۱۳۹۳ فروردین ۷, پنجشنبه

My Interview with Maede Ghadery, a human rights activist of Kurdish origin on the problems of the cultural activists in the Khorasan Province



گفت و گو با مائده قادرى: به خاطر وكالت از پرونده هاى سياسى برايم پرونده سازى شد
٢٧ مارس ٢٠١٤ 

مركز حاميان حقوق بشر، نرگس توسليان
مائده قادری تا قبل از سال ٨٨ بیشتر فعالیتش در حوزه فرهنگی و متمرکز بر آموزش زبان کردی در زادگاهش مشهد و استان خراسان بود اما بعد از آن تاریخ وقتی به گفته خودش از زندانی شدن و شکنجه افرادی باخبر می شود که آنها را شخصا می شناخته و اطلاع داشته که نه کار سیاسی می کردند و نه مخل امنیت کشور بودند ولی به دلیل مشکلات خاص پرونده های سیاسی کسی حاضر به پذیرفتن وکالت آن ها نمی شد، تصمیم می گیرد که وکالت پرونده های سیاسی را نیز به عهده بگیرد.

مائده قادری در آذر ماه سال ١٣٩٢ جایزه حقوق بشر شهر بوخوم را به خاطر فعالیت هایش در زمینه حقوق بشر دریافت کرد. متن زیر حاصل گفت و گوى مرکز حامیان حقوق بشر با اوست در مورد مشکلاتی که در این مسیر وجود دارد. مشکلاتی که باعث می شود بسیاری از وکلا از پذیرفتن پرونده های حقوق بشری خودداری کنند.

اگر ممکن است اول کمی در مورد سوابق تحصیلی و کاری خودتان بگویید و بعد توضیح دهید که چطورشد که به سمت پرونده های حقوق بشری رفتید با توجه به این که وکالت این پرونده ها مشکلات خاص خودشان را دارند و سود مالی هم ندارند؟

من متولد مشهد و از کردهای شمال خراسان هستم. سال ٨٥ از دانشکده حقوق دانشگاه آزاد مشهد فارغ التحصل شدم. سال ٨٦ در آزمون وکالت پذیرفت شدم و از سال ٨٨ شروع به وکالت کردم. از زمان دانشجویی وارد فعالیت های فرهنگی شدم. زادگاه من خراسان جمعیتی در حدود ٢/٥ ملیون نفر جمعیت دارد و دچار آسیب های شدید فرهنگی شده است. از دوران دانشجویی به عنوان یک فعال فرهنگی در این زمینه کار می کردم. در دانشگاه فردوسی گروهی تشکیل داده بودیم و تلاش می کردیم که با سیاست های جمهوری اسلامی که در منطقه اعمال می شد و مردم را با فشار روانی مجبور به فراموش کردن زبان مادریشان می کرد، مبارزه کنیم. ما حصل این گروه نشریه ای بود به نام کرمانج که من سردبیرش بودم و همچنین برگزاری همایش ها و مراسمی که در آن خانواده ها به صحبت کردن با فرزندانشان به زبان کردی تشویق می شدند.
این فعالیت ها البته باعث شد که من در اخذ پروانه وکالتم با مشکلاتی مواجه شوم و اداره اطلاعات پی نامه نگاری هایی که با کانون وکلای مرکز داشت با صدور پروانه وکالت من مخالفت كند و بدین جهت مدت یک سال بلاتکلیف بودم تا این که بالاخره کانون وکلای مرکز پس از این که به این نتیجه رسید که من نه فعال سیاسی هستم و نه در راستای اقدام علیه جمهوری اسلامی کاری انجام داده ام، پروانه وکالتم را صادر کرد.

بعد از آن که پروانه وکالتم را گرفتم تعدادی از دوستان ما که در دانشگاه فعالیت فرهنگی می کردند، بازداشت شدند و من با توجه به این که می دانستم این بچه ها نه فعالیت سیاسی داشته اند و نه مخل امنیت ملی بودند و هیچ وکیلی هم حاضر به قبول وکالت آن ها نبود، احساس کردم که بی انصافی است اگر من هم بخواهم خودم را کنار بکشم. این بود که به سمت پرونده های سیاسی کشیده شدم و البته در این مسیر مسایل و مشکلاتی نیز برای من پیش آمد.

. لطفا کمی در مورد همین مسائل و مشکلاتی که اشاره کردید توضیح دهید.

تهدیدات زیادی از طرف وزارت اطلاعات می شدم. مدام به من تلفن می زدند و تهدید می کردند تا از این پرونده ها انصراف دهم. نهایتا از طرف وزارت اطلاعات احضار و تهدید شدم که “تو خودت مشکل داری. بهتر است وارد این پرونده ها نشوی تا وضعیتت از آنچه که هست بدتر نشود!” یک بار که به ستاد خبری احضار شده بودم، کارت وکالتم را که به عنوان کارت شناسایی به نگهبان ستاد خبری داده بودم از من گرفتند تا من نتوانم در جلسه دادگاه موکلم شرکت کنم و در واقع روند کارهای مرا با گرفتن پروانه وکالتم دچار اختلال کردند. دو هفته بعد از گذشت این ماجرا هم خودم دستگیر شدم.


آیا بستگان شما به خاطر فعالیت های شما فشاری متحمل شدند؟


به غیر از برادرم هیچ کدام از اعضای خانواده من در مسایل سیاسی یا فرهنگی فعال نبودند ولی من و برادرم در جریان فعالیت های دانشگاه باهم همکاری می کردیم. هنگامی که بازداشت شدم، از طرف بازجویم تهدید شدم که اگر از موضع خودم پایین نیایم برادرم را بازداشت می کند. هم چنین در مقاطعی از دوران بازجویی ام به دروغ به من می گفتند که برادرم را بازداشت کرده اند و او را خواهند آورد تا علیه من اعتراف کند. زمانی هم که من در بازداشت بودم خانواده ام بارها تهدید شدند که در مورد من اطلاع رسانی نکنند. به طور خاص به برادرم می گفتند که تو خودت مجرم هستی و اصلا حق نداری که پیگیر پرونده یک مجرم دیگر باشی.


چطور شد که از ایران خارج شدید؟

دلیل اصلی خروج من از ایران هم نتیجه همین مسایلی بود که شرح دادم. به برادرم خبر دادند که باید برای پاسخ دادن به چند سؤال و جواب خودش را به ستاد خبری معرفی کند. من هم از روی تجربه ای که داشتم می دانستم اکثر کسانی که به ستاد خبری می روند دیگر باز نمی گردند و وارد پروسه بازداشت و گاهى انفرادی و شکنجه روانی و … می شوند. بنابراین به برادرم گفتم که بهتر است که مراجعه نکند و خودش را پنهان کند تا ببینیم که شرایط چه می شود. وقتی که برادرم به ستاد خبری مراجعه نکرد حمله های وزارت اطلاعات مشهد به من آغاز شد و از آن جا که یک سال حکم تعزیری هم داشتم مدام تحت فشار وزارت اطلاعات بودم که اگر از محل اختفای برادرم چیزی نگویم حکمم را اجرا خواهند کرد. در چنین فضایی بود که ناچار شدم مخفیانه از کشور خارج شوم.

برادر شما هم وکیل بودند؟

خیر. ایشان صرفا فعالیت های فرهنگی داشتند و در نشریه ای که من سردبیرش بودم مقاله مى نوشتند.

در حال حاضر در خارج از ایران به چه فعالیتی مشغول هستید؟

در خارج از ایران به فعالیت هایم در زمینه نقض حقوق کردها و همچنین سایر اقلیت هاى قومی مانند عرب ها، کرد ها و بلوچ ها که در ایران تحت تبعیضات مختلفی هستند ادامه می دهم. از زمان ریاست جمهوری آقای روحانی، جمهوری اسلامی ایران سیاست تندتری را در قبال کردها اعمال کرده است. تنها طی چند ماه اخیر ٤ نفر از کردهای منطقه کردستان به جرم سیاسی و عقیدتی اعدام شده اند. هم چنین در حال انحام تحقیقی در مورد کولبرانی هستم که در مرزهای بین ایران و عراق کشته می شوند.
علاوه بر آن نزدیک به یک سال است که در “تریبون آزاد وکلا” که بخشی از مرکز حامیان حقوق بشر است که خانم عبادی آن را تاسیس کرده اند، عضويت داشته و در قسمت تحریریه و ارایه مقالات همکاری می کنم.
تريبون آزاد وكلا، متشکل از تعدادی از وکلایی است که در ایران برای حقوق مردم تلاش کرده و در این راه با مشکلات و سختی های زیادی مواجه شده اند.


در مورد حقوق کرد ها به طور کلی نظرتان را گفتید. اما نظرتان در مورد

 وضعیت حقوق بشر در ایران به طور کلی و منشور حقوق شهروندی به طور خاص چیست؟

وضعیت حقوق بشر چندان نیاز به گفتن ندارد و آشکار است. از زمان آقای روحانی احکام اعدام بیشتری صادر و در ملأعام اجرا شده است. این مسایل در زمان آقای احمدی نژاد هم بود ولی نه به این شدت و حدت. شخصا معتقدم که خانه از پای بست ویران است. این حکایت چندین ساله جمهوری اسلامی است که کسی با وعده های انتخاباتی می آید و مردم را فریب می دهد و بعد چنین فجایعی را به بار می آورد.
مدام خوش بین می شویم و بعد شکست می خوریم. زمان آقای خاتمی حادثه کوی دانشگاه اتفاق افتاد، زمان آقای احمدی نژاد اعدام های سیاسی و زمان آقای روحانی حتی از زمان آقای احمدی نژاد هم بیشتر اعدام داشته ایم. تا زمانی که سیستم جمهوری اسلامی ایران برجاست، گمان نمی کنم که با تعویض رییس جمهورى اوضاع حقوق بشر بهبودی پیدا کند. تا زمانی که مردم احساس نیاز به دمکراسی نکنند، اوضاع بهتر نخواهد شد.
در حال حاضر مردم سیستم کهنه “یک شخص بر ملت” را بیستر می پسندند تا سیستم “ملت بر ملت” را و این چیزی نیست که بتوان از بیرون به ملتی تحمیل کرد. مردم باید خودشان به این درک برسند. اما در مورد منشور حقوق شهروندی به طور خاص اگر نظرم را بخواهم بگویم بیشتر جنبه عوام فریبی دارد. اولا که حقوق شهروندی ضمانت اجرايى ندارد. وقتی به قانون اساسی کشور اعتباری داده نمی شود، دیگر چه اعتباری به منشور حقوق شهروندی داده خواهد شد؟ حتی اگر همان اصول قانون اساسی در کشور رعایت شود خیلی از مشکلات حل می شود. مثلا مطابق اصل ١٥ قانون اساسی تدریس زبان مادری در کنار زمان رسمی در مدارس آزاد است، اما نه تنها تا به حال زبان مادری در مدارس ایران تدریس نشده است بلکه حتی با کسانی که نشریاتی به زبان مادری خودشان منتشر کرده اند نیز برخورد شده است. به این خاطر است که می گویم منشور حقوق شهروندی صرفا 
جنبه عوام فریبی دارد

http://cshr.org.uk/human-rights-portal/2164

هیچ نظری موجود نیست: