۱۳۹۲ تیر ۲۷, پنجشنبه

در کش دادن حکمتی است ...


می دانم الان یک عده می گویند زیادی دارید کشش می دید، یک کارگردان ایرانی خواسته برای نمایش فیلم اش برود به جشنواره فیلم  اورسلیم ، به خودش و انتحاب اش ربط دارد . حالا دیگه این همه اعلامیه و مصاحبه و ... چیه ؟ ولی آخه واقعا بحث مخملباف و انتخاب اش نیست. صبحت شکستن یک تابو است و اینکه آیا با بایکوت کردن می شود به صلح و هم زیستی مسالمت آمیز رسید؟ حالا شاید حرف ما ( موافق های اقدام مخملباف ) هم در نظر مخالفین زیادی شاعرانه بیاد، ولی به هر حال راه حل مخالفین هم در طول شصت سال جواب نداده است. خوب، چه می شود آدم یک راه حل دیگه ای را انتخاب کند؟ به نظرم حداقل دستاورد این اقدام مخملباف ، این است که اگر تابو کامل شکسته نشد، حداقل با بحث هایی که شکل گرفت، ترک خورد. باید اعتراف کنم، قبل از راه افتادن کمپین دوستی بین ایران و اسراییل، خودم به شخصه هیچ وقت جرات نمی کردم راجع به این موضوع اظهار نظر کنم.
می خواستم یک مطلبی در مورد امضایم در حمایت از مخملباف بنویسم ولی دیدم همه گفتنی ها را هم بیانیه ها هم خود مخملباف و مجید محمدی گفته اند . فکر کردم فقط یک خاطره تعریف کنم از داستانی که برای کمپین دوستی ایران و اسراییل فرستاده بودم.  کل داستان را در یک پست دیگه نوشته ام، فقط این جا از آن قسمتی می نویسم که دنیت ( دختر اسراییلی گروه ) به من گفت فیلم " گربه های ایرانی " بهمن قبادی را در اسراییل دیده است . ازش پرسدم  "چطور بود، از فیلم خوشت آمد؟  "گفت  " بی نظیر بود. فیلم که تمام شد با دوستانم همه از هم می پرسیدیم که چطوره ممکن است بتوان ملتی را با موسیقی به این زیبایی، دوست نداشت ؟ "