۱۳۹۱ آبان ۷, یکشنبه

اندر حکایت حرکت سایه به سمت ما ...


راستش از وقتی که بخش های فارسی زبان موسسات و رسانه های انگلیسی ( از جمله تلویزیون فارسی بی بی سی ) پدیدار گشتند انگیزه ام، برای به انگلیسی خواندن و به انگلیسی نوشتن خیلی کم شد. این که فارسی صحبت کنی، فارسی تحلیل کنی، به فارسی ترجمه کنی، به فارسی برنامه درست کنی و الخ، بعد هم به عنوان بخش جهانی یک موسسه یا رسانه انگلیسی ( ونه یک موسسه یا رسانه صرف ایرانی )، با همان حقوق و مزایا شناخته بشی ، انگیزه ام را برای به انگلیسی کار کردن خیلی کم کرد. نه این که انگلیسی صحبت نکنم، در این چند سالی که بیرون از ایران بودم، کم کنفرانس و سخنرانی به انگلیسی نداشته ام و در کنار مقالات فارسی، چند تایی هم مقاله به انگلیسی نوشته ام و به هر حال دانشگاهی هم که در آن مشغول گذراندن دوره دکتری هستم ، دانشگاه انگلیسی است، ولی خوب در مجموع باید بگم منهای اوقاتی که مجبورم روی تز ام کار کنم یا راجع به تزام ، مطلب بخوانم و صحبت کنم ، مدام دارم فارسی میخوانم و گه گاهی هم فارسی می نویسم. نمیدانم انگلیسی حرف نزدنم ازتنبلی است یا دلتنگی. ولی خوب می دانم که اگر خودم را مجبور نکنم، نه انگلیسی حرف میزنم و نه انگلیسی میخوانم ( البته به غیراز کارهای دانشگاه یا پروژه های کاری).قبلا هم کماکان وضعیت همین طور بود با این تفاوت که ازوقتی که با بخش های فارسی زبان رسانه های بین المللی آشنا شدم، دیگه این احساس وعذاب وجدان را ندارم که اگر به انگلیسی کار نکنم، داخل در جامعه میزبان نشده ام . چون که جامعه میزبان، چند سالی است که رسما زبان من را ، به عنوان زبان یکی از موسسات انگلیسی اش قبول کرده است.خوب البته که انگلیسی بلد بودن هم شرط کاراست در همه این موسسات، ولی دیگر زبان اصلی نیست.

دلم با فارسی است دیگه به هر حال. از وقتی یادمه همیشه به فارسی خواب دیده ام . این وسط هم حالا خیلی ها نصیحتم کردند و درمزایای به انگلیسی نوشتن و به انگلیسی کار کردن، گفتند ولی خوب چیزهای که در لندن دیدم از جمله دانشگاه خودمان که یک دانشگاه چپ انگلیسی است ولی به واسطه " مرکز ایران شناسی و مطالعات خاورمیانه " ای که چند سالی است که در آن تاسیس شده، ماهی اقلا یک بار برنامه ایرانی برگزار میکند وهم چنین بخش های فارسی زبان رسانه های مختلف ( ازجمله بی بی سی فارسی ، دویچه وله و ... ) ، دیگه بدون عذاب وجدان فیلم ایرانی میبینم، جاهای ایرانی میرم و به فارسی مطلب میخوانم. چند روز پیش بود که متوجه شدم روزنامه گاردین هم یک ستون فارسی زده. چند ماه پیش که شروع به خواندن گه گاه مقالات گاردین کرده بودم، هیچ وقت فکرنمی کردم که گاردین هم یک روزی ستون فارسی بزند و این هم باز یک خبر خوش دیگه بود که جامعه میزبان یک قدم دیگر به سمت ما برداشته . حالا از شوخی گذشته هر چند تا مطلب فارسی که میخوانم برای حفظ تعادل هم که شده ، یک مطلب انگلیسی هم میخوانم. بد نیست، فقط آن لذت خواندن متن فارسی دیگه همراهش نیست . حالا آن هم شاید کم کم بیاد . فعلا که انگلیس یک قدم به سمت ما برداشته، ما هم برای اثبات حسن نیتمان، قدم خودمان را بر می داریم.

هیچ نظری موجود نیست: