۱۳۹۲ دی ۱۰, سه‌شنبه

می دانم البته از خودخواهی خودمه ولی یک وقتایی که رادین می خوابه و نگار و بهنود می زنند بیرون که تا بیدار نشده یک مختصر گردشی کنند، دلم می خواهد از خواب بیدار شود و بعد خودم بروم بخوابانمش. عاشق خمیازه کشیدن و کش وقوس رفتن قبل خوابشم. این سفر "خاله"هم یاد گرفت بگه. 

هیچ نظری موجود نیست: