ۱, جمعه

شمال ممنوعه

دیشب خواب دیدم که دانشگامون یک تور دو روزه، لندن به " شمال " گذاشته بود. البته منظورم از شمال ، شمال انگلیس نیست، بلکه شمال ایرانه . قرار بود چهارشنبه ظهر با قطار از لندن حرکت کنیم و جمعه شب هم برگردیم. شمال ، در خوابم " منطقه ای بیطرف" محسوب میشد: جایی بین ایران و دنیای خارج . بچه که بودم ( آن زمانی که هنوز مدرسه نمیرفتم )، همیشه فکر میکردم که شمال هم حتما خارج است : آن خیابون های تمیز ، آن ویلاهای شیک، آن کاج های مغرور و سر برافراشته ، آن هوای تمیز و خوش بویی که حتا در گرونترین نقطه تهران هم پیدا نمیشد، آن ماشینهای مدل آن چنانی ، آن آدمهای فانتزی و ...، هیچ کدام شبیه زندگی روزمره ام نبودند. برای همین مطمئن بودم که انجا " خارج " است. البته شاید لازم باشه توضیح بدم که منظورم از شمال، آن شهرک های تفریحی کنار دریا است و نه شهرهای عادی شمال. یک کم بزرگتر شدم، کم کم فهمیدم که نه خیر، شمال همچین خارج خارج هم نیست ! نشون به آن نشون که مامان و خاله باز هم وقتی میخواستند از ویلا بروند بیرون باید روسری سرشون میکردند و من و خواهرم هم باید یواشکی از ترس کمیته دوچرخه سواری میکردیم. اما، با این وجود، باز ذهنم به راحتی نمیتوانست آن را جزیی از ایران حساب کنه. برای همین برام شده بود منطقه ای مرزی، منطقی ای میانه : منطقه ای مابین ایرانی که توش زندگی میکردم و مدرسه میرفتم و خارجی که، با آن که آن موقع بیشتر از یک هفته تجربه اش نکرده بودم، همیشه ته ذهنم پادشاهی میکرد. خلاصه در خواب هم انگار ذهنم به آن دوران برگشته بود، شمال جایی شده بود، بین ایران بعد از انتخابت با همان مشکلات و مسائل پیش آمده ممنوع الخروجی و یا ممنوع الورودی اش ( یا ورود با عواقب ...). ولی میشد مستقیم از هر کجای دنیا که باشی به شمال بروی، به شرط آن که از آن جا هوس رفتن به اصفهان و شیراز و تهران و احیانا یوسف آباد را نکنی. ...همین جور که داشتم ساکم را میبستم و وسایلم را جمع میکردم، دوستی که چندی پیش ممنوع الخروج شده بود زنگ زد و گفت که از سفرمان باخبر شده و برای دیدار عازم شمال است. آخه در خواب، شمال برای داخلی ها هم منطقه میانه محسوب میشد: منطقه ای که میشد بدون پاسپورت راحت بری، دیداری کنی با عزیزانت ، حتی کنار ساحلش قدم بزنی و هیچ گاه باز خواست نشی... نمیدونم دیگه چی شد، یادمه کمی دیرم شده بود، داشتم تند تند وسایلم را جمع میکردم و مامان هم غر میزد که مگر برای دو روز چقدر لباس لازم دارم که اینقدر طول میدم . به تور لیدر زندگ زدم و گفتم ممکنه دیر برسم ولی حتما میرسم . قرار شد جایی بین راه دانشگاه و ایستگاه قطار بهشون بپیوندم ...زنگ سمج ساعت اجازه نداد که بفهمم آخرش رسیدم یا نه ...امیدوارم که رسیده باشم ...و باز امیدوارم که یک شب دیگه تو همین هفته خواب این دو روز سفرمان در شمال را ببینم. ...

۱۳۹۰ شهریور ۳۱, پنجشنبه

تقدیم به یکی از عزیزترین عزیزانم

انگار نه انگار که ساعت نزدیک ۲ صبح است. حتی خوابم هم نمیاد، البته خیلی هم عجیب نیست، انقدر از طولانی شدن سرما خوردگی خاطره بدی دارم، که با دیدن اولین نشونهاش،خودم را بستم به استراحت و سوپ و چای و عسل و آب لیمو و ....تا لنگ ظهر ام خوابیدم، برای همین الان قدر یک سوزن هم خوابم نمیاد. حوصله کار جدی هم ندارم. سری به فیسبوک زدم و این آهنگ " مادر من" خواهران غریب را دیدم. اینجا پستش میکنم و تقدیمش میکنم به یکی از " عزیز ترین عزیزانم " که قراره به زودی، مادر بشه ( ان شا الله) . اسمش را نمیتونم بگم الان چون خودش خواسته ، ولی امیدوارم در ماه فوریه یک آهنگ و پست دیگه برای تازه وارد کوچولوش که به احتمال زیاد پسر هم هست بگذارم، پس تا آن روز.

۱۳۹۰ شهریور ۲۸, دوشنبه

دختر/ زن ایرانی

این نوشته را یادتونه؟ " قويترين آدم جهان اون نيست که دويست و پنجاه کيلو رو يه ضرب ميزنه ... ، قويترين آدم جهان دختر ايرانيه که با وجود تجاوز فردی و گروهی و اسيد پاشی و گشت ارشاد و مزاحم هاى خيابونی و زور گيری و قتل و هزار خطر ديگه هنوزم تو اين مملکت درس ميخونه ، ورزش ميکنه ، رانندگى ميکنه ، کار ميکنه ، عاشق ميشه ، أعتماد ميکنه ، مادر ميشه و به بچش ياد ميده آدم باشه..." چند وقت پیشا وقتی که آمنه بهرامی، از قصاص مرد اسید پاش ( مردی که تنها به خاطره این که آمنه به تقاضای دوستی/ ازدواج اش جواب منفی داده بود، به صورت اش اسید پاشد) صرف نظر کرد، ناگهان این نوشته در ستایش زن ایرانی در فضای مجازی پخش شد. الان هم که این کاریکاتور مانا را دیدم راجع به " یک روز معمولی" دوباره این متن جلوی چشمم آمد. شاید سیمین هم برای همین اینقدر اصرار داشت که دخترش ایران بزرگ نشه و زندگی نکنه، حتی اگه به قیمت جداییش از نادر باشه.نمیدونم ، یا شاید ام نادر حق داشت با همان هزار و یک دلیلیش و شایدم باید ماند و جنگید و عوض کرد و این حرفا ... راستی آخرش دخترک پیش کی ماند؟

۱۳۹۰ شهریور ۲۶, شنبه

ترک عادت

توی زندگیم خیلی چیزها باید مرتب کنارم باشند تا احساس آرامش کنم. بدجوری به بودنشان عادت کرده ام. حتی اگه ازشان هم همیشه استفاده نکنم. یکی از این چیزها " چای" است. همیشه باید یک لیوان چای کنارم باشه، حالاخیلی فرق نداره کجا باشم : سر کار، توی آفیس(اتاق کار) ، یا حتا در کتابخونه پنهانی در فلاسکی دربسته. فقط باید دم دستم باشه. البته اعتراف میکنم که خیلی وقتا هم هست که فنجان چای ام سرد میشه و نیمه، دور ریخته میشه. خب، طبیعیه ۲۴ ساعته که نمیتونم چای بخورم، ولی خوب باز باید کنارم باشه. الان که دارم فکر میکنم میبینم خیلی چیزهای دیگه هم به غیر از چای هست که بدون این که حواسم باشه بد جوری بهشون عادت کرده ام. مثلا "اینترنت ۲۴ ساعته" . این را وقتی فهمیدم که برای یک سفر دو روزه نتونستم کامپیوترم را با خودم نبرم و اینترنت نخرم ! یا مثلا"غذای ایرونی" ، از مواردی است که حتما باید احساس کنم همیشه هر موقع خواستم باید باشه. برای همین همیشه توی یخچالم سبزی قورمه، لپه، لوبیا و ... پیدا میشه. یک کم دیگه که فکر میکنم، میبینم باید همیشه یک فیلم ایرونی هم روی لپ تاپم داشته باشم ، نه که حالا هر شب بشینم، فیلم یا سریال ایرونی ببینم، ولی باید احساس کنم که هرموقع که خواستم میتونم ببینم. و باز هر چی بیشتر فکر میکنم میبینم این لیست هی ادامه پیدا کنه و بیشتر میشه . یک آن میترسم از این همه وابستگی و عادت که نمیدونم هر کدومشان از کی و چه جوری شروع شد. یاد حرف یکی از معلم های قدیم ام میفتم که نصیحتی متفاوت از سایر معلمینمان داشت. تنها نصیحت اش این بود که:" بچه ها خودتان را عادت بدید که عادت نکنید ." آن موقع خیلی معنی‌ حرفش را نمیفهمدیم ، فقط از آهنگ جملش خوشم میومد و هی تکرارش میکردم. الان ولی برای اولین بار دارم حسش میکنم و اعتراف میکنم که میترسم از این همه مواردی ( فقط سه تاش را به عنوان نمونه گفتم ) که اینقدر بهشان دلبسته شدم که حتی نبود یک روزشان هم کلافه ام میکند.

۱۳۹۰ شهریور ۲۳, چهارشنبه

وقتی که خواب هایمان نه رویا و نه کابوس میشود...

وقتی که خواب هایمان نه رویا و نه کابوس میشود... نه سردم است، نه گرمم. اتوبوس از کنارم رد میشود و برای اولین بار، بی تفاوت از کنارش میگذرم. نه حوصله دویدن تا ایستگاه را دارم، نه حال نشستن روی صندلی را. فقط دوست دارم آرام زیر آفتاب راه بروم . آن هم آفتابی که باید منتش را کشید تا در این هوای ابری لندن شاید دلش برایت تنگ شود و رخی بنماید. هنوز در خوابم و خوابیدن زیر آفتاب را به وضوح به هر کار دیگری ترجیح میدهم. در خواب، آرام راه میروم. نه رویایی میبینم و نه کابوسی . صبح به اخبارگوش میدادم. عجب دنیا, خنثی بود امروز. یعنی هیچ اتفاق خوب یا بدی در هیچ جای جهان اتفاق نیفتاده بود؟ یادم افتاد که مجری خبراز اعدام جوانی در تهران داد. جوانی که چندی پیش دختر جوانی را که به تقاضای دوستی/ ازدواجش جواب منفی داده بود، به قتل رسانده بود. خبر را میشنوم و هیچ حسی در من ایجاد نمیشود. در گوشه دیگری از دنیا دخترجوانی برنده مسابقه" دخترشایسته" آن جا شده است.غریو خوشحالی دختر و دوستانش تمام اتاق را پر میکند ، من اما چیزی حس نمیکنم. عبد الفتاح سلطانی هم چنان درمکان نامعلومی به سر مبرد. چهره عبد الفتاح سلطانی در ذهن ام نقش میبندد. چهری نسرین و نامه آخرش به نیمای سه ساله اش نیز هم چنین .همان نامه ای که دیشب در جلسه خوانده شد و در دل کلی گریستم، امروز تنها کلماتی میشوند شناور در فضا ... دانشجویان سیگاری از تحصیل محروم میشوند. بر عکس دفعات قبل که از سیاست گذاری های دولت هم خنده ام میگرفت و هم گریه ام ، این بار نه عصبانی میشوم نه میخندم. بالاخره نزدیک ظهر میشود و من هم چنان درخوابی نه تلخ و نه شیرین به دانشگاه میرسم،.عذاب وجدانی ندارم که چرا تازه این موقع روز به سر کار آمده ام . به طرف اتاق کارمان میروم، اتاقی بزرگ در طبقه سوم دانشگاه پر ازمیز کامپوتر. بعضی میزها مشتری بیشتری دارند. مثلا میزهای کنار پنجره و بعضی میزها، مشتری کمتری ، مثل میزهای وسط اتاق. بر عکس هر روز چشمانم به دنبال میزهای خالی کنار پنجره نمیگردد، در اولین میز خالی مینشینم و بساطم را پهن میکنم. هم چنان در خواب سعی میکنم بر روی تزم کار کنم. هفته بعد با استاد راهنمایم قرار دارم، نه استرس دارم نه آسوده خاطرم. هنوز خوابم. خوابی که نه تلخ است و نه شیرین، نه رویا و نه کابوس است ...

۱۳۹۰ شهریور ۲۰, یکشنبه

یک پایان گیج آور بهتر از گیجی بی پایان ...

گاهی وقتا اینقدر گیج در خطوط و قواعد زندگی ام که فقط به خودم قول میدم تا آخرعمرم هیچ نوع شعاری ندهم....

۱۳۹۰ شهریور ۱۹, شنبه

Breaking up the Taboos

Breaking Taboos On the 31st of August, I took part in a conference on gay rights in Cardiff, Wales. The Conference was organized on the Gays Rights Resolution, which was passed by the UN Security Council in June 2011. The resolution, introduced by South Africa, is the first-ever UN resolution on the human rights of lesbian, gay, bisexual and transgendered persons. I, along with two other colleagues, participated in a panel on the legal and societal situation of homosexuals in Iran. Even though not being a homosexual myself, I felt a great need to take part in this conference for breaking taboo. In 2007, President Ahmadinejad of Iran, speaking at Colombia University, denied the existence of homosexuals in Iran. At that time, I was doing my Master's in Law at McGill University (Canada). One of the courses in which I had enrolled, was on “Law and Social Diversity”. For the final exam, we had to write about one minority in our society. I chose homosexuals, as I strongly believed they were the most invisible minority in Iran; A minority that are not only discriminated against by the government and in various laws, but also overlooked by human rights activists. Whereas we have many brave activists in the realm of ethnic and religious minorities and women and children’s rights, there are very few homosexual activists. Even outside Iran, where there is no official persecution of homosexuals, not many voices are heard on the rights of homosexuals. Below, is my presentation at the Cardiff Conference: Introduction After the 1979 revolution, the political and legal system of Iran changed drastically. The Islamization of laws became one of the main objectives of the new government. Following the new policy, Iranian constitution was ratified in 1979 (and was amended in 1989) . According to Article one of the constitution, the form of government of Iran is an Islamic Republic. The Official religion of the country is shia of the twelver jafari school. According to article four: “All civil, penal financial, economic, administrative, cultural, military, political, and other laws and regulations must be based on Islamic criteria.” The constitution assigns the twelve members of the Guardian Councils who are appointed directly or indirectly by the Supreme leader as judges in this matter. Consequently, previous laws were abolished and new laws, which were considered more compatible with alleged Islamic principles, were put in place. Among these laws were Family Code and Penal Code. Penal Code After the 1979 Revolution The Islamic Penal Code was ratified immediately after the establishment of the Islamic Republic of Iran. The Code initially was ratified temporarily, for a period of five years. Although it has been extended repeatedly, the legal status of the Islamic Penal Code is considered "temporary". Below, three main points of difference between the previous Iranian Penal code and the existing penal code would be elaborated. These points are: 1) Categorizing punishments into five main groups. 2) Changing in the age of criminal responsibility. 3) Criminalizing acts, which were not considered as crimes within the previous penal Code. 1) Categorizing Punishments into five Main Groups The Islamic Penal Code is based on the sharia. Consequently, punishments within the new Criminal Code were divided in to five main categories within the traditional sharia, which included: 1) had; 2) ghesas; 3) diyeh; 4) tazir, 5) deterrent punishments. 1) had ( a crime against the divine will ) is a punishment that its degree and type is been specified under the sharia. 2) Ghesas (retaliated punishment) is a punishment that should be equal to the crime. 3) Diyeh (blood money) is a financial punishment sentenced by a judge. 4) Tazir is a punishment that its degree and type is not been specified in the sharia and it is up to the decision of the judge. Tazir can be in the form of imprisonment, fines, or flogging (it should be less than had) . 5) Deterrent punishment is a punishment that is imposed by the government in order to maintain the public order. It can be in the form of imprisonment, fine or flogging (it should be less than had). The punishment on sodomy and lesbianism mainly belong to the first category of punishments (haad). 2) Changing in the Age of Criminal Responsibility Before elaborating on the age of criminal responsibility, the author finds it necessary to provide a general overview of the definition of the child within the Iranian Legal system. Definition of the Child Different age for childhood is envisaged within Iranian laws. For example the age for marriage is thirteen for girls and fifteen for boys , the age for voting is sixteen for both girls and boys and the age for assuming military service and assuming financial responsibility is eighteen . Ironically, the age for criminal responsibility is of the lowest. According to article 49 of the Criminal Code, the age of criminal responsibility is the age of maturity. According to Article 1210 of Civil Code the age of majority for boys is fifteen lunar years and for girls nine lunar years. Taking into consideration that the lunar year is ten days less than the solar year , fifteen years would count as fourteen years and seven months of a solar year. The same rule applies for the girls. This is not only discriminatory against girls, but is also low by international standards, meaning that a girl of nine years old and a boy of fifteen years old, if committing a crime will be treated as an adult offender. Hence, a fifteen-year-old boy could face execution if it is proved at the court that he was engaged in a wilful homosexual activity. 3) Criminalizing acts which were not considered as Crimes within the Previous Penal Code: Finally the most important change relevant to our discussion is that many acts, which were not considered as crimes within the previous penal code, were criminalized with severe punishments in the new code, including having sexual relationship between partners of same sex. This paper, examines the situation of homosexuality within Iranian Penal Code. Sexual orientation within Iranian laws is divided into three main categories: heterosexuality, homosexuality and transsexuality. Heterosexuality is the only accepted form of sexual orientation within the Penal and Civil Code. Within the Civil Code, marriage is only acknowledged as an institution between opposite sexes. Homosexuality is considered as a crime resulting to severe punishment of death or flogging and transsexuality is considered as a disorder. Homosexuality between males, if proved at the court results in the death penalty of both partners. Homosexuality between women, results in the one hundred lashing of each partner.. Criminalizing Act of Homosexuality within Iranian Penal Code: Homosexuality within the Penal Code is divided between homosexuality of men or sodomy (lavaat) and homosexuality of women or lesbianism (mosaahegheh). First, homosexuality of men would be examined. A. Homosexuality of Men or Sodomy (Lavaat) 1. Definition Sodomy is defined as sexual intercourse with a male. 2. Punishment The punishment for sodomy within Iranian Penal Code is death, if both partners are mature of sound mind and free will. The judge would decide on the way of killing (including beheading, stoning or dropping from a high cliff). Regarding the act of sodomy between a mature man of sound mind and immature person, the law assigns the death punishment for the doer and seventy-four lashes for the immature culprit. In a case where an immature person commits sexual intercourse with another immature person, both of them will be subject to seventy-four lashes unless it is proved that one of them was under duress. 3. Ways of Proving Sodomy in the Court According to the Penal Code, sodomy can get proved either through the four-time confessions of the doer or through the testimony of four righteous male witnesses who have seen the acts themselves. Regarding the witnesses, two notes should be taken into consideration: 1. If less than four righteous men testify, not only sodomy would not be proved, but also the witnesses could be condemned to punishment for qazf (malicious accusation). 2.Testimony of women alone or together with a man does not prove sodomy. According to the above-mentioned article, proving sodomy is very hard and it requires four male witnesses who had actually witnessed the act themselves. It has been argued that the strict rule of procedure within the sharia was made in order to prevent the applying of the punishment in practice. However, the Iranian Penal Code adds another article in which it allows the sharia judge to act according to his own knowledge. Article 120 states: “The sharia judge may act according to his own knowledge which is derived through customary methods.” Hence, even if four male witnesses are not provided, the judges still have the discretion to make a death verdict. 4.Acts of Homosexual Nature Other than Sodomy Acts other than sodomy have also been criminalized under the name of tafkhiz. Tafkhiz is defined as: “ the rubbing of the thighs or buttocks and the like committed without penetration” and its punishment is one hundred lashes for each party. However, if tafkhiz and the like acts are repeated and punishment is enforced after each time, the punishment for the fourth time would be death. The mere presence of two naked men (who are not related by blood) under one cover without any necessity is also punishable to up to ninety-nine lashes. Kissing with lust is also subject to sixty lashes. B. Lesbianism (mosaaheqeh) 1. Definition Lesbianism (mosaaheqeh) is defined as sexual relationship of women by genitals . 2. Punishment Punishment for lesbianism is hundred lashes for each party, if they are mature, of sound mind and free will and intention. However, if the act of lesbianism is repeated three times and punishment is enforced each time, death sentence would be issued at the fourth time. If two women who not related by consanguinity stand/ lay naked under one cover without necessity, they will be punished to less than hundred lashes. 3.Ways of Proving: The ways of proving lesbianism in the court are the same ways by which the homosexuality (of men) is proved . Hence, the four time confessions of the doer or the testimony of four male witnesses is required. It should be noted that even in lesbianism, where both parties are female, the testimony of women is not accepted . C. Transsexuality The situation of Transsexuals, is quite different from homosexuals. Transsexuals are considered as disordered and hence are suggested to go under sex-change operation. The government also helps with the payment of these operations. Trans-sexual still face societal problems. Trasnssexuality was not addressed officially, until the 1979 revolution. After the 1979 revolution, faced with the question of sex-change operation, Khomeini issued a fatwa ( religious legal opinion) which permitted the sex-change operation in Iran and offered this as a solution for trasnsexuals. At the present, Iran has one of the highest rates of the sex-change operation in the world. The government helps with some of these operations. Conclusion In this paper, the issue of sexual orientation within Iranian laws was examined. The only accepted form of sexual orientation is heterosexuality both within Civil and Penal Codes. Many laws were changed after the 1979 revolution and following the Islamization of law, including the penal Code. Homosexuality has been criminalized within the current Penal Code resulting to the severe punishment of death or flogging. It has been argued that the incrimination of homosexuality has been made under the name of Islam. However, when speaking about Islamic law, one needs to take into consideration two distinctions, which are mainly the distinction between the sacred part of religion (sharia) and the non-sacred and changeable part of it (fiqh) and the distinction between the contractual rulings and the devotional rulings. 1. The distinction between sharia and fiqh: Sharia literally means “way and path” and is God’s law in its abstraction. Fiqh, on the other hand, literally means “understanding” and is the human’s concrete understanding and extracting of legal rulings from Islam’s main and secondary sources. Islam’s main sources consist of the Quran, sunna (the practice of the prophet Mohammad), ijma (consensus) and aghl (reasoning). In other words, while sharia refers to the sources, fiqh refers to the method and is only an attempt to understand the sharia. Since fiqh is the result of human endeavor like any other system of jurisprudence is temporary and local, whereas sharia is universal and sacred. This distinction is very crucial as fiqh is often mistakenly equated with sharia. Unfortunately sometimes this equation is made intentionally by the authoritarian regimes in order to silence the opponents of discriminatory laws against women, children, religious and sexual minorities and others. 2.The second distinction is the distinction made between two sets of rulings (contractual rulings versus devotional rulings): a. Contractual Rulings are the rulings, which govern affairs between the people, and since affairs between people change with the time and place, these rulings also change with time and place. b. Devotional Rulings: This set of rulings governs matters between the individual and his Believer. Since the relation between the believer and his Creator is not dependent on the time and place these rulings do not change with the time and place either (the example of this group can be rulings on praying and fasting). Criminal law is also among the first set of rulings since it regulates affairs between the people or between the people and the state and hence inevitably changes according to the necessities of time and place. For this reason and based on the distinction made by the distinguished Islamic scholars, the author concludes that punishing homosexuals merely because of their sexual orientation cannot be justified under the name of Islam anymore. As I discussed earlier, transsexuality is considered as a disorder. However, Transsexuals are recommended to go under sex-change operation without considering the societal and psychological problems. The mere offering of sex-operation has proved not to be helpful. Hence, other factors should be taken in to consideration, which would be the scope of another paper.

Consequences...

یک دعای کاملا متفاوت : " خداوندا مرا آن ده که خود بیشتر حال میکنم... ! عواقبشم با خودم... امین." یاد وقتایی میفتم که مامان و بابا گاهی غر میزدند ( و میزنند) و من میگم : " مادر جان/ پدر جان ، یک بار گفتید ، اگر آدم باشم، خوب گوش میکنم و اگر نه هم که عواقبشم با خودم...، بیخودی همدیگر را خسته نکنیم."

۱۳۹۰ شهریور ۱۲, شنبه

Walking through the Path of Life

When you walk through life with an open heart, your heart will be broken. Do it anyway. For the alternative is far, far worse. Ghandi

۱۳۹۰ شهریور ۱۱, جمعه

به یاد فریدون مشیری و دستهایی که به هم نرسیده ...

از دل و دیده،گرامی تر هم آیا هست؟ دست، آری، ز دل و دیده گرامی تر : دست! زین همه گوهر پیدا و نهان در تن و جان، بی گمان دست گران قدرتر است. هرچه حاصل كنی از دنیا، دستاوردست! هرچه اسباب جهان باشد، در روی زمین، دست دارد همه را زیر نگین! سلطنت را كه شنیدست چنین؟! شرف دست همین بس كه نوشتن با اوست! خوش ترین مایه ی دلبستگی من با اوست. در فروبسته ترین دشواری، در گرانبارترین نومیدی، بارها بر سر خود بانگ زدم: هیچت ار نیست مخور خون جگر، دست كه هست! بیستون را یاد آور، دستهایت را بسپار به كار، كوه را چون پرِ كاه از سر راهت بردار! وه چه نیروی شگفت انگیزیست، دست هایی كه به هم پیوسته ست! به یقین، هركه به هر جای در آید از پای دست هایش بسته ست! دست در دست كسی، یعنی: پیوند دو جان! دست در دست كسی، یعنی: پیمان دو عشق! دست در دست كسی داری اگر، دانی، دست، چه سخن ها كه بیان می كند از دوست به دوست، لحظه ای چند كه از دست طبیب، گرمی مهر به پیشانی بیمار رسد، نوشداروی شفابخش تر از داروی اوست! چون به رقص آیی و سرمست برافشانی دست، پرچم شادی و شوق است كه افراشته ای! لشكر غم خورد از پرچم دست تو شكست! دست، گنجینه ی مهر و هنر است: خواه بر پرده ی ساز، خواه در گردن دوست، خواه بر چهره ی نقش، خواه بر دنده ی چرخ خواه بر دسته ی داس، خواه در یاری نابینایی خواه در ساختن فردایی! آنچه آتش به دلم می زند، اینك، هردم سرنوشت بشرست، داده با تلخی غمهای دگر دست به هم! بار این درد و دریغ است كه ما، تیرهامان به هدف نیك رسیدست،ولی دست هامان، نرسیدست به هم!!!