۱۳۹۲ اسفند ۲۱, چهارشنبه

کنفرانس جامعه مدنی و جنبش فمینیستی ایران به مناسبت روز جهانی زن در دانشگاه سانتا آنا ـ شهر پیزا ایتالیا، با یاد بهاره هدایت افتتاح شد.





مركز حاميان حقوق بشر – كنفرانس “جنبش فمينيستى ايران و جامعه مدنى” با ابتكار مركز حاميان حقوق بشر روز هشتم مارس در دانشگاه سانتا آننا در شهر پيزاى ايتاليا برگزار شد. در ابتداى اين مراسم خانم شيرين عبادى، برگزارى كنفرانس را به بهاره هدايت فعال دو جنبش زنان و دانشجويان ايران كه اكنون دوران حبس طولانى مدت خود را در زندان اوين به سر مى برد، تقديم كرد.
در اين كنفرانس كه در سه پانل برگزار شده بود، علاوه بر خانم شيرين عبادى، ليلا على كرمى، نرگس توسليان، منصوره شجاعى، مصطفى خسروى، زينب پيغمبرزاده، كاوه قاسمى كرمانشاهى و امير رشيدى سخن گفتند و فيلمى از جواد منتظرى به نمايش درآمد.
در ابتداى مراسم پس از خوش آمدگويى شهردار پيزا و مدير دانشگاه سانتاآننا، خانم شيرين عبادى، رئيس مركز حاميان حقوق بشر سخنانش را با نقل قولى از بانكى مون آغاز كرد با اين مضمون كه چون تلاشها براى رفع تبعيض عليه زنان هنوز به نتيجه مطلوب نرسيده، بنابراين از امسال سازمان ملل زمينه اى براى فعال شدن مردان در رسيدن به برابرى جنسيتى را آغاز كرده است.
خانم عبادى با اشاره به تجربه جنبش زنان ايران در اين زمينه گفت : « بدون همكارى مردان، برابرى مقدور نيست و من به عنوان يك ايرانى افتخار مى كنم كه اين موضوع يعنى فعاليت مردان براى كمك به دسترسى زنان به حقوق برابر از سالها پيش در ايران شروع شده بود.»
وى سپس با اشاره به برنامه هاى روز جهانى زن در دانشگاه سانتا آننا گفت:« شما در پانلهاى اين كنفرانس با مردان و پسران ايرانى آشنا مى شويد كه براى مشاركت در جنبش فمينيستى، حتا به زندان رفته اند.
[بسيارى از] مردان ايرانى در مقابل جنبش فمينيستى نايستادند بلكه كنار اين جنبش بودند.»

وى سپس به توصيف وضعيت بهاره هدايت پرداخته و گفت: «بهاره با بيش از ٩ سال حبس، حدود سه سال است كه در زندان است و شجاعانه براى حقوق خودش و زنان مبارزه مى كند. بهاره پلى است بين جنبش فمينيستى و جنبش دانشجويى. او يكى از هزاران دانشجويى است كه جنبش فمينيستى را در دانشگاه ها رواج داد. نه تنها بهاره كه متاسفانه بيش از صدنفر از دانشجويان دانشگاه هاى ما در زندانند به دليل اينكه خواهان دموكراسى هستند. »
برنده ايرانى جايزه نوبل صلح با اشاره به وضعيت نابرابر حقوق زن و مرد در قوانين جمهورى اسلامى تصريح كرد كه برابرى حقوقى زن و مرد، مقدمه دموكراسى است و بدون اين برابرى دموكراسى به ايران نخواهد آمد، بنابراين برابرى خواهان جنسيتى درواقع پيش قراولان دموكراسى در ايرانند.
ما فراموش نمى كنيم كه استبداد دينى در ايران با ستم به زنان شروع شد. درست چهل روز بعد از پيروزى انقلاب از راديو اعلام كردند كه زنان شاغل بايد روسرى سر كنند. چند ماه بعد قانون چند همسرى و حق يكجانبه طلاق به مردان، ارزش جان زن، نيمى از ارزش جان مرد در قانون شد.
ليلا على كرمى، وكيل دادگسترى، سخنران بعدى اين كنفرانس در مورد تاریخچه فعالیت زنان ایرانی برای رسیدن به برابری حقوقی سخن گفت. او ابتدا به تلاش های زنان در انقلاب مشروطه اشاره کرد و اینکه در نهایت قانون اساسی مشروطه حق آموزش را برای زنان به رسمیت شناخت. زنان نیز از این حق حسن استفاده کرده و بر آموزش زنان تاکید کردند امری که موجب ایجاد تغیراتی در وضعیت آنها شد. اما قانون اساسی مشروطه زنان را هم ردیف محجوران و مجرمان قرار داد و حق رای را برای آنها به رسمیت نشناخت.

على كرمى با نگاهى به روند تاريخى حقوق زنان ادامه داد: «در دوران رضاه شاه زنان بیشتر به مشارکت در فضای عمومی تشویق شدند اما در همان زمان بود که قانون مدنی تصویب شد که در برگیرنده تبعیضات حقوقی بر علیه زنان بود. در دوران محمد رضا شاه نیز علی رغم مخالفت عده ای از علما زنان حق رای به دست آوردند و به سنا راه یافتند. برخی قوانین به نفع زنان تغییر پیدا کرد اگرچه هنوز هم زنان حقوق مساوی با مردان نداشتند.»
زنان در به ثمر رسیدن انقلاب ١٣٥٧ نیز نقش عمده ای داشتند اما بعد از انقلاب حقوق آنها به فراموشی سپرده شد. اين حقوقدان سخنانش را چنين پى مى گيرد كه قانون اساسی حقوق زنان را فقط به عنوان همسر و مادر به رسمیت شناخته است. بعد از انقلاب قانون حمایت خانواده ملغی اعلام شد و بازگشت به قانون مدنی که تا حد زیادی در امور خانواده تبعیض آمیز است سبب نادیده گرفتن برابری حقوقی زنان در خانواده شد. اما نابرابری حقوقی سبب آن نشد که زنان ایرانی نقشی منفعل داشته باشند.
او استراتژی فعالان حقوق زن بعد از انقلاب را موفق ارزيابى مى كند و مى گويد: «کشاندن مسئله برابری حقوق زن به لایه های مختلف جامعه بود. در واقع دیگر فقط روشنفکران نبودند که دغدغه حقوق زن داشتند بلکه عامه مردم نیز متوجه اثرات سوء نابرابری حقوق زن و مرد بودند. ایجاد کمپین یک میلیون امضاء در واقع تاکیدی بر همین امر است. چرا که کمپین قصد داشت آگاهی عمومی را در زمینه نابرابری حقوقی زن و مرد و اثرات آن بر جامعه افزایش دهد.
علیرغم مشکلاتی که وجود داشت کمپین تا حدی در این امر موفق بود. بنا بر مشکلاتی که در سر راه فعالیت های کمپین وجود داشت از جمله مخالفت حکومت با اقدامات کمپین تا حدی زیادی فعالیت های کمپین متوقف شد اما این به منزله این نیست که فعالان حقوق زن از فعالیت های خود دست برداشتند. آنها شیوه های متعدد دیگری را برای انجام کارهای خود اتخاذ کرده اند. در نتیجه درست است که زنان ایران هنوز به برابری حقوق دست نیافته اند اما آنها بسیار موفق بودند در به چالش کشیدن تبعیضات قانونی و فراهم کردن بستر اجتماعی برای ایجاد تغیرات قانونی.»
نرگس توسليان، حقوقدان، سخنران بعدى پانلى بود كه توسط مهناز پراكند، وكيل دادگسترى اداره مى شد. او با تمركز به دستاوردهاى حقوقى زنان و تغییراتی که جنبش زنان توانست در زمینه تغییر قوانین ایجاد کند، گفت: « اين تغییرات هر چند کوچک بود اما نشان از پویایی جنبش زنان به رغم همه سرکوب ها و محدودیت ها دارد.»
وى سپس به بررسى برخى از اين تغييرات به شرح زير پرداخت: « ١. تغییر سن ازدواج برای دختران از ٩ سال به ١٣ سال . ٢. حق درخواست طلاق از سمت زن در صورت اثبات عسر و هرج و هم چنین ایجاد رویه قضایی برای اخذ طلاق [ طبق قانون قبلی طلاق حق انحصاری مرد بود و بدون هیچ شرایط خاصی تنها با خواندن صیغه طلاق در حضور دو شاهد عادل انجام می گرفت.)
٣. طبق قانون پیشین در صورت طلاق حضانت پسران تا دو سال و دختران تا ٧ سال با مادر بود و پس از ان به پدر واگذار می شد, در قانون جدید در صورت طلاق حضانت فرزندان ( چه دختر و چه پسر) تا سن ٧ سال با مادر است و پس از آن دادگاه با در نظر گرفتن مصلحت طفل تعیین می کند و به طور اتوماتیک وار به پدر واگذار نمی شود. ٤. در زمینه ارث زن می تواند از قیمت زمین هم از شوهرش ارث ببرد. ٥. مهریه زن در صورتی که وجه نقد باشد به نرخ روز و با شاخص بانک مرکزی ارزیابی می شود. ٦. کار زنان در داخل خانه ارزش گذاری شد و زنان می توانند در ازای کار داخل خانه درخواست اجرت المثل کنند.
منصوره شجاعى از كنشگران جنبش زنان، پیش از آغاز صحبت با اشاره به حمایت سمینار از بهاره هدایت از او به عنوان کنشگری مدنی که در دو جنبش زنان و جنبش دانشجویی سالها تلاش کرده سخن گفت. او به برخى حمایت ها و همراهی هاى اهل قلم وهنرمندان از جنبش زنان پرداخته و شيوه این همکاری را در پنچ مقوله تقسیم بندی کرد : ۱. سمینارها و سخنرانی ها ۲. گردهمایی ها وتجمع های خیابانی ۳. بیانیه ها ۴. کمپین ها و ائتلاف ها ۵. نهاد جایزه صدیقه دولت آبادى ۶. تولید آثار. هریک از این کنش های مشترک با یک یا دومثال مستند شده بود . شجاعی ضمن نام بردن برخى از اهل قلم و هنر ، بر تاثیر نقش سیمین بهبهانی و رخشان بنی اعتماد در جنبش زنان تأكيد کرد.»
مصطفی خسروی عضو سازمان دانش آموختگان ایران، سخنران بعدى اين كنفرانس، در مورد نقش زنان در جنبش سبز گفت: «انتخابات سال ۸۸ یک تفاوت بارز با دیگر انتخابات ها در ایران داشت و آن هم نقش پر رنگ زنان و مطالباتشان در کمپین های انتخاباتی بود. در آن سال میر حسین موسوی یکی از نامزد های انتخاباتی اصلاح طلب، در حالی وارد رقابت با دیگران شد که همسرش زهرا رهنورد در تمامی صحنه های سیاسی دوشادوش وی قرار گرفته بود و این برای اولین بار بود که مردم ایران شاهد چنین صحنه هایی بودند
از سوی دیگر آن انتخابات، اولین انتخابات ریاست جمهوری پس از تشکیل کمپین یک میلیون امضا در ایران بود و به همین خاطر زنان توانسته بودند با وجود فشار های سیاسی و امنیتی بسیار به عنوان فعالان مدنی حضوری منسجم تر از گذشته داشته باشند.

همین حضور منسجم باعث شد تا کاندیداهای اصلاح طلب حاضر در انتخابات به مطالبات زنان اهمیت بیشتری دهند. مطالباتی مثل:پیوستن ایران به “کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان” و رفع قوانین تبعیض آمیز علیه زنان و اصلاح اصول ١٩، ٢٠، ٢١ و ١١٥ قانون اساسی، به منظور گنجاندن اصل برابری جنسیتی بدون قید و شرط.
وی همچنین به نقش موثر زنان در روزهای پس از انتخابات در کمپین مادران پارک لاله و … اشاره کرد و گفت: پس از انتخابات نیز زنان در صف اول مبارزه مدنی و سیاسی حضور داشتند، فراموش نکنیم که مردم دنیا جنبش سبز را با تصویر دختری زیبا و جوان شناختند که در خرداد ۸۸ با شلیک گلوله کشته شد؛ ندا آقا سلطان.»
زینب پیغمبرزاده، فعال دو جنبش دانشجويى و زنان، در ابتدای صحبت های خود گفت: « برای من مایه مسرت است که بار دیگر در روز ٨ مارس این امکان را دارم تا در دانشگاه از مسائل زنان صحبت کنم اما از سویی دیگر سال هایی رو به یادم می آورد که سعی در برگزاری چنین نشست هایی را در دانشگاه ایران داشتیم و می بینم که جای دوستانی مثل بهاره چقدر اینجا خالی است. بهاره پس از سال ها فعالیت دانشجویی به ده سال زندان محکوم شد. امروز قصد دارم درباره این صحبت کنم که فعالانى مثل بهاره در اعتراض به چه تبعیضاتی فعالیت می کردند.»
او سپس به روند حق تحصيل زنان از زمان مشروطه تا امروز پرداخت و مواردى از جمله سهميه بندى جنسيتى، محروميت از حق تحصيل كنشگران زن، ايجاد محدوديت در تحصيل زنان و چرايى آن را تحليل كرد.
مديريت اين پانل به عهده ماريلو چيوفالو بود.

كاوه قاسمى كرمانشاهى، فعال حقوق بشر در پانل سوم ابتدا با اشاره به افتتاح این کنفرانس به نام بهاره هدایت، از شیرین علم هولی، دختر کُردی که یک دوره را با بهاره در یک سلول گذارانده بود و سه سال پیش به اتهام محاربه اعدام شد، یاد کرد.
او که با موضوع “دلایل مردان برای حضور در جنبش زنان” در این پنل شرکت می‌کرد، گفت: حضور مردان به شکل فعال در جنبش زنان موافقان و مخالفانی در بین زنان فمینیست دارد. این‌که حضور مرادن می‌تواند در گسترش گفتمان برابری خواهی در جامعه و تاثیرگذاری روی اقشاری از مردم نقش مثبتی داشته باشد، عمده‌ترین دلیل موافقان و در موضع قدرت قرار داشتن مردان در جامعه‌ی مردسالار و ترس از انتقال این قدرت طلبی به جنبش زنان و ایجاد یک هژمونی مردانه در ساختار آن از مهم‌ترین دلایل مخالفان است.

وی در ادامه با طرح این پرسش که ما مردان فعال در جنبش زنان تا چه اندازه توانسته‌ایم به جای گفتن از حقوق زنان، جایگاه مردانه‌ی خود را در قانون و فرهنگ مردسالار به چالش بکشیم و از امتیازات و حقوقی که از بدو تولد تا به امروز در قانون و جامعه داشته‌ایم، سخن بگوییم و در واقع خودمان را نقد کنیم، گفت: «زمانی که تصمیم به حضور در جنبش زنان می‌گیریم، باید آن مردانگی‌ که در مقابل زنانگی به عنوان ارزش تعریف شده را پشت در جا بگذاریم و بعد وارد شویم و پیش از تلاش برای تغییر وضعیت زنان به فکر تغییر خودمان باشیم.»
کاوه کرمانشاهی با اشاره به تحقیقی که در رابطه با حضور و نقش مردان در کمپین یک میلیون امضا انجام داده است، گفت: «عموما مردان فعال در کمپین با نگاهی حقوق بشری به مساله‌ی زنان به این کمپین پیوستند، اما به تدریج با رشد آگاهی‌‌شان در پروسه‌ی فمینیست شدن قرار گرفتند. وی تاکید کرد قوانین تبعیض آمیز تنها مشکل زنان نیست و حقوق بشر صرف هم که تنها معطوف به تغییر این قوانین باشد جوابگو نخواهد بود و ما برای تغییر ساختار و سیستم مردسالار نیاز به یک نگاه فمینیستی داریم.»

این فعال حقوق بشر در ادامه‌ی سخنان خود از برخی از حقوقی گفت که در قانون و جامعه به مرد داده می‌شود و در مقابل مسوولیت و وظایفی به او محول می‌شود. وی گفت شاید در نگاهی سطحی این حقوق به نفع مردان تفسیر شود اما در واقع مرد هم به واسطه‌ی این بده بستان قانونی ـ عرفی، مجبور به فرو رفتن در نقش و پذیرش مسولیتی است که شاید نه تمایلی به آن داشته باشد و نه واقعا از عهده آن بر آید. بنابراین من مرد می‌توانم فعال حقوق زنان و فمینیست باشم، چون می‌خواهم آن طور که دوست دارم زندگی کنم و نه آن طور که برایم تعریف و مشخص کرده‌اند.
کرماشاهی بخش پایانی صحبتش را به موضوعی اختصاص داد که به ادعای او تاکنون کمتر از آن صحبت شده است. او با انتقاد از تک بعدی بودن جنبش زنان ایران که به هویت‌های دیگر زنان و تبعیض‌های مضاعف علیه آنان به واسطه‌ی قرار گرفتن‌شان در موقعیت‌های متفاوت اقلیت ملی، مذهبی یا جنسی، می‌رود کمتر توجه دارد و حساسیت نشان می‌دهند، گفت: «در نوع نگاه به حمایت و حضور مردان و یا ارتباط با جنبش‌های دیگر هم این محدود بودن نگاه وجود دارد. مردانی در جنبش زنان بودند و هستند که دیده نشده‌اند یا بهتر است بگویم ترجیح این بوده که آنها را نبینیم؛ مثلا مردان همجنس‌گرا!»
وی گفت: همیشه و همه جا، خاصه در همین کنفرانس از پیوند جنبش زنان با جنبش‌های دانشجویی و… صحبت شده است. یکی از سخنرانان این کنفرانس مشخصا از حمایت مردان نویسنده و شاعر و هنرمند از جنبش زنان گفت، اما چرا در مورد رابطه‌ی جنبش زنان با جامعه‌ی ال‌جی‌بی‌تی و نقش مردان همجنسگرا در حمایت از حقوق زنان صحبت نمی‌شود.
وی تاکید کرد اتفاقا اگر فعالان زن و فمینیست‌ها به دنبال متحدانی در بین جنبش‌های دیگر و یا از بین مردان می‌گردند، جامعه‌ی ال‌جی‌بی‌تی و مردان همجنس‌گرا به دلیل خارج شدن از چهارچوب و قواعد جامعه‌ی مردسالار، می‌توانند بهترین متحدان آنها در فرهنگی باشند که مرد بودن و فعل مردانه و در کل مردانگی در آن ارزش است.
وی در پایان گفت انتظار می‌رود کسانی که خود درد تبعیض و به حاشیه رانده شدن را به دلیل زن بودن چشیده‌اند، رفتار تبعیض‌آمیزی با دیگر به حاشیه رانده شدگان نداشته باشند.

امير رشيدى آخرين سخنران كنفرانس دانشگاه سانتاآننا در پيزاى ايتاليا به بيان تجربه هاى فردى خود به عنوان مردى در جنبش فمينيستى پرداخت. او با توصيف چگونه پيوستنش به جنبش زنان گفت:« اما پيوستن به جنبش فمينيستى نيازمند آموزش است. به نظر من همه ما نياز به آموزش داريم، حتا مردان فمينيست.»
او يكى از راه هاى ادامه كنشگرى در روند برابرى خواهى جنسيتى را حمايت از توسعه آموزش جنسيتى عنوان كرد و اشاره كرد كه اين روش، مى تواند به عنوان مسووليتى براى كنشگران خارج از ايران باشد.

در پايان اين كنفرانس، فيلم” شيوا، يك زندگى” از جواد منتظرى عكاس و مستنساز به نمايش درآمد. اين فيلم نمايش زندگى يك ترانس است و مشكلات و واقعيتهايى كه در فرآيند هويت جنسيتى او وجود داشته را به تصوير مى كشد.

http://cshr.org.uk/human-rights-portal/news/2099

هیچ نظری موجود نیست: