۱۳۹۴ خرداد ۳۱, یکشنبه

My interview with Anna Rafiee, the daughter of Mohammad Hossein Rafiee on the illegal arrest of his father and his case: in Persian








گفت و گو با دختر محمدحسین رفیعی؛ علت بازداشت پدرم مشخص نیست

سه شنبه ۲۶ خرداد، محمدحسین رفیعی، عضو شورای فعالان ملی ـ مذهبی و استاد بازنشسته دانشگاه تهران در خیابان توسط نیروهای امنیتی بازداشت و روانه زندان شد. هنوز هیچ دلیلی برای بازداشت او ارایه نشده است. رفیعی در اعتراض به این رفتار، دست به اعتصاب غذا و دارو زد. اعتصاب او تا شنبه عصر ادامه پیدا کرد و در نهایت به درخواست همسر و دوستانشان پایان یافت. درباره مجموع اتفاقات با آنا رفیعی، دختر حسین رفیعی گفت و گویی انجام دادم. 


ممکن است در مورد نحوه دستگیری پدرتان توضیح دهید؟ این دستگیری به چه نحو، در کجا و توسط چه افراد و نهادی صورت گرفت؟ 
پدرم در تماس تلفنی کوتاهی که با مادرم داشتند گفتند حدود ساعت ۱۱ صبح سه شنبه ۲۶ خرداد در حال بازگشت از منزل دوستی در حوالی اتوبان ارتش بودند، ماشین شان را متوقف می کنند. از شواهد بر می آید که در تعقیب پدرم بوده اند. آنها خود را از اداره اماکن نیروی انتظامی معرفی می کنند و به پدرم می گویند او را به اوین می برند. در همین حین ماشین های دیگری هم در اطراف آنها توقف کرده که خود را از نیروهای وزارت اطلاعات معرفی کردند و اصرار بر سوار شدن پدرم در ماشین می کنند. پدرم امتناع کرده و از آن ها می خواهند حکمشان را نشان دهند. ظاهرا حکمی نداشتند اما نیروهای انتظامی می گوید ما می توانیم افراد را بدون حکم بازداشت کنیم. در نهایت ایشان را به دادسرای اوین می برند. در آن جا قاضی نصیری پور ابتدا از دادن حکم برای بازداشت ایشان امتناع می کند، اما نیروهای اطلاعاتی با پافشاری زیاد از قاضی می خواهند با دادستانی تماس بگیرد و در نهایت بعد از چندین ساعت بلاتکلیفی با دستور مستقیم دادستانی ایشان را بازداشت می کنند. هنوز دلیلی را برای بازداشت ایشان ارایه نکرده اند. پدرم هم در اعتراض به این بازداشت دست به اعتصاب غذا و دارو می زنند. ایشان باید به صورت روزانه قرص هایی برای قلب، فشار، تیروئید و آلرژی مصرف کنند که قطع هر کدام می تواند عواقب بدی برایشان داشته باشد. نهایتا ایشان عصر شنبه به درخواست مادر و دیگر دوستانشان به اعتصابشان پایان دادند. 



قبلا احضاریه‌ای از دادگاه دریافت کرده بودند؟
خیر، شعبه ۱۵  دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی، چهارم خرداد ماه حکم پدرم را صادر کرده بود اما در زمان دستگیری هنوز مهلت تجدید نظر خواهی تمام نشده بود و پدرم در حال ارائه لایحه دفاعیه برای حکم صادره بودند. 

اتهامات پدرتان چیست؟ فکر می کنید علت واقعی دستگیری ایشان چه بوده؟
هنوز دقیقا نمی دانیم دلیل این بازداشت چه بوده و دلیل اعتصاب غذای پدرم هم در روز بازداشتشان همین مشخص نبودن دلیل بازداشت شان بود. درحکمی که قاضی صلواتی در چهارم خرداد صادر کردند، عنوان شده که اتهامات ایشان "فعالیت و عضویت در گروهک غیرقانونی و ضد امنیتی موسوم به شورای فعالان ملی - مذهبی، فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران از طریق مصاحبه با رسانه های مخالف نظام و صدور بیانیه های ضدامنیتی و استفاده از تجهیزات دریافت از ماهواره ای" است. در نتیجه این اتهامات ایشان به ۶ سال حبس و دو سال محرومیت از فعالیت حزبی و رسانه ای محکوم شدند. برای مستندات این اتهامات، به فعالیت های ایشان در شورای فعالان ملی- مذهبی  و شورای ملی صلح اشاره شده است. پدرم نامه ای به سران قوای مجریه و قضاییه در اعتراض به تهمت ها و دروغ های موجود در حکم نوشته اند.  ما اعتقاد داریم برای جلوگیری از فعالیت های صلح جویانه ایشان، یک پرونده سازی علیه پدرم صورت گرفته است. از سال ۸۸ به بعد با توجه به خطرات داخلی و خارجی که پدرم علیه ایران احساس می کردند، سعی در نوشتن و ارسال مطالب تحلیلی و راهگشا برای مسئولین مملکت به صورت محرمانه کردند. یادداشت های مفصلی که در سایت شخصی ایشان قابل مشاهده است. بعد از اینکه مطلبی با عنوان"جمهوری اسلامی را به کجا می برند؟" و "توافق ژنو" منتشر شد ، فشارها به شدت افزایش یافت و منجر به حمله وزارت اطلاعات به منزل ما و در نهایت دادگاهی کردن ایشان و حکم صادره شد. 

همچنین سال ۱۳۹۲ با توجه به شرایط موجود، پدرم کاندیدا شدن آقای روحانی را به لحاظ استراتژیک و امنیت ملی مثبت ارزیابی کردند و با وجود فشارهای وزارت اطلاعات مبنی بر حمایت نکردن از یک کاندیدا خاص، ایشان در حسینه ارشاد همراه با عده ای از دوستان به آقای روحانی رای دادند که همان زمان در رسانه های داخلی هم بازتاب داشت. احتمال ما از بازداشت های اخیر با توجه به نزدیکی انتخابات مجلس، محبوس کردن ایشان برای عدم حمایت از انتخابات و یا جریان و افراد خاص است. 

 

 قبلا هم سابقه محکومیت یا زندان داشته اند؟
پدرم در اسفند ۱۳۷۹ به همراه سایر نیروهای ملی مذهبی با اتهام براندازی قانونی مواجه شدند. در حدود شش ماه در بند ۵۹ اطلاعات سپاه زندانی بودند که بیشتر این مدت را در زندان انفرادی به سر بردند. بر اساس حکمی که در آن زمان برای ایشان صادر شد، ایشان به "عضویت در گروهک غیر قانونی و ضد امنیتی شورای فعالان ملی – مذهبی؛ تاسیس گروهک ضد امنیتی؛ مشارکت در تهیه و صدور بیانیه های متعدد و امضاء و انتشار نامه های به اصطلاح سرگشاده" متهم شدند و در نهایت در سال ۱۳۸۱ به چهار سال حبس محکوم شدند اما هیچ گاه این حکم اجرا نشد. بنابراین با توجه به اینکه الان بیش از ۱۰ سال از آن حکم می گذرد، بر اساس فانون آن حکم هم می بایستی مشمول مرور زمان شده باشد و قابل اجرا نباشد.


در نامه اتان به رئیس جمهور گفته بودید پدرتان در تمامی دو سال گذشته تمام قد از مذاکرات هسته ای دولت آقای روحانی دفاع کرده است. امکان دارد در این مورد بیشتر توضیح دهید؟
عقاید پدرم درباره انرژی هسته ای به طور شفاف و دقیق در نوشته ها و مقالات ایشان بیان شده است. از آنجایی که پدرم دکترای شیمی دارند و به مسئله انرژی هسته ای کاملا به لحاظ علمی واقف هستند، همیشه گفته اند که ایران به انرژی هسته ای نیاز ندارد و با توجه به منابع نفت و گاز و سایر منابع آن را امری بسیار پرهزینه و غیرعلمی  می دانند. به ویژه با تهدیدات و تحریم هایی که علیه ایران به سبب انرژی هسته ای صورت گرفته و هزینه ای که مردم عادی در قبل آن متحمل شدند، بارها اعلام کردند مخالف آن هستند. پس از توافق ژنو، زمانی که جریانی شروع به مخالفت با آن توافق کرد، پدرم احساس خطر کرد که جربانات جنگ طلب راضی به حل و فصل مسالمت آمیز مسئله هسته ای ایران نیستند. ایشان از موضع دفاع از امنیت، مصالح و منافع ملی در یک تحلیل مفصل ۱۲۰ صفحه ای از این توافق حمایت کردند و در عین حال تهدیدهای ممکن در این فرآیند را به طور مستند بیان کردند که خلاصه ای از آن در مجله "چشم انداز ایران" چاپ شده است. در همان جا و دیگر نامه ها و نوشته های خود البته صریحا اعلام کرده اند راه حل این موضوع آزاد کردن زندانیان سیاسی- عقیدتی، برگزاری انتخابات آزاد و سالم و بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران است که منجر به افزایش همبستگی و وفاق ملی میشود و آن را بهترین، کم هزینه ترین، پرسود ترین و پایدارترین راه حل موجود عنوان کردند. 

در نامه تان نوشته بودید " تیر۹۳ به طرز وحشیانه ای به منزل ما یورش آوردند انگار که جاسوسی فوق خطرناک را شناسایی کردند." می شود در مورد این واقعه توضیح دهید؟
توضیحی برای این اقدام داده نشد البته بعدا در جریان تشکیل دادگاه متوجه شدیم که وزارت اطلاعات برای "جمع آوری مستندات" و "قانع کردن" مقامات قضایی برای بازداشت پدرم اینکار را انجام داده. که در نهایت با وثیقه ۵۰۰ ملیون تومانی و ممنوع الخروج کردن پدرم، فرایند دادگاه شروع شد. مادرم به علت ناراحتی قلبی و تنفسی شدیدی که دارد برای دور بودن از آلودگی و هیاهو تهران چندین سال است که در دماوند زندگی می کنند. تهاجم نیروهای وزارت اطلاعات به منزل ما در دماوند منجر به شوک عصبی به مادرم شد که در نتیجه آن بیماری "پسوریازیس" ایشان که مدت سی سال کنترل شده بود، به شدت عود کرد. کسانی که درگیر این بیماری پوستی هستند می دانند که چقدر آزار دهنده است و  رابطه مستقیمی با شرایط تنش و عصبی دارد. این بیماری از یکسال پیش آنقدر در دست ها و پاهای مادرم شدت گرفته که ایشان به سختی قادر به انجام کارهای روزمره ساده و حتی راه رفتن هستند. 


در این مدت، فشاری یا تهدیدی نسبت به شما و یا مادر و برادرتان اعمال شده است؟ 
فشار ها و استرس های معمول خانواده های منتقد و سیاسی همیشه بوده  و در دوره هایی تاثیراتی در روند زندگی عادی ما هم داشته است. اینکه هر لحظه ترس حمله به خانه و تجسس لوازم شخصی و یا دستگیری یکی از اعضای خانواده را داشته باشی، به هر حال نوعی فشار است. این احساس عدم امنیت را همواره احساس کرده ایم.

 http://iranwire.com/features/7666/

هیچ نظری موجود نیست: