۱۳۹۲ فروردین ۶, سه‌شنبه

خواب هایی با طعم واقعی


این که شبی اقلا چند تا رویا یا کابوس [ یا ترکیبی از هر دو ] ببینی ، حسب این که قبل از خواب به رویاهایت فکر کرده باشی یا ترس هایت، خیلی چیز غریبی نیست. خوب، یعنی وقتی یک چیزی از وقتی که یادت میاد همیشه باهات بوده [ حتی در حد خواب های چند دقیقه ای توی ماشین ، یا حتی سر کلاس درس ] ، می شه کم کم بخشی از وجودت ، حتی بهش عادت هم می کنی. اما اینی هم که طعم و مزه و رنگ خواب هات - چه شیرین ، چه تلخ  - گاهی این قدر پر رنگ باشه - که تمام روز یا حداقل نصف روز بعدش - هم باهات بمونه ...گاهی وقتا نگرانم می کنه ...اون بیماریه چی بود اسمش ... اسکیزوفرنی ... نکنه از همین جاها شروع می شه ؟؟ ... ولی خوب اگه می خواست شروع بشه نباید از همان بیست و چند سال پیش شروع می شد ؟ ...


هیچ نظری موجود نیست: